فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حالا تو بگو «زن، زندگی آزادی» کی ضرر می کنه من یا تو؟!
✍ شما زنان فریب خورده برای حقوق مردان میجنگید
#حجاب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💟 اسم رمان؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
جلد دوم رمان؛ «از روزی که رفتی»
❤️ ۹۸ قسمت
نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۱ و ۲
✍مقدمه رمان؛
"تقدیم به #اسوهی صبر و مقاومت بیبی جانم حضرت زینب(س)؛ باشد که مورد عنایت ایشان باشند تمام #پاسداران سرزمین عزیزم #ایران_اسلامی "
بسم الله الرحمن الرحیم
در حریم حرم دل جایی برای بیگانه نیست. این عرش الهی را پاسداری از جنس آسمانیانی است که عفت و حیا در ساحت قدس چون لؤلؤ و مرجان در صدف نهان مینمایاند. آیههای زندگی در حیات خویش
همواره از چنین پاسدارانی بهرهمند هستند که فرمان از ملکوت میبرند و چون سربدارنی از جنس « #حججی»، حج خدا را بر "حج بیت" نه با سر بر تن
که با سر بی تن میروند؛ و هرگاه در مشق زندگی میانه #عقل و #قلب ما تازند عاقلانه عشق میورزند و عاشقانه میاندیشند .
و حرمت حریم عقیله بنی هاشم را با عشق پاس میدارند و سر در این راه میبازند و سربازان ارتش عشق عقیله میشوند و زندگی را در برزخ فلق صبحگاهی معنایی
دیگر میبخشند و در جادوی انوار و الوان آن ترقصکنان به سوی معشوق میشتابند تا در حریم #حرمها هیچ #بیگانه طواف نکند و در #کمین ننشینید و خود در "لبا المرصاد" #شیاطین کفر و #تکفیر را به " ارمیایی" از "ما رمیت اذ رمیت" به تیر غیب به سزای تجاوز به حریم مجازات نمایند،
هماره فرشتگانی از جنس " ابوالفضل" ها دور خیام حریم حرم ها بیدار و هوشیار به #پاسداری در #طواف هستند تا دخترکان معبد عشق #آرام بخوابند.
خلیل رضا المنصوری 7/ اردیبهشت/ 98
**************
بسم الله الرحمن الرحیم
از قدیم گفتهاند کلاهت را سفت بچسب که باد نبرد...حرف دیگری دارم!
#چادرت را #سفت بچسب بانو که اگر چادرت را #باد ببرد، #ایمان بسیاری را باد میبرد...
روی زمین نشسته و خیره به آلبوم عکس مقابلش بود. گاه آهی کشیده و دستی به روی عکس میکشید، گاه لبخند میزد و عکسی را میبوسید.
در اتاق گشوده شد:
_آیه... آیه جان! نمیخوای بیای؟ همه منتظر توئی ما! دیر میشه، منتظرمونن!
آیه دستی به #پلاک درون گردنش کشید و آن را از زیر لباسش بیرون کشیده و به عادت این سالها، آن را بوسید.
یک پلاک که فقط نامی بود و شمارهای روی آن... جزء بازماندههای شهیدش بود... بازمانده از مرد زندگیاش...
_الان میام رها؛ لباسای زینب رو پوشوندی؟
+آره، خیلی ذوق داره؛ اون برعکس توئه!
آیه لبخندی تلخ بر لبانش نشست:
_همهش به خاطر #زینبه... به خاطر لبخندش... به خاطر شادیش!
از زمین بلند شد و آلبوم عکس را همانجا رها کرد. از اتاق که بیرون آمد، همه با ترس و تردید او را نگاه میکردند.
حاج علی و زهرا خانم دست زینب را در دست داشتند. صدرا، مهدی کوچکش را در آغوش گرفته و کنار مادرش محبوبه خانم ایستاده بود. لبخندش که مهربانتر شد،همه نفس گرفتند:
_من آمادهام، بریم!
زینب دست پدربزرگ و مادربزرگش را رها کرد و به سمت مادرش رفت. با آن لباس عروس کوچک که بر تن داشت،
دل آیه هم برایش ضعف میرفت و هم بغض بدی در گلویش جا خوش کرد.
"چرا با من این کار را کردی مهدی؟ چرا دخترکت را به جانم انداختی؟ چرا مرا دیت مرد
دیگری سپردی؟ آخر چرا مرد؟ تو که عاشقم بودی؟ این بود رسم عاشقی؟ این بود رسم سالها بیقراری و در کنار هم بودنمان؟ تو که به دنیا دلبستگی نداشتی و پرهایت را گشودی و از دنیای نامردیها رها شدی، چرا با من این کار را میکنی و پایبند َمردی میکنی که هیچ سنخیّتی
با من ندارد؟ چرا با من این کار را میکنی مرد من؟ چرا دردهایم را نمیبینی؟ چرا همه موافق او شدهاند؟ چرا همه مرا نادیده گرفتهاند؛کسی غم چشمانم را نمیبیند! کسی بغض گلویم را حس نمیکند! کسی لرزش صدایم را نمیشنود! تو که مرا از حفظ بودی! تو که عاشقم بودی! تو که مرا بهتر از همه میشناسی! تو چطور تصور کردی که مردی جز تو
میتواند قلب مرا تسخیر کند؟ چطور تصور کردی عشق کودکیهایم را میتوانم کنار گذاشته و به مردی جز تو نگاه کنم؟اصلا او چه دارد که همه را بسیج کردهای برایش؟ چرا من خوبیهایش را نمیبینم؟ چرا همه مرا به سوی او میخوانند؟ چرا کسی تفاوتهای ما را نمیبیند؟ آخر مرد من... ندیدی که آیهات دل به کسی نمیسپارد؟ حالا دخترکت را مقابلم میگذاری؟ دخترک را به جان بیجان شدهام میاندازی که تسلیم شوم؟ تسلیم این نامردی دنیا؟ باشد مرد من! باشد! قبول! هرچه تو بگویی!
هرچه تو بخواهی! ببینم مرا به کجا میخواهی ببری!"
حاج علی که ماشین را متوقف کرد به سمت آیه برگشت:
_عزیز بابا... دخترکم! آمادهای بابا؟
آیه نگاهش را به پدرش دوخت:
_نه بابا، آماده نیستم! من هیچوقت آمادهی این کار نمیشم!
زهرا خانم هم به سمت آیه برگشت:
_روزی که با رها اومدید و گفتید که #باید ازدواج کنم،.....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۳ و ۴
زهرا خانم هم به سمت آیه برگشت:
_روزی که با رها اومدید و گفتید که #باید ازدواج کنم، روزی که اومدید و هزار جور حرفای #منطقی و #عقلانی و #روانشناسی و آیه و #حدیث گفتید که باید ازدواج کرد، منم مثل تو فکر میکردم هرگز نمیتونم این کار رو بکنم! فرق من و تو این بود که تو
۹ سال، عاشقانه زندگی کردی و من ۳۰ سال با بدبختی و درد... آیه جان دختر قشنگم، من قربونت برم؛ زندگی رو باید عاقلانه ساخت! ارمیا پسر خوبیه، دوستت داره؛ شوهرت که راضیه، دخترتم که راضیه!
آیه با بغض گفت:
_دل من که راضی نیست، پس تکلیف دل من چی میشه؟
حاج علی: دلت رو بسپر دست اون مرد، اون مردی که من دیدم، اونقدر عاشقت هست که عاشقت کنه!
+نمیتونم بابا!
حاج علی: _اگه نمیتونی، همین الان میرم ازشون معذرتخواهی میکنم و میریم خونه، تصمیمتو بگیر بابا؛ اگه نمیخوای بگو، اگه میخوای یا علی! بلندشو بریم و منتظرشون نذار!
+به من باشه برگردیم؛ اما فقط من نیستم بابا... با بغض گلوی دخترک یتیمم چیکار کنم؟ زینب فقط با اون میخنده... زینب پسندیده... زینب خوشحاله، وقتی ازش جدا میشه بغض میکنه؛ من چطور دل دخترکمو
بشکنم؟
از شیشهی ماشین دخترکش را نگاه میکند که دست رها را گرفته و با آن لباس عروس بر تن کردهاش،
با شادی و خنده بپّر بپر میکند:
_نگاهش کن بابا، ببین چه شاده؟! آقا صدرا بهش گفته ارمیا از امشب دیگه همیشه پیشت میمونه، برای همینه که انقدر ذوق داره، نمیدونه که دل مادرش خونه... بریم بابا، بریم که من برای خوشحالی زینب و رضایت مهدی
همه کاری میکنم!
حاج علی و زهرا خانم درهای ماشین را باز کردند و پیاده شدند. آیه بغضش را فرو خورد و از ماشن بیرون آمد و به سمت دخترش رفت.
عطر زینب را به جان کشید، عطر تن دخترکش جان داد به تن بیجانش.
*************
ارمیا مضطرب بود. حس شیرینی در جان داشت.
"خدایا میشود؟! یعنی آیهاش میشود؟ گاهی گمانم میشود خواب و خیال است!من کجا و آیه محبوب سیدمهدی کجا؟ من کجا و نفس حاجعلی کجا؟ من کجا
و پدر شدن برای زینبش کجا؟
خدایا... مرا دیدهای؟ آه دلم را شنیدهای؟ خدایا میشود مَحرم دل آیهات شوم؟میشود من هم آرام گیرم؟ میشود آیه مرا دوست بدارد؟ اصلا عاشقی نمیخواهم،
آخر میدانی؟ آیه سیدمهدی را داشته! من کجا و او کجا؟ کسی که زندگی با آن مرد خدا را تجربه کرده است، عاشِق چون منی نمیشود؛ اما میشود مرا کمی دوست بدارد؟ میشود دلش برایم شور بزند؟ میشود در انتظارم بنشیند تا با هم غذا بخوریم؟ میشود زن شود برای منِ همیشه بیکس و تنهای این دنیا؟ میشود روح شود برای این جان بیروح ماندهی من؟"
فخرالسادات به اضطرابهای ارمیا نگاه میکرد...
به پسری که جای مهدیاش را گرفته بود، به پسری که قرار بود دامادش کند...چقدر عجیب مردی چهل و سه ساله را به فرزندی قبول کند و مادری کند برای تمام این چهل و سه سال!
دوباره آیه عروسش میشود، دوباره عزیز جانش را داماد میکند؛ چقدر این اضطرابها برایش آشنا بود. دوازده سالِ پیش بود که مهدیاش هم اینگونه بود. دوازده سال پیش هم اینها را دیده بود.
مهدیاش هم اینگونه بیتاب بود. مهدیاش هم اینگونه قدم برمیداشت!
آخر او همقدم مهدی بود. در یک صف مقابل رهبر رژه رفته بودند؛ مگر میشود قدم زدنهایشان هم شبیه نباشد؟ مگر میشود گردنهای افراشته و شانههای ستبرشان شبیه هم نباشد؟ اینها با هم سوگندنامه را خواندهاند و به ارتش پیوستهاند! اینها با هم همقسم شدهاند.مهدی که رفت؛ این مرد، جایش در سوریه هم پر کرد. جایش را برای مادر به عزا نشستهاش، را پر کرد. جایش را برای زینبسادات هم پر کرد. حالا وقت آن رسیده جایش را برای آیه هم پر کند.
سالها انتظار کشیده بود برای رسیدن به امروز حالا حق دارد که مضطرب باشد مثل مهدیاش. اخر مهدی هم سالها منتظر بود آیهاش بزرگ شود. چقدر شبیه پسرکم شدهای جان مادر! "
محمد در کنار سایه نشسته بود،
و با لبخند به مرد پر اضطراب مقابلش، نگاه میکرد. آخر معترض شد:
_بسه دیگه ارمیا! چه خبرته؟! بشین دیگه مرد!
ارمیا کلافه دستی بر صورتش کشید:
_دیر نکردن؟! میترسم پشیمون بشه محمد!
مسیح بلند شد از روی صندلی و به سمتش رفت. دستش را در دست گرفت:
_آروم باش، الانا دیگه میان! توی عملیات به اون مهمی و اونهمه شرایط
سخت که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد اینهمه اضطراب نداشتی!
یوسف از پشت دست روی شانهاش گذاشت و حرف مسیح را ادامه داد:
_حالا به خاطر یه زن گرفتن به این حال و روز افتادی؟ اگه زیر دستات بفهمن دیگه ازت حساب نمیبرنا!
محمد به جمعشان پیوست:
_والا منم از این حساب نمیبرم دیگه، آخه....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
پروردگارا
همان گونه که چشم هایمان را از خواب
بیدار کردی
قلب های ما را از غفلت بیدار کن...
و همانگونه که جهان را به نور
صبح منور گرداندی
زندگی مان را به نور هدایت منور بگردان...
صبح مان و روزمان را سرشار از
خیر و بخشش و مغفرت و توفیق
و استواری و استقامت بر صراط
بندگیات قرار بده. الهی امین..🌸
الهی به امید تو 🌸
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #یا_ابا_عبدالله
صبح شد باز دلم تنگ تو ...
از دور سلام ✋
تو نیاز و ضربان دلمے، ختم ڪلام
#صلے_الله_علیڪ_یااباعبدالله❤️
#صبحتون_حسینی ⛅️
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
آقا بیا که عمر دقایق به سر رسید
صبر و قرار این دل عاشق به سر رسید
ما مانده ایم و هجمه ی لبخندهای تلخ
اینجا زمان فهم حقایق به سر رسید
بازار دین فروشی و قحط عقیده هاست
درک ظهور منجی صادق به سر رسید
این ساقه های شبهه به هرجا تنیده اند
تاب و توان نسل شقایق به سر رسید
خم گشته مد قامتمان زیر طعنه ها
خوف و رجای مومن لایق به سر رسید
آقا بیا و منتظـران روسفید کن
شوق حضور و عرض علایق به سر رسید
بنشسته ایم عاشقانه در این حصر انتظار
فصل الشباب این دل عاشق به سر رسید
#مـهـدی_جـان
تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راهِ جمکـران سر راهی ببینمت
#سه_شنبتون_مهدوی
🥀به یاد شهیدمدافعحرم سیدمرتضی حسینی
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💠 پیامبر گرامی اسلام صلیللهعلیهوآله:
الـمُجاهدونَ فی سبیلِ اللهِ قُوّادُ اَهلِ الـجَنّهِ؛
مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتند.
📚 مستدرک، ج ١١، ص ١٨
#حدیث
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنهانی به امام زمانت کمک
میکنی؟....
🎙 استاد پناهیان
#امام_زمان
#اللھمعجللولیڪالفࢪج
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
مداحی_آنلاین_قدس_و_فلسطین_به_من_چه_ربطی_داره؟_استاد_قرائتی.mp3
971.8K
⛔️ قدس و فلسطین به من چه ربطی داره؟
👈پاسخ قرآنی حجت الاسلام #قرائتی رو بشنوید
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
✌️ #طوفان_الاقصی
✊ #القدس_لنا 🇵🇸🇮🇷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
26.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 دشمن را از دور باید دید، از دور باید شناخت...
چرا حمایت از #جبهه_مقاومت در واقع حمایت از خود مردم #ایران هست؟🎙 استاد پناهیان نشر حداکثری ✅ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
دوستان برای پیروزی سربازان اسلام و #آزادی_قدس ان شاء الله #هرروز این سوره ها و دعا رو بخونیم👇👇
📣 سوره های:
فتح، فیل، نصر، حشر
و دعای جوشن صغیر
هر شخصی خودش رو موظف بدونه
حتی اگر فرصت قرائت نداریم، صوت ها رو در خانه پخش کنیم و بشنویم.
از ته دل گشایش بخواهیم برای مظلومانی که بی آب و بی خانه بی خانواده و در ترس موشک و.. به سر میبرند.
برای رزمندگانی که دلشان برای مظلومین می تپد.
اگر ما در کنار فلسطینی های عزیز نمیتونیم باشیم، دعا یکی از سلاح های ماست.
کم نگذاریم و روزی پشیمون نشیم که چرا قدمی برای مسلمین و نزدیک کردن ظهور برنداشتیم.
#القدس_لنا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی
در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی
که خداوند نخواست در مقابلش بایستی!
👤شهید نوید صفری
@Afsaraan_ir
💢 _کجاییی ببینی موشکهایت به اسرائیل رسیدند..
#شهید_حسن_تهرانیمقدم...🌷🕊
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
در جلسه خواستگاری بعد از سلام و علیک اولین حرفی که به من زد این بود:
برنامهام این نیست که از جبهه برگردم. حتی ممکن است بعد از این جنگ بروم #فلسطین. یا هر جای دیگری که جنگ حق علیه باطل باشد.
🌹 شهید مهدی زینالدین
📖 نیمه پنهان ماه، ص۵
.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️به قدرت خدا ایمان نداریم
وگرنه👇👇
⁉️چرا تصمیم نمیگیریم جز 313 یار #امام_زمان باشیم؟
🎙استاد رائفی پور
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ رهبر انقلاب : صهیونیستها ضربهای خوردند که غیرقابل ترمیم است
رهبر انقلاب در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام: زلزله ویرانگر ۱۵ مهر یک شکست اطلاعاتی و نظامی غیرقابل ترمیم برای رژیم صهیونیستی است
#طوفان_الاقصی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
❌ نظرسنجی بســیـــــــــار مهم:
آیا موافقین که ان شاءالله تا پیروزی کامل جبهه مقاومت، ختم دعای جوشن صغیر رو #هررروز تو کانالمون بزارین؟؟
لطفا موافقان پیام بدهند
حداقل ۱۰ نفر باید پیام بدهند که بشه با نفری ۲فراز، ختم کنیم
اگه فرازهای بیشتری هم میتونید بخونید، لطفا تو پیام اعلام کنید
میتونید دوستای پایه تون هم به کانال دعوت کنید تا ان شاءالله ختم روزانه برگزار بشه
اجرتون با صاحب الزمان
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸موضعگیری در برابر اسرائیل، سنگ محک قبل از ظهور🔸
اسرائیل تبدیل شده به سنگ محک. کسانی که با ولایت طاغوت هستند، مخفیانه با اسرائیل همپیمان میشوند. علنی رویشان نمیشود و منتظر زمانی هستند که رویشان بشود!
یک طرف میگوید: «اینها باید به حقشان برسند». آن طرفیها هم سازش با آمریکا و اسرائیل را گرفتهاند و میخواهند صدای فلسطینیها را خاموش کنند. در این وسط، مردم عالَم اینطرف و آنطرف را مشاهده میکنند و بعد انتخاب میکنند. چهقدر مسیحیها، کمونیستها، بوداییها میآیند و طرفدار فلسطینیها میشوند، چقدر حتی یهودیها میآیند، چهقدر مسلمانها میآیند!
اسرائیل و فلسطین الآن #سنگ_محک هستند و به این صورت، زمینۀ ظهور دارد فراهم میشود. خدای تعالی می فرماید: «... إِنَ كَيْدي مَتينٌ». خدا نقشه کشیده. اصلاً پیدایش اسرائیل برای همین روزها است. یک گروه میگویند: «اسرائیل باید از نقشۀ جغرافیا محو بشود» و یک گروه هم خودشان دارند در اسرائیل محو میشوند! این قضیه، روز به روز بارزتر میشود.
همۀ اینها تبدیل میشود به «تَبَین الرشدُ مِن الغىِ». یعنی «ولایت الله» از «ولایت طاغوت» جدا میشود. شرایط ماه به ماه، سال به سال در حال تغییر است. این تحولاتِ داعش و اینها، هنوز به نقطه ی پایانیاش نرسیده. اینها دوباره اوج میگیرند و با آن اوج گیریشان تحول بزرگ در عالَم واقع میشود. تمام آنچه دارد واقع میشود، حرکتهای فرهنگی است؛ اما حرکتهای نظامی چاشنی آن است.
@haerishiraz