࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐
⛅️#داستان_ظهور☀️
🏳قسمت اول (امام به سوی کعبه می رود)
حتماً بارها شنیدهای که وعده خدا بسیار نزدیک است. پس برخیز و همراه من به مکّه بیا...
امروز، بیستم «ذیالحجّه» است.
من و تو الآن در شهر مکّه، کنار کعبه هستیم.
بیست روز دیگر تا ظهور باقی مانده است. امام زمان روز دهم «مُحرّم» کنار کعبه ظهور میکند.
نگاه کن!
ببین که کعبه چقدر زیبا، جلوه نمایی میکند!
آیا موافقی با هم طوافی گرد کعبه بنماییم؟
به راستی چرا «مسجدالحرام» این قدر خلوت است؟!
شنیده بودم که خانه خدا بسیار شلوغ است و هیچ وقت دور خانه خدا خلوت نمیشود.
چرا امروز اینجا این قدر خلوت است؟
آیا عشق و علاقه مردم به کعبه کم شده است؟
مکّه حرم امن خدا است؛ امّا امروز سپاهیان «سُفیانی» این شهر را محاصره کردهاند و به همین علّت است که شهر این قدر خلوت است.
همسفرم! آیا «سُفیانی» را میشناسی؟
آیا میخواهی کمی درباره او برایت سخن بگویم؟
«سفیانی» یکی از دشمنان امام زمان است و قیام او از علامتهای ظهور معرّفی شده است.
تقریباً پنج ماه قبل، او در سوریه دست به کودتای نظامی زد و حکومت این کشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله کرد و شهر کوفه را به تصرّف خود درآورد ودر این شهر جنایات زیادی انجام داد و تعداد زیادی از شیعیان این شهر را قتلعام کرد.
سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد و توانست این شهر را هم تصرّف کند.
اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکّه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور میکند.
او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکّه بروند و این شهر را محاصره کنند.
اکنون شهر مکّه در تصرّف سپاهیان سفیانی است.
سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است:
امام زمان و یاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست؟
سپاهیان سفیانی با دقّت همه راههای ورودی شهر را کنترل میکنند.
آماده شو!
ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماهرو وارد شهر شود.
آنجا را نگاه کن!
آیا آن جوان سی ساله را میبینی که به شکل و شمایل یک چوپان است؟
او در دست خود یک چوبدستی دارد و آرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور میکند.
خیلی عجیب است!
سپاه سفیانی که نمیگذارند هیچکس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمیشوند؟
نمیدانم او را شناختی یا نه؟
جان من فدای او!
این جوان، همان مولای من و توست که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر میشود.
او از راه دوری آمده است. او از «یَمَن» به «مدینه» رفته و مدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است و با حمله سپاه سفیانی به مدینه، از آنجا خارج شده و اکنون به مکّه رسیده است.
صورت نورانیش چون ماه شب چهارده میدرخشد.
به گونه راستش نگاه کن!
آن خال زیبا را میبینی که چون ستارهای میدرخشد؟
این جوان، فرزند پیامبر است و میآید تا دین جَدّش را زنده کند...
امام زمان وارد شهر میشود، و در کنار کوه های این شهر منزل میکند.
شهر مکّه، شهر خدا و کعبه، محور خداپرستی است و چون هدف امام، ریشهکن کردن کفر است، حرکت خود را از مکّه شروع میکند.
هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکّه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند.
ادامه دارد....
📚داستان ظهور(برگرفته از روایات)
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#یا_بابالحوائج_عباس_ع❤️
شب جمعہ سٺ و دلـم شوق زیارٺ دارد
اینچنین است ڪه احساس سعادٺ دارد
حرم حضرٺ عباس عجب عقده گشاسٺ
ڪه دعا در حرمش میل اجابٺ دارد
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#نماز_اول_وقت
📿نماز
در اول وقت خشنودى خداوند،
میان وقت رحمت خداوند
و پایان وقت عفو خداوند است.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 «فاتح» قلب اسرائیل
🔹طبق اطلاعات به دست آمده از محل شلیک موشک از سوریه به سمت منطقهای در نزدیکی تاسیسات هستهای دیمونا که حدود ۲۰۰ کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند، با احتمال بالایی میتوان گفت که این حمله با موشک «فاتح ۱۱۰» صورت گرفته است.
🔹برد این موشک نقطهزن ۳۰۰ کیلومتر است.
#دیمونا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
❁❁
🍂 #اشڪ_غمٺ بہ ساحل پلڪ ترم نشسٺ
💔سنگ فراق شیشہے قلب مرا شڪسٺ
🍂امن یجیب خواندن من بےنتیجہ ماند
💔 #زهرا_یتیم گشٺ و پدر بےخدیجہ ماند
#وفات_حضرت_خدیجه(س)🥀
#تسلیت_باد. 🏴🥀
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
با خوردن این ۵ نوشیدنی در #ماه_مبارک_رمضان تشنه نمیشوید 👌
🔸شربت گلاب
مقداری گلاب را با آب مخلوط کنید و این شربت را بنوشید. نوشیدن گلاب خنک، گرمی درون را از بین میبرد و بدن را تقویت میکند. بوییدن گلاب برای تقویت قلب و رفع بیهوشی و تقویت حواس باطنی مفید است.
🔸شربت آبلیمو
آبلیمو، کمی شکر و آب؛ با همین ترکیب ساده میتوانید آب زیادی در بدنتان ذخیره کنید.
🔸شربت خیار و سکنجبین
تعدادی خیار را رنده کنید، کمی سکنجبین داخل لیوان بریزید، خیارهای رنده شده را به آن اضافه کنید و سپس آب و لیموترش بریزید
🔸شربت بیدمشک
عرق بیدمشک را با مقداری آب مخلوط کنید و معجزه آن را ببینید؛ بیشک تفاوتاش را با روزهایی که آن را نخورده بودید خواهید دید.
🔸شربت خاکشیر و آبلیمو
ابتدا خاکشیر را بشویید و سپس با آبلیموی تازه و کمی شکر مخلوط کنید. شربت آماده است و میتوانید از افطار تا سحر آن را میل کنید. اگر دوست داشتید میتوانید تخم شربتی هم به این مخلوط اضافه کنید
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز دوم اردیبهشت به بهانه سالروز تاسیس #سپاه پاسداران، عالیه که از رجز خوانی فوق العاده این پاسدار جوان محضر آقا و لبخند شون پس از شنیدن آن یادی کنیم!
ببینید و کیف شو ببرید!
ویرانه شود شهر تل آویو بزودی
ولله نماند اثری از آل سعودی
ان شاءلله
#دیمونا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فاصله انفجار در تاسیسات نظامی اسراییل تا انفجار در تاسیسات هسته ای دیمونا اسراییل کمتر از ۲۴ساعت بوده:)))
بازززم سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامیایران گرامی باد....
#دیمونا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_۵۹
💫 خانواده
برای چند لحظه واقعا بریدم ...
- خدایا، بهم رحم کن ... حالا جوابش رو چی بدم؟ ...
توی این دو سال، دکتر دایسون ... جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد ... از طرفی هم، ارشد من ... و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود ... و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده ...
- دکتر حسینی ... مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما... کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت ... پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده ... نه رئیس تیم جراحی...
چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه ...
- دکتر دایسون ... من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی ... احترام زیادی قائلم ... علی الخصوص که بیان کردید ... این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه... اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم ... و روابطی که اینجا وجود داره ... بین ما تعریفی نداره ... اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن ... حتی بچه دار بشن ... و این رفتارها هم طبیعی باشه ... ولی بین مردم من، نه ... ما برای خانواده حرمت قائلیم ... و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم... با کمال احترامی که برای شما قائلم ... پاسخ من منفیه...
این رو گفتم و سریع از اونجا دور شدم ... در حالی که ته دلم... از صمیم قلب به خدا التماس می کردم ... یه بلای جدید سرم نیاد ...
#بهوقترمان
بهکانال🍁لطفِخدا🍁بپیوندید
@lotfe_khodaa
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_۶۰
💫 خیانت
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم ... دلخوریش از من واضح بود ... سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه ... مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه ... توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید ... و من رو خطاب قرار نمی داد ... اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم ... حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود ...
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت ... توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو ... بدون مقدمه و در حالی که ... اصلا انتظارش رو نداشتم ... یهو نشست کنارم ...
- پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ ... اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن ... چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ ...
همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن ... با دیدن رفتار ناگهانی دایسون ... شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد ... هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم ...
دکتر دایسون ... واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ ... اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ ... یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن ... و وقتی یه مرد ... بعد از سال ها زندگی ... از اون زن خواستگاری می کنه ... اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟... یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ ... یا بوده اما حقیقی نبوده؟ ...
خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم ... خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود ...
منم بی سر و صدا ... و خیلی آروم ... در حال فرار و ترک موقعیت بودم ... در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون ... در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه ... توی اون فشار کاری ...
که یهو از پشت سر، صدام کرد ...
#بهوقترمان
بهکانال🍁لطفِخدا🍁بپیوندید
@lotfe_khodaa
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_۶۱
💫 زمانی برای نفس کشیدن
دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد ... می خواستم گریه کنم ... چشم هام مملو از التماس بود ... تو رو خدا دیگه نیا... که صدام کرد ...
- دکتر حسینی ... دکتر حسینی ... پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟ ...
ایستادم و چند لحظه مکث کردم ...
- من چطور آدمی هستم؟ ...
جا خورد ...
- شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ ... با تمام خصوصیات مثبت و منفی ...
معلوم بود متوجه منظورم شده ...
- پس علائق تون چی؟ ...
- مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و ... واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ ... مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ ... چند لحظه مکث کردم ... طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه ... ممکنه نتونن ...
در کنار اخلاق ... بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است ... اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار ... آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن ...
اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت ... بدون توجه به واکنش دیگران ... مدام میومد سراغم و حرف می زد ...
با اون فشار و حجم کار ... این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود ... دیگه حتی یه لحظه آرامش ... یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم ...
دفعه آخر که اومد ... با ناراحتی بهش گفتم ...
- دکتر دایسون ... میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ ... و حرف ها صرفا کاری باشه؟ ...
خنده اش محو شد ... چند لحظه بهم نگاه کرد ...
- یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ ...
💞
#بهوقترمان
بهکانال🍁لطفِخدا🍁بپیوندید
@lotfe_khodaa
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_۶۲
💫 خدای تو کیست؟
خنده اش محو شد ...
- یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ ...
چند لحظه مکث کردم ... گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود ... اما حالا ...
- صادقانه ... من اصلا به شما فکر نمی کنم ... نه به شما... که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم ... نه فکر می کنم، نه ...
بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم ... دوباره لبخند زد ...
- شخص دیگه که خیلی خوبه ... اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟ ...
خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود ...
- نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ... چند لحظه مکث کردم ... بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید ...
- ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیر خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالا می تونید بهم فکر کنید؟ ...
- انسان یه موجود اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ... حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم ... حتی اگر هم داشته باشم ... من یه مسلمانم ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظر شما، خدا ... قیامت و روح ... وجود نداره ...
در لاکر رو بستم ...
- خواهش می کنم تمومش کنید ...
و از اتاق رفتم بیرون ...
#بهوقترمان
بهکانال🍁لطفِخدا🍁بپیوندید
@lotfe_khodaa
🌹
بر روح خدیجه کفو خاتم صلوات
بر حامی پیغمبر اکرم صلوات
همپای خدیجه نیست بانوی دگر
بر جود خدایی اش دمادم صلوات
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجهم
سالروز وفات ام_المومنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) بر شما تسلیت باد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌷 #یا_اباعبدالله_ع🍃
شب جمعه شدو این دل بہ فغان گفٺ حسین
عرش وفرش و ملَڪ و حور و جنان گفٺ حسین
پرچم سرخ تو انگار سخن ها دارد
هے تڪان خوردو بہ هربار تڪان گفٺ حسین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#شهیدانـه
هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛
آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میکنند!
در هر #شب_جمعه یادشان کنیم، حتی با یک صلوات!
#اللَّهُمَّصَلِّعَلَىمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
روزگار کودکی یادش بخیر
یاد شبهای خوش و شادش بخیر
زندگی مثل سلامی ساده بود
زندگانی صبح و شامی ساده بود
سفره نان و پنیری داشتیم
در نداری چشم سیری داشتیم
وقت بخشش دست ما لرزش نداشت
مال دنیا اینقدر ارزش نداشت
آدما تاب و تحمل داشتند
بر خدا خیلی توکل داشتند
#شبتونمملوازعطرخدا 🌙
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
﷽
✨خرد هرکجا گنجی آرد پدید
✨زنام خدا سازد آن را کلید
✨به نام خداوند لوح و قلم
✨حقیقت نگار وجود وعدم
✨خدایی که داننده رازهاست
✨نخستین سرآغاز آغازهاست
🍃 الهی به امید تو..🍃
#بسماللهالرحمنالرحیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌸رابطه تان را با خدا عالی کنید🌸
#خدا فقط در غم و ناله هایمان نباشد...
#خدا فقط در روزهای فقر و نداری نباشد...
#خدا فقط موقع کنکور و وقت وام گرفتن نباشد...
#خدا را در شادی و سرورمان ببینیم...
#خدا را در لحظه لحظه هایمان شریک کنیم...
#خدا ترسناک نیست...
#خدا عشق است و نور و آرامش...
وقتی در هر عملی،
در هر حال اندیشه ای،
در هر فعلی خدا حضور داشته باشد
با کل هستی هماهنگ می شویم...
آنوقت چنان قدرتی پیدا خواهیم کرد که وصف ناپذیر است...
#خدا نور است،
از نور بیرون نرویم که تاریکی راخواهیم دید...
#به_خدا_اعتمادکنیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#سݪاماربابـ✋°|
هـَࢪݘِھ میٖخوآهِۍ بِگیٖـࢪ
امّٰاسَلامَمْرا نَگیـٖر•|
مـَݩ بِھ عِشــ♡ــقِ
ایݩسَلٰام🌤ِـصُبْحگآهٖۍزِندِھاَمツ
#اݪسݪامعݪیڪیااباعبداللهاݪحسینع❤️|
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
❣ #سلام_امام_زمانم❣
کاش در این رمضان لایق دیدار شَوم
سحری با نظر لطف تو بیدار شَوم
کاش منّت بگذاری به سَرم مهدی جان
تا که همسفرهٔ تو لحظهٔ دیدار شَوم
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
#صلیاللهعلیکیاصاحبالزمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
✨
جمعه یعنی...
جمعه یعنی شوق،یعنی انتظار
جمـعــه یعنـی طاق ابروی نـگار
جــمـعه یـعنـی یک غـروب غصه دار
جمعه یعنی مهدی چشم انتظار
جمـعه هــا بر ما دعا دارد حبیب
در قــنــوتش یاد ما دارد حبـیــب
ای خوش انروزی بـه دست دلـبـــــرم
ســـایه پـرچم بیفــتـد بــر سرم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#جمعههایانتظار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌕 فضیلت و ثواب روز دهم #ماه_مبارک_رمضان
برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم علیه السلام :
🌺 خداوند هفتاد هزار حاجت از شما بر آورد و خورشید و ماه و ستارگان و جانداران و پرنده و درنده و هر سنگ و کلوخ و هر تر و خشک و ماهیان دریا و برگهاى درختان و کتابهاى خداوند عز وجل براى شما آمرزش جویند.
📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۸
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم
ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم
ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم
سینه کبودهای عزای خدیجه ایم
#امالمومنین🖤🥀
#وفات_حضرت_خدیجه﴿س﴾🥀
#تسلیت_باد. 🏴🥀
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
⚫️ آخرین خواسته حضرت خدیجه سلام الله علیها :
حضرت خدیجه که بر اثر صدمات و آزارهای جسمی و روحی فراوان در شعب ابیطالب بیمار شده بود در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت چشم از جهان فرو بست و پیکر مطهرش در قبرستان شهر مکه «حُجُون» آرام گرفت، ایشان در خانه پیامبر خدمات فراوانی انجام داد و از این رو، طبیعی بود که بتواند پیش از مرگ خود، خواستهای از پیامبر داشته باشد؛ اما او هیچگاه خواسته ای شخصی، آن هم به صورت مستقیم، از پیامبر نداشت، فقط در روز رحلت، خواسته کوچکی به وسیله دخترش فاطمه کرد.
ابتدا به پیامبر فرمود: ای رسول خدا! اگر کوتاهی کردهام، مرا عفو کن! پیامبر فرمود:
هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردهام.
خدیجه گفت: حاجتی دیگر دارم، میخواهم خواستهام را دخترم فاطمه به شما بگوید؛ زیرا شرم دارم آن را بازگو کنم، پیامبر از جای برخاست و از اتاق بیرون رفت.
حضرت خدیجه وقتی با دخترش تنها ماند، به فاطمه گفت: ای محبوب و نور دیده مادر! به پدرت بگو که مادرم میگوید: من، از خانه قبر بیمناکم، از شما تقاضا دارم که یکی از جامههای خویش که هنگام نزول وحی به تن داشتهاید، به من هدیه کنید تا با آن کفن شوم، حضرت فاطمه سلام الله علیها درخواست مادر را به پیامبر گفت، پیامبر لباس خود را به فاطمه داد تا به مادرش بدهد.
در این هنگام، جبرئیل نازل شد و گفت:
«یا محمد! اِنَّ کَفنَ خَدِیجةَ مِن عِندِنا فَاِنَّها بَذَلَت مَا لُها فِی سَبِیلِنا فَجَاء جِبرِئیلُ بِکَفَنٍ وَقَال یَا رَسُولَ اللهُ هَذا کَفنُ خَدیِجَةُ وَهُوَ مِن اَکفانِ الجَنةِ اَهدَیَ اللهُ اِلَیهَا...»؛
🌺 ای محمد! همانا کفن خدیجه، از سوی ماست؛ زیرا او مالش را در راه ما صرف کرد.
پس، جبرئیل کفنی آورد و گفت: ای رسول خدا! این، کفن خدیجه است و این کفن، از کفنهای بهشتی است که خداوند آن را به خدیجه هدیه داده است.
📚 رياحين الشريعه، ج ۲، ص ۴۱۲
⚫️ فرا رسیدن سالروز رحلت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa