eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
460 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.4هزار ویدیو
69 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
این حربه کثیفِ کفتارهای صهیونیست براتون آشنا نیست؟ چقدر تردید دارید که شورش هرزه های ززآ با سکوهای اینترنشنال و سلبریتی و سیاسی و... مستقیما توسط اسرائیل کودک کش هدایت میشد؟ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴 فیلمی که کفتارهای صهیون طبق آن مدعی شده اند راکت حماس به بیمارستان المعمدانی برخورد کرده جعلی و مربوط به سال ۲۰۲۲ میباشد ‼️این پست را پخش کنید که اسرائیل نتواند در اذهان جهان از زیر بار این جنایت شانه خالی کند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
طی این سالها و به خصوص روزهای اخیر مرتب داریم اطلاع رسانی میکنیم اما دریغ از سر سوزن غیرت و حرکت! همش شدیم وزیر شعار و کپی کار بی بخار همچنان آرم و بر سر در مغازه ها و رستورانها می درخشد!!👊 فعلا با بقیه کالاهای صهیونیستی کاری ندارم مردم عادی و معمولی ما همچنان مشغول نوشیدن و خوردن نسکافه و نستله هاو نوتلاهاشون هستند از طیف گسترده مذهبی و انقلابی و حزب اللهی چرا هیچ حرکتی صورت نمیگیره؟ خدا گواهه وقتی میبینم یه شخص ظاهرا مذهبی و حتی روحانی و به ظاهر متدین از فروشگاه ها کوکا کولا و پپسی میخره انگار دنیا روی سرم خراب میشه مگر افرادی که قریب به سه دهه لب به محصولات نحس و نجس اسرائیلی نزدند چیزی ازشون کم شده ؟ شما رو به شیر خواره شش ماهه دشت کربلا قسم یه کاری بکنید ؟ تا کی تامین هزینه های موشکهای اسرائیل با پول خود مسلمین؟!!! آخه ناسلامتی ما شیعه هستیم گول حرفهای الکی که میگن این ها توی کشور خودمون ساخته رو نخورید از دوستان صمیمی خودم که شاغل در کوکا کولا مشهد هستند و متاسفانه از خدام حرم مطهر رضوی هم هستند سوال کردم هنوز بعد از حدود نیم قرن تحریم آمریکا مواد اولیه کوکا کولا و پپسی به صورت بسته بندی های ۲۰۰ کیلویی وارد کشور میشه و سالانه میلیاردها دلار هم فقط بابت استفاده از برند نحس و نجس کوکا و پپسی و میراندا و اسپرایت و ...داریم پرداخت میکنیم کم خودمون رو گول بزنیم و مرد و مردانه یه بار بلند بشیم و بگیم و بخوایم که کاری صورت بگیره ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔶 پیج رسمی اسرائیل تو فیس بوک نوشته به دلیل کمبود تجهیزات پزشکی، بیمارستانو زدیم و مرگ اسون رو بهشون هدیه دادیم... 🔹@IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵نماز مخصوص روز چهارشنبه☝️ چهارشنبه ها بعد از نماز عصر سلام که دادیم بلافاصله بلند میشویم و دو رکعت نماز به نیت (علیه السلام) می خوانیم و این دو رکعت نماز مانند نماز صبح است سلام که دادیم بلند نمی‌شویم و ۱۴۶ مرتبه می گوییم 🌟۱۴۶ عدد ابجد توسل به امام جواد است فقط ۱۴۵ و ۱۴۷ نشود فقط فقط فقط ۱۴۶ مرتبه🌟 پس از ۱۴۶ مرتبه امام جواد را واسطه قرار میدهیم و حاجت خود را می گوییم 🌹ان شاءالله حاجت روا باشید بحق امام جواد علیه السلام🤲 🔴لطفا دعا برای قلب محزون مهدی فاطمه عج الله و نجات امت اسلام از چنگال ظلم یهود فراموش نشود🤲 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🔸 درسته که ما سفارت امریکا و اسرائیل نداریم اما در عوض رسانه های اصلاح طلب غربگرایی داریم که سرمایه و بلندگوی اسرائیل و امریکا هستند ... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
ناراحتی کانال اصلاح‌طلبان از حمله نیروهای مقاومت به اسرائیل پ.ن:بالاخره سرمایه های اسرائیل در ایران هستند. 💫شرح حال افساد طلبان در قرآن کریم: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ/آیه ۱۱ سوره بقره «و هرگاه به ایشان(منافقان) گفته شود در زمين فساد نكنيد، مى‌گويند: همانا ما اصلاحگريم» برای همین خیانت ها و خوش رقصی برای دشمنان اسلام بوده، که بارها از سوی آنها مورد تمجید و تعریف قرار گرفته اند! 🔯شیمون پرز: اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند. 🔯نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی:اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با ایران می جنگند. 👌تکفیر طاغوت زمانه از ارکان ایمان است که یکی از بزرگترین مظاهر طاغوت زمانه، همین اصلاح طلبان و لیبرال مسلکان میباشند. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴 بیمارستان المعمدانی با چه بمبی هدف قرار گرفت؟ 🔻 روزنامه وال استریت ژورنال آمریکا اعلام کرد بمبی که با آن بیمارستان المعمدانی در غزه مورد حمله قرار گرفت، بمب آمریکایی MK-84 بوده است. 🔻 مارک 84 (Mark 84 ) بمب سقوط آزاد چندمنظوره ساخت آمریکا است که حدود یک تن وزن داشته و قدرت تخریب بسیار بالایی دارد. @Afsaraan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک فلسطینی به دلیل ترس و وحشتش از بمباران اسرائیلی ها حاضر به ترک آغوش پرستار نیست... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
بعضی دوستان دغدغه مند گلایه میکنن که پس کی مقاومت با تمام قوا وارد معرکه میشه ؟ کوتاه عرض میکنم ، به تدبیر و تصمیم رهبران مقاومت اعتماد کنید. شطرنج حساسی در جریان است. اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود . ✍ @saeedism
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برسه به دست بیشرف‌هایی که میگن حمله به بیمارستان کار حماس بوده 🗣 ‏حمیـــــدصــــادقی 🌹 حوزه انقلابی ╭┅───────────┅╮ 🕌 @howzehenghelabi ╰┅───────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۱۷ و ۱۸ چشمان زینب برق زد: _پس کو؟ آیه به دخترکش لبخند زد: _تو اتاق تو خوابیده. نتوانست زینب را بگیرد. به سمت اتاق دوید و داد زد: _بابایی! ارمیا تازه داشت روی رختخواب دراز میکشید که زینب خود را به آغوشش انداخت. "جان پدر! نفس‌های پدر! من فدای بابایی گفتن‌هایت دردانه‌ی سیدمهدی!" آیه لباس‌هایش را مرتب کرد. بلوز، دامن و روسری بزرگی روی سرش تمام موهایش را پوشانده بود. ارمیا با زینب حرف میزد که صدای آیه آمد: _پدر و دختر نمیان سر سفره؟ شاید سخت بود برایش صدا کردن ارمیا! برای شروع که بد نبود؟ بود؟ ارمیا زینب به بغل از اتاق خارج شد و با لبخند سر سفره نشست: _همیشه این‌موقع صبحونه میخورید؟ آیه همانطور که استکان چای زیرفون را مقابل ارمیا می‌گذاشت گفت: _دوازده ساله که بعد از نماز صبح صبحانه میخوریم؛ یه جورایی خانواده‌ی یه ارتشی هم ارتشی میشن، غذا خوردن، خواب، بیداری، لباس پوشیدن، همه چیز تو زندگی یه نظم ارتشی پیدا میکنه! ارمیا لبخند زد: _زینب هم هر روز بیدار میشه؟ آیه دستی روی موهای دخترش کشید: _آره! عادت کرده با هم صبحانه بخوریم و کارامونو انجام بدیم. من ساعت هفت و نیم میرم سر کار و زینب و مهدی میرن پایین پیش محبوبه خانم. لقمه‌ای به دست زینب داد که لقمه‌ای مقابلش گرفته شد. نگاهش را به ارمیا دوخت که صدای آرامش را شنید: _حالا که میخوای به حضورم عادت کنی!خوب عادت کن؛ حالا هم برای تمرین این رو از دست من بگیر! آیه لقمه را از دست ارمیا گرفت. ارمیا نفس عمیقی کشید و گفت: _نمی‌دونستم توی این خونه پذیرفته شدم، به خاطر همین یه ماموریت یه ماهه گرفتم، دو روز دیگه هم باید برم. زینب مشغول خوردن بود که با شنیدن رفتن ارمیا چشمان اشک‌آلودش را به ارمیا دوخت: _نرو! بعد از جایش بلند شد و خود را در آغوش ارمیا انداخت. ارمیا نوازشش کرد: _برای من سخت‌تره، اما وقتی بیام میریم سفر، بهش چی میگن؟ ماه عسل، قبوله؟ نگاهش با آیه بود. آیه نگاهش را به قاب عکس بزرگ سیدمهدی دوخت... قلبش درد گرفته بود؛ نه... ماه عسل نمیخواست! آیه: _لازم نیست، شما تا برید و بیایید پاییز شده دیگه، سفر لازم نیست ارمیا معنای آن نگاه گریزان را خوب میدانست! کمی درد داشت اما گفت: _با صدرا و محمد هماهنگ میکنم دسته جمعی بریم مشهد، برای دستبوس آقا باید برم! من شما رو از امام رضا (ع) دارم. آیه خجالت کشید؛ ارمیا میدانست دردش چیست و گاهی چقدر اینکه دردت را بدانند، خجالت دارد... آیه لباسهایش را پوشیده بود ، و چادرش را روی سرش مرتب میکرد که صدای در اتاق آمد. کسی به در میزد و در این روز سه نفره، او کسی نبود جز ارمیا! آیه: _بفرمایید داخل! ارمیا سر به زیر وارد شد. نگاهش را به پاهایش میخ کرده بود و سرش را بلند نمیکرد. آیه نگاهش را بلند کرد و آه از نهادش بلند شد. عکس‌های سید مهدی... برای خودش سری تکان داد و برای حواس پرتش افسوس خورد. ارمیا: _ببخشید میشه من زینب رو ببرم پارک؟ آیه: _برای بیرون بردن دخترتون از من اجازه میگیرید؟ ارمیا با احتیاط سرش را باال آورد و به چشمان آیه دوخت: _پس اگه اینطوره برای بیرون رفتن با شما هم لازم به اجازه گرفتن نیست؟ آیه سرش را پایین انداخت: _ساعت دو کارم تموم میشه، اگه دوست دارید با زینب بیایید دنبالم. امروز آقا صدرا ما رو میرسونه. کلید ماشین دم در آویزونه. یه دست از کلید خونه هم همونجا هست، دادم برای شما درست کردن. حس شیرینی که در جان ارمیا ریخته شد شیرینتر از عسل بود. همین است که میگویند قند در دلم آب میشود؟ ارمیا لبهایش به لبخندی شیرین باز شد: _پس ساعت دو میایم دنبالتون که هم ناهار بخوریم هم بریم خرید. آیه این‌بار نگاهش را به ارمیا دوخت: _خرید چی؟ ارمیا کمی این پا، آن پا کرد و پس از مکثی که انگار دنبال توجیه میگشت گفت: _فکر میکردم خانوما خرید دوست دارن، اینه که اگه بگم شما دلیل نمی‌پرسین ازم، اما انگار اشتباه کردم. راستش دوست داشتم برای شما و دخترم خرید کنم. خب من تا حالا با خانواده‌م خرید نرفتم. فکر کنم ایده‌ی بدی بود. آیه به دستپاچگی ارمیا لبخند زد: _اتفاقا ایده‌ی خوبیه، میخواستم برای زینب یه کم لباس بخرم، خوشحال میشه که یه بارم شده با پدرش بره خرید. شاد کردن دلها چقدر آسان است. یکی دل ارمیا که بعد از سالها طعم خانواده را میچشید، یکی دل زینب که طعم پدر را میچشید، یکی دل آیه که آرامش را میچشید... آیه که با رها و صدرا رفت، ارمیا زینب را سوار ماشین رها کرد و به خانه مشترکش با یوسف و مسیح رفت و لباس‌هایش را عوض کرد، وسایلش را جمع کرد.... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۱۹ و ‌۲۰ وسایلش را جمع کرد و نگاهی به خانه انداخت و به خانه‌ی آیه برگشت. وسایلش را گوشه‌ی اتاق زینب گذاشت. نگاهی به خانه انداخت و مقابل عکس بزرگ سیدمهدی که روزی خودش همینجا به دیوار زده بودش ایستاد: " دل بریدن سخت بود؟ رفتن سخت بود؟من که یه گوشه چشم از بانوی این خونه دیدم، بند شده دلم و پای رفتنم نیست. یه امروز و یه فردا و بعد یه ماموریت دیگه... نگاهتو ازم برندار! به خاطر توئه که من اینجام! زن عاشقی داشتی سید... اونقدر عاشق که از عشقش به تو بود که منو قبول کرده! " زینب: _بابایی! زینب میان درد دل‌هایش پرید و نگاه ارمیا را بند نگاه شبیه آیه‌ی زینب کرد: _جانم بابا! چقدر شیرین است این بابا گفتن‌ها! هنوز هم دل را میلرزاند! هنوز هم طعم شیرین عسل دارد؛ انگار اصلا قرار نیست برایش تکراری شود! زینب: _بریم پارک؟ سرش را کج کرده و با مظلومیت به ارمیا نگاه میکرد؛ برای پدر خودش را لوس میکرد؟! ارمیا به جان کشید دخترکش را: _معلومه که میریم، بعدشم میریم دنبال مامان آیه و ناهار میریم بیرون. زینب داد زد: _آخ جون... هورا! آیه همانطور که مقابل رها روی صندلی‌های اتاق انتظار مرکز نشسته بود، استکان چایش را برداشته و عطر بهارنارنج را به جان کشید. رها: _صبح که ارمیا رو دم در دیدم تعجب کردم. آیه نگاه از استکانش نگرفت: _دیشب منم تعجب کردم، بیشتر از اومدنش از اینکه زینب از خواب پرید و گفت بابا و دوئید در رو باز کرد. تو کارش موندم رها، چطور میفهمه؟ رها: _میدونی که بچه‌ها حسای قویتری دارن. آیه: _گفت میاد که بریم خرید، دلش خرید با خانواده میخواست! رها: _درکش کن، خانواده‌ای نداشته، همیشه تنها بوده؛ حقشه که از زندگی لذت ببره. آیه: _گفتم بیاد، ناهار هم که ندارم، بهتر شد. رها: _دیشب که قیمه درست کرده بودی آیه: _دیر وقت بود که رسید، غذا نخورده بود. تمام ناهار امروز من و زینب رو خورد؛ یه لذتی تو رفتارش بود که برام عجیب بود! رها: _چی عجیب بود؟ بعد از یه عمر، خانواده داشتن لذت نداره؟ لذت نداره کسی باشه که برات غذا آماده کنه؟ یادمه روزای اولی که خانواده شدیم با صدرا و مامان محبوبه، برای منم لذت داشت! لذت داشت سر سفره کنار هم نشستن! لذت داشت کسی میومد دنبالم که برام نگران میشد، لذت داشت صدای خنده‌هایی به خاطر خجالت کشیدن من بلند میشد. بهش حق بده که لذت ببره از داشتن تو، زینب، یه خونه‌ی گرم، یه چراغ روشن، یه نگاه منتظر! آیه: _ازش خجالت میکشم، عذاب وجدان دارم! از یک طرف به خاطر سیدمهدی و از طرفی هم به خاطر خود ارمیا! دیشب اومد تو اتاقم که زینب رو بذاره روی تختم، عکسای مهدی رو دید، صبح که اومد باهام حرف بزنه تمام سعیشو میکرد که نگاهش به عکسا نیفته! رها آه کشید: _بهت گفته بودم دیگه وقتشه اون عکسا رو جمع کنی. آیه کمی چایش را مزه مزه کرد: _با دلم چیکار کنم؟ رها: _یه روزی به من گفتی ، گفتی حق انتخاب بهت داده اما شوهرته، گفتی زن صدرا باشی و فکرت پیش احسان، گفتی نکنی رها! من به حرفت گوش دادم؛ حالا خودت به حرفات پشت میکنی؟ باور کنم تو آیه‌ی حاج علی‌ای؟ آیه انگشتش را لبه‌ی استکان کشید: _یه روزی حرفات به اینجا که میرسید میگفتی باور کنم که آیه‌ی سیدمهدی هستی؟ همون روزایی که سیدمهدی رفته بود و دنیا سیاه شده بود، الان دیگه نمیگی. رها: چون الان آیه‌ی ارمیایی، باورکن آیه! رفتن سیدمهدی رو باورکن! اومدن ارمیا رو باورکن! آیه: _باور کردم، اما ! رها: _تا شما از خرید برگردید من عکسای سیدمهدی رو از روی دیوار جمع میکنم، لباساشو جمع میکنم، ارمیا برگشته و تو دوباره روز عقدت رو تکرار نمیکنی! _دیوار خالی میشه با یک عالمه میخ! رها: _خودم درست میکنم؛ کاری نکن که حس بدی داشته باشه! _منم حس بدی پیدا میکنم. رها: _خودتو جمع کن آیه، حواست کجاست؟ میفهمی چی میگی؟ میفهمی چیکار میکنی؟ میفهمی شکستن دل ارمیا تاوان داره؟ _دل منم شکسته! رها: _اما ارمیا دلتو نشکسته. _به خاطر اومدن اونه که شکسته! رها: تو هیچوقت اینقدر بی‌منطق نبودی، چی شده؟ چه بلایی سر آیه اومده؟ خودت بهش جواب مثبت دادی! _به خاطر بود. رها: مهم نیست، تو کردی و باید انجام بدی! خیلی نمک نشناسی آیه... خیلی! تو اونی نیستی که به من میگفت راه برگشت نیست و باید با صدرا زندگی کنم! تو گفتی باید صدرا رو ! گفتی بهش بدم! من به خاطر حرفای تو الان اینجام و تویی که لالایی گفتن بلدی خودت خوابت نمیبره! چهل روز ارمیا رو.... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅─✵﷽✵─┅┄ به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم 🌸 الهی به امید تو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🍃 سلام علی آل طه و یس🍃 سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست . هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست . گر برود جان ما در طلب وصل دوست ، حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست ... 🍃السلام علیک یا صاحب الزمان🍃 @Quranahlebayt
💔 در راه غمت هرچه بلا بود، خریدیم یک عمر از این روضه به آن روضه دویدیم یک روز در آغوش پدر، روز دگر هم با پای عصا سینه زنان، سینه دریدیم یک عمر از این نافله ها بار نبستیم از اشک عزایت به کجاها که رسیدیم هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم یک آه برای تو کشیدیم و پریدیم حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم جز آن نفسی را که برای تو کشیدیم صد بار چو آیینه به پای تو شکستیم یک بار اگر روضه گودال شنیدیم 💔 دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا همه زائر ارباب شویم 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم محسن حیدری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 امام خامنه ای عزیز: خانه داری بالاترین و پرافتخار ترین شغل برای بانوان هست... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴دعای منسوب به امام زمان(عج) برای استفاده در فتح امور و تنگناهای بزرگ ▪️متن دعا: يَا مَن إذا تَضَايقَتِ الاُمورُ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب إلَيهِ الأَوهامُ فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَافتَح لِاُمورِيَ المُتضَايقَةِ باباً لَم يَذهَب إلَيهِ وَهمٌ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ. «اى كه چون كارها به تنگنا مى‌افتد، درى به روى ما مى‌گشايى كه به خيال كسى هم نرسيده است! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و براى كارهاى به تنگناافتاده‌ام، درى بگشاى كه به خيال كسى هم نرسيده است. اى رحيم‌ترين رحيمان!» منبع: نقل آية اللَّه شبيرى زنجانى از آیة الله سيّد مرتضى كشميرى قصص الأنبياء، راوندى : ص ۳۶۵ ح ۴۳۷ . ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
پدر و مادر بودن حس خیلی قشنگیه.🥰 خدا بهت میگه من روت حساب میکنم و یکی از بنده هام رو بهت امانت میدم تا ببینم چقدر میتونی شبیه من باشی و چطوری منو بهش معرفی میکنی.... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستیابی به علوم غریبه و زیارت امام زمان (عج)... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
میتونین‌براےآقاسه‌ڪارانجام‌بدین؟ ¹-براشون‌دوبارصلوات‌بفرستین🕊 ²-سه‌باربراشون‌اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج ³-این‌پیام ر‌و حداقل‌به1کانال،گروه یابیشتربفرستید ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa