💚
سلام من به حَسَن، شاهِ بی مِثال و قَرین
سلام من به حَسَن، نورِ چشم اهلِ یقین
سلام من به صفایَش؛ به صُلحِ بی مَثَلَش
سلام من به حَسَن، پیشوایِ اهلِ یمین
سلام من به تو ای جلوه گاهِ حضرت حق
سلام من به تو اُستادِ جبرئیلِ امین
سلام من به تو ای قبله ی بدونِ حرم
سلام من به تو ای نورِ آسمان و زمین
سلام میدَهَمَت ای سرورِ قلبِ نبی
اِی آنکه حبِّ تو باشد کلیدِ خُلدِ برین
هزار شُکر که هستم غلام درگَهِ تان
نباشَدَم به جهان منصبی فراتر از این
#حـسـن_جانـم💔
حسن امام من است و منم گدای حسن
تمام هفته فدای دوشنبه های حسن
#دوشنبتون_امام_حسنی
🥀به یاد شهیدمدافعحرم امیرعلی محمدیان
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💚🥀ﻓـﺎﻃـﻤـﻴــﻪ ﻣــــﻮﺝ ﺁﻩ ﺷﻴـﻌـﻪ ﺍﺳﺖ
🖤🥀ﺑﻴـﺖ ﺍﻻﺣﺰﺍﻥ ﻧـﮕـﺎﻩ ﺷﻴـﻌـﻪ ﺍﺳﺖ
💚🥀ﻓـﺎﻃـﻤـﻴــﻪ ﺗـﺎ ﺭﻭﺍﻳــﺖ مـی شـود
🖤🥀ﺩﺭﺏ ﺳــﻮﺯﺍﻥ ﺑﺎ ﻟـﮕــﺪ ﻭﺍ مـی شـود
💚🥀ﻓﺎﻃـﻤﻴﻪ ﻓﺼـﻞ ﺑـﻴـﻌـﺖ ﺑﺎ علی ﺳﺖ
🖤🥀ﺟﺮﻡ ﺯﻫـﺮﺍ ۜ ﮔﻔﺘﻦ یک ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ۜاست
💚🥀فاطمیه، ماه خون ماه غم است
🖤🥀فاطمیه ،یک محرم ماتم است
💚🥀فاطمیه،چشم گل پرشبنم است
🖤🥀فاطمیه،عمرگل هاهم کم است
💚🥀فاطمیه،دیده مهدی تراست
🖤🥀اشک ریزان در عزای مادر است
🏴 ایام فاطمیه تسلیت باد......🥀
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
✅ آیا میدانید مهریه حضرت زهرا سلام الله علیها چه بوده است؟
=====🌴🌤🌴=====
🟢 هنگامی که امیرالمومنین علیهالسلام به خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند، حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر عرض کردند:
اگر مهریه من هم درهم و دینار باشد چه فرقی با دختران دیگر دارم؟!
از خدا میخواهم مهریه مرا شفاعت گنهکاران امت قرار دهد.
جبرئیل همان لحظه نازل شد.
در دستش حریری بود که در آن نوشته بود:
جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى شَفَاعَةَ أُمَّتِهِ الْعَاصِينَ
«خداوند، مهریه فاطمۀ زهرا دختر محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را شفاعت گنهکاران امّت قرار داد».
حضرت زهرا سلام الله علیها وصیّت نمود تا آن حریر در کفنش گذاشته شود و فرمود:
وقتی روز قیامت محشور شوم این حریر را برمیدارم و گنهکاران امت پدرم را شفاعت میکنم.
=====🌴🌤🌴=====
🤲اِلٰهِی بِحَقِّ فٰاطِمَةَ🤲
🌤عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌤
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️عظمت حضرت زهرا(س) در روز قیامت
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چرا نماز میخونیم؟
🔸استاد قرائتی
#نمــاز
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
❌ ملائکه وارد چه خانههایی نمیشوند❓
خداوند فرشتگان را مأمورانی قرار داد که جهان را مدیریت کنند و طبیعتا هیچکدام نمیتواند از مأموریت خود سرباز زنند. به عنوان نمونه فرشتهی مرگ نمیتواند به هیچ بهانهای از ورود به یک خانه خودداری کرده و تکلیف خود را انجام ندهد. با این وجود در برخی روایات، اعلام شده است که فرشتگان(ظاهرا فرشتگان رحمت) وارد برخی خانهها نخواهند شد:
1️⃣ خانهای که در آن شراب و آلات موسیقی(طنبور و دایره) باشد، ملائکه در آن داخل نمیشوند و دعای اهل منزل مستجاب نمیشود، و خدا برکتش را از آنان برمیدارد.
2️⃣ خانهای که در آن سگ، تصاویر اجسام(صاحب روح) و ظرفی که در آن ادرار میکنند، باشد.
3️⃣ خانهای که در آن انسان با حالت جنابت حضور داشته باشد.
از مجموع این روایات برداشت میشود که فرشتگان رحمت، به منازلی که در آنها معصیت خدا انجام شده، یا ساکنان آن از یاد خدا غافلاند و یا در آن خانه، پاکیزگی و بهداشت رعایت نشود، تمایل به ورود ندارند.
📕بحار الانوار، ج 62، ص 54
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 این کار ساده را انجام بده بعد برکاتش را ببین.
🎙 استاد عالی
#امام_زمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
♨️شیعه واقعی امام زمان ارواحنا فداه
⁉️میخواهید بدانید شیعه واقعی امام زمان عجلاللهتعالفرجه که موجب برکت برای اطرافیان خود هستید چه کسانی هستند؟! به این حدیث امام صادق علیهالسلام توجه بفرمایید:
🌸شيعيان ما كسانىاند كه:
۱-در راه ولايت ما بذل و بخشش مىكنند؛
۲-درراه دوستى ما بهيكديگر محبت مینمايند؛ ۳-برای زنده نگه داشتن مكتب ما به ديدار هم میروند
۴-چون خشمگين شوند، ظلم نمیكنند؛
۵-چون راضى شوند، زياده روى نمیكنند؛
۶-براى همسايگان و همنشینان مايهی بركت و صلح و آرامشند.
📚اصول كافى، ج ۲، ص ۲۳۶
#امام_زمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
4_5913651873277019268.mp3
5.42M
✅ برای #فاطمیه چکار کنیم؟؟
🔹 از هر هزار نفری که برای امام حسین سینه میزنن صدتاشون توفیق ندارن برای حضرت زهرا عزاداری کنن
🎙 حاج اقا دارستانی
🔹 #نشر_دهید
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🏴 السلام علیک یا بنت رسول الله 🏴
❇️ هدیه کتابخانه تسنیم به مناسبت ایام فاطمیه
🔆 دانلود ۲۲ کتاب رایگان درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
۱. عبور از تاریکی 👈 دانلود
۲. شخصیت شناسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر پایه کتاب و سنت 👈 دانلود
۳.شهادت مادرم زهرا افسانه نیست 👈 دانلود
۴. آموزه های تربیتی در زندگی حضرت فاطمه 👈 دانلود
۵. فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد 👈 دانلود
۶. فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت 👈 دانلود
۷. دانستنی های فاطمی 👈 دانلود
۸. زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها 👈 دانلود
۹. فاطمه سلام الله علیها در آینه وحی 👈 دانلود
۱۰. دانشنامه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) 👈 دانلود
۱۱. ترجمه بیت الأحزان شیخ عباس قمی 👈 دانلود
۱۲. متن و ترجمه خطبه فدکیه 👈 دانلود
۱۳. تجلی توحید در زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 👈 دانلود
۱۴. اسرار فضائل فاطمه سلام الله علیها 👈 دانلود
۱۵. الفریدة في لوعة الشهيدة 👈 دانلود
۱۶. حضرت محسن اولین شهید امامت 👈 دانلود
۱۷. الصحیح فی کشف بیت فاطمه س 👈 دانلود
۱۸. بنور فاطمة اهتديت 👈 دانلود
۱۹. با نور فاطمه هدایت شدم 👈 دانلود
۲۰. بندگی، راز آفرینش (شرح خطبه فدکیه)👈 دانلود
۲۱. کشتی پهلو گرفته 👈 دانلود
۲۲. هذه فاطمه 👈دانلود
📲 ثواب انتشار این لیست با شما
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی:
هروقت در سختیهای جنگ، فشارها بر ما حادث میشد و هیچکاری از ما برنمیآمد پناهگاهی جز زهرا نداشتیم..
#حاج_قاسم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و اشکهای رهبر انقلاب
دیوار دم میداد، در بر سینه میزد
محراب مینالید، منبر داشت میسوخت
#ایام_فاطمیه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فرازی از دعای حضرت زهرا (س) :
🤲 « اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی »
▪️فرا رسیدن ایام شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد.
#فاطمیه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سلبریتی ها ببینند و یادبگیرن
🎞 شعرخوانی و بغض #گیتی_معینی بازیگر معروف صدا و سیما در نمایشگاه بسیج امید ملت ایران در شیراز
واقعا حرف های قشنگی میزنه، چه شعرهای بامعنایی میخونه
سلام و درود برشهدا وامام شهیدان
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴کربلای معلی بمناسبت فرارسیدن #ایام_فاطمیه (شهادت حضرت زهراس 1402) سیاهپوش شد.
#ایام_فاطمیه💔
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 شهیده راه ولایت
🔹 اگر در دعای عهد چنین میخوانیم که:
«... وَالذَّابِّینَ عَنْهُ ...
خدایا من را از کسانی قرار بده که از امام زمانم دفاع کنم»
🔹 حضرت زهرا سلامالله علیها یکی از بهترین الگوهایی است که از امام زمانش دفاع کرد.
🔹 آن حضرت در دفاع از ولایت سنگ تمام گذاشت و حتی جان خود را در این راه فدا کرد و شهیده راه ولایت شد.
🔺 إنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ
📚 الکافی،ج ۲ ص ۴۸۹
🔸دردفاع ازولایت بی محابا شد شروع
🔸بین دیوار و در و آتش قیام فاطمه
#امام_زمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
4_5803097473752763783.mp3
11.25M
🎙 نشستم کنارت....
درد دل امیرالمؤمنین و دردانه های زهرای اطهر، در کنار بستر بیماری مادر 😭
با حال دل خوب گوش بدین 🏴
التماس دعا
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی برق آسانسور رفت اصلا استرس نداشته باش.
✅ با این روش بیا بیرون...
✅ برای همه بفرست.
✅ کمک به خلق الله راههای زیادی داره...😊
#آموزنده واجب و،هم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۸۵ و ۸۶
حاج علی: _اینجوری نگید حاج خانوم!نفرین نکنید، شاید اونم توبه کرده باشه و پشیمون شده باشه.
زهرا خانوم: _محبوبه جان نگو!
دل زهرا خانوم مادری میکرد برای این مرد همیشه سرد و سنگی.
رامین: _حرف باد هواست؛ هرچی میخوای بگو؛ اگه اینجام چون زنم دلتنگ بچهش شده!
محبوبه خانوم: _این پشیمون باشه؟! اینی که هیچوقت از ما یه معذرتخواهی هم نکرد؟ این با این چشمای حق به جانب؟ از خونهی من گم شید بیرون!
معصومه: _من ازتون شکایت میکنم.
صدرا: _آدرس دادگاه رو داری یا بدم بهت؟
رامین: _تو دادگاه میبینمت جوجه وکیل!
معصومه که رفت، یوسف در خانه را بست.
رها دست بر سرش گذاشت:
_خوب شد بچهها خواب بودن!
آیه: _میتونه مهدی رو ازتون بگیره؟!
رها ناگهان مضطرب شد:
_صدرا، بچهمو...
صدرا: _هیچ کاری نمیتونه بکنه!مردک عوضی حقش بود ببرمش بالای دار!
صدرا نگاهی به زهرا خانوم کرد:
_شرمنده حاج خانوم. میدونم پسرتونه!
زهرا خانم: _چی بگم؟رامین کاری کرده که منو رها تا عمر داریم شرمنده شماییم.
محبوبه خانم: _شما چرا؟ما شرمنده شماییم که گول حرفای عموی بچه هارو خوردیم. رها برای ما رحمت الهی بود و هست.
حاج علی: _حبس عمومیش چند سال بود؟
صدرا: _چهار سال!تازه تموم شده و آزاد شده. افتاده به جون ما دوباره.
مسیح و یوسف خداحافظی کرده و رفتند. مریم هم بهتر دید دست محمدصادقش را بگیرد و زهرای خواب رفته در آغوشش را بیشتر اذیت نکند:
_محمدصادق داداشی!
_بله
_یه وقت از جریان امشب به بچه ها چیزی نگی؛ مواظب باش مهدی نفهمه!
_چشم آبجی، حواسم هست.
رها اشک میریخت.
سردرد امان آیه را بریده بود.
محبوبه خانوم را با آرامبخش به خواب بردند.
زهرا خانوم دخترش را در آغوش داشت. حاج علی و صدرا دربارهی کارهایی که
معصومه میتوانست انجام دهد و کارهایی که صدرا باید انجام میداد حرف میزدند؛
فقط بچهها آرام و بیخبر از دنیا در خواب ناز بودند.
رها: _صدرا... بچهمو نگیرن!
صدرا لبخندی به مادرانههای خاتونش زد: _نگران نباش! مهدی فقط پسر
خودته؛ نمیتونه کاری انجام بده.
رها: _اون مادرشه و تو عموش!
صدرا: _حضانت بچه بعد از ازدواج مادر با خانواده پدریه، در صورت نبود جد پدری، عمو حضانت رو بر عهده داره. در ثانی اون با قاتل پدر بچه ازدواج کرده، میتونم ثابت کنم بچه امنیت جانی نداره! چرا نگرانی؟ از
نظر قانون حضانت و قیومیتش با منه، نگرانیت بیخوده!
زهرا خانوم بوسهای بر سر رها زد و آرام زیر گوشش گفت:
_یه کمی به فکر بچهی خودت باش! این همه بیتابی براش سمه، چرا با خودت و بچهت اینجوری میکنی؟!
رها هقهق کرد و گفت:
_مهدی هم بچهی خودمه؛ خودم بزرگش کردم! مگه یادت نیست؟! همهش یه روزش بود که من مادرش شدم!
آیه که چشمانش را بسته بود ،
و کلافه از سردرِد بیموقع بود، خیالش از
بابت رها و مادرانههای زهرا خانوم و خواب بودن محبوبه خانوم که راحت شد،
بلند شد:
_من دیگه میرم خونه. رها جان الکی داری اعصاب خودت و شوهرتو خرد میکنی؛ بهتره بری استراحت کنی، صبح هم نیا مرکز؛ خودم به خانوم موسوی میگم مراجعاتو لغو کنه و یه نوبت دیگه بده.
شب بخیری گفت و به خانه برگشت؛
خانهای که مدتها بود گرمایی نداشت..مدتها بود تنها بودن را مشق میکرد. دلش مرهم میخواست؛ کسی که شبها با او از کارهای کرده و نکرده و ای کاشهایش میگفت؛ کسی که صبح نگاهش را بدرقهی راهش
کند؛ کسی مثل سید مهدی تمام عمرش؛ کسی شاید اندکی شبیه ارمیای
این روزها. ارمیایی که خودش هم نمیدانست میشناسدش یا نه؛
ارمیای شاید خسته از لجاجتهای آیه...
شب بدی بود ؛...
و بدتر از همه رها که همهی وجودش در بند عشق به مهدی کوچک صدرا بود. رها مادر بودن
را خوب مشق کرده بود.
آیه میدانست که رها از خود مادر شده و کودک
زادهاش هم، بیشتر مادری میکند، بهتر مادری میکند.
رها با همهی بد و خوبهای صدرا ساخت؛ با همهی دوستنداشتنیها ساخت. رها اول مادر شد و مادری آموخت و بعد همسر شد و عاشقی آموخت.
چقدر #فرق است بین رها و آیه...
آیهای که همه چیز داشت و رهایی که هیچ... حالا رهایی که همه چیز دارد و آیهای که... نه؛ آیه هنوز هیچ نشده بود.
مادرانههایش برای زینب ساداتش قشنگ بود، خودخواهانه نبود.
به خاطر دل دخترکش ازدواج کرد.
حالا کمی بدخُلق شده، کمی ارمیاآزاری در
خونش جولان میدهد، کمی به خاطر دلش دل زینب کوچکش را میشکند، اما این که خودخواهی نیست، هست؟!
مادر است دیگر...
از خود میگذرد برای بچهاش، لقمه از دهان خودش میزند برای بچهاش؛
اما زن است دیگر،...دلش بند یک مرد.....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۸۷ و ۸۸
اما زن است دیگر، دلش بند یک مرد تا ابد میماند، باید با این چه کند؟
رها چه گفته بود؟ قبل از آمدن معصومه چه گفت؟
راستی، اگر ارمیا هم
مثل سید مهدی شود و دیگر نیاید؟
نه... امکان ندارد!
ارمیا کجا و سید مهدی کجا؟ ارمیا کجا و شهادت کجا؟
ارمیا و این حرفها؟ اصلا چه کسی گفته حق دارند ارمیا را با سید مهدی
مقایسه کنند؟
سید مهدی تک بود... بهترین بود؛ اصلا سید مهدی نمونهی دومی نداشت! ارمیا هرگز مانند او نمیشد؛ اصلا تقصیر ارمیاست که سیدمهدی دیگر به خواب آیه #نمیآید. ارمیا مزاحم خلوتهای ذهنیاش با یاد سیدمهدی است!
چشمانش بسته شد ،
و همانجا روی مبل و وسط #خوددرگیریهای ذهنیاش به خواب رفت... خوابی که سیدمهدی مهمان آن بود و نه ارمیا؛ خوابی که سراسر پریشانی بود و هرج و مرج...
ساعت یک و نیم بعدازظهر بود ،
که آیه با آخرین مراجعش خداحافظی کرد،
ده دقیقهای مشغول نوشتن گزارش بود. زمانی که سررسیدهایش را مرتب در کشوی میزش گذاشت و در آن را قفل کرد، دو ضربه به در اتاقش خورد.
این مدل در زدن دکتر صدر بود.
آیه بلند شد و در را برای دکتر باز کرد.
آیه: _سلام استاد، چیزی شده؟
صدر روی صندلی مراجع نشست و با دست به صندلی بغل دستش اشاره کرد که بنشیند:
_مگه باید چیزی شده باشه؟
آیه همانطور که مینشست:
_تا چیزی نشه که شما از اون اتاق خوشگلتون بیرون نمیایید.
صدر خندهای کرد:
_حق داری، حاج علی نگرانته؛ گفت من باهات صحبت کنم.
آیه لبخندش پر درد شد:
_کارم به اینجا کشید؟
+به کجا؟
_که دست به دامن شما بشن؟
+خودت بهتر میدونی که همهی آدما نیاز به مشاوره و درددل کردن، تخلیه هیجانی و از همه مهمتر شنیده شدن دارن؛ با حرف نزدن و #گوشهگیری و #فرار از #واقعیت میخوای به کجا برسی؟ به فکر #زینبت هستی؟ امانتداری میکنی؟ رها گفت وضع #روحی زینب اصلا خوب نیست؛ وقتی رها میگه خوب نیست من مطمئن میشم یه جای کار داره میلنگه! ارمیا چرا تنها رفت؟چرا وقتی بیمارستان بودی رفت؟ ارمیایی که من سه ساله میشناسم اینجوری نبود!
آیه: _سه سال؟ شما که تازه...
صدر میان کلامش آمد:
_چند ماه بعد از شهادت سیدمهدی بود که یه روز پدرت اومد، ارمیا رو آورده بود. من سه ساله با زیر و بم این بچه آشنام.
+چرا میومد؟
_اینا دیگه جزء اسرار مراجع منه؛ فقط گفتم که بدونی ارمیا آشنای یکی دو روزه نیست که بخوای من رو از سرت باز کنی!
+اونروز تو بیمارستان حرفای خوبی بهش نزدم.
_بعد از اونروز باهاش حرف زدی؟
+نه.
_میدونی کجاست و کی میاد؟
+بابا گفت رفته همون روستایی که قرار بود ما بریم.
_برنامه آیندهت چیه؟ وقتی اومد؟
+نمیدونم استاد! من هنوز با رفتن مهدی کنار نیومدم!
_مهدی برمیگرده؟
+نه!
_اما ارمیا میتونه بره؛ میتونه خسته بشه!
صدای ارمیا از لای در نیمه باز اتاق آمد:
_من خسته نمیشم دکتر؛ اینقدر آیه رو اذیت نکنید!
صدر به سمت صدا برگشت و با دیدن ارمیا با آن ریشهای چند روزه، از روی صندلی بلند شد و به سمتش رفت:
_سلام؛ رسیدن به خیر!
ارمیا شرمنده سرش را پایین انداخت: _ببخشید، سلام. ممنون؛ شما هم خسته نباشید.
+تو خسته نباشی مرد خدا!
_مرد خدا رو زمین چی کار داره دکتر؟ مرد خدا بالش برای پریدن باز بازه!
صدر: _لطفا تو قصد #پرواز نکن. داغ مهدی برای همهمون بس بود!
ارمیا: _بعضی داغها هیچوقت سرد نمیشن، شما که اینو میدونید نباید به آیه خانوم فشار بیارید؛ دست ما امانتن!
صدر: _خودتون میدونید؛ من برم که خانومم منتظره.
ارمیا: _اون خانوم چی شد؟
صدر منظور ارمیا را فورا فهمید:
_بستری شد، تو بیمارستان رازی.
ارمیا: _کجا هست؟
صدر: _به امینآباد مشهوره.
ارمیا: _خطری برای ما نداره دیگه؟
صدر: _خیالتون راحت.سابقهی خرابش اینجا باعث شده اونجا حسابی تحت نظر باشه که داروهاش مصرف بشه.
ارمیا: _ممنون دکتر!
صدر: _به امید دیدار
صدر که رفت ارمیا نگاه با لبخند مهربانانهاش را به آیه دوخت:
_سلام خانوم، خسته نباشی؛ بریم خونه!هنوز زینب سادات رو ندیدم، دلم براش تنگه!
آیه سلامی زیر لبی گفت. همیشه شرمندهی #اخلاق_خوب و #آرامش و #صبر ارمیا بود.
کلید ماشین را که به سمت ارمیا گرفت گفت:
_چطور با اینهمه بد رفتاریای من هنوز خوبی؟ گفته بودی تا من نگم دیگه نمیای؟
ارمیا کلید را از دست آیه گرفت:
_اومدم دکتر صدر رو ببینم که حرفاتونو شنیدم؛ من نبودم خیلی اذیتت کردن؟باور کن به خاطر خودت رفتم، نمیدونستم اذیت میشی.
آیه دوباره پرسید:
_چرا همهش #خوبی؟
ارمیا همانطور که کنار آیه قدم میزد گفت:
_من امروز رو نبین. اتفاقا....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa