eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
521 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
8هزار ویدیو
72 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 🌺✨ فتنه‌های ِ آخرالزمان، رسواکننده ِ منافقان 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
🔴 درباره ماجرای پناهیان... 1. پناهیان چه گفت؟ یکبار مرور کنیم، گفت: دوقطبی سازی بد است. هرکسی دوقطبی ایجاد کرد با او برخورد کنید. چه کیهان باشد چه جمهوری اسلامی. کجا نسبت ناروایی به کیهان داد؟ گویی کسی بگوید: آقای رئیس قوه قضائیه هرکسی دزدی کرد و به بیت‌المال تعدی کرد با او برخورد کنید. چه پسر رهبری باشد چه پسر خاتمی باشد... بعد یک عده فریاد واسلاماه بلند کنند که تو به پسر رهبری نسبت دزدی دادی! اسلوب این نوع سخن اقتضا می‌کند هردو سر طیف را بیان کند، در وزان جمله شرطیه که تعلیق در آن جریان دارد نه اسناد. 2. اما درباره پناهیان، او کیست؟ وقتی به نگاه میکنم می‌بینم حلقه وصل مردم و دیانت منبری های اثرگذار هستند: طیفی دین خود را از مرحوم کافی گرفتند و طیفی از مرحوم فلسفی. طیفی پای منبر شیخ حسین انصاریان بزرگ شدند و طیفی پای منبر مرحوم فاطمی نیا. اما طی دو دهه گذشته طیف بسیار زیادی از پای منبر پناهیان بزرگ شدند و قد کشیدند. پناهیان برای شان از اسلام گفت، هم از جمال اسلام و هم از جلال اسلام. پناهیان از نماز خوب گفت، از تشکیلات گفت، از تقوا گفت، از اعتکاف گفت، از تربیت دینی گفت و همه با خوانشی جدید و معمولاً رو به جلو... و شد مایه رشد و ارتقاء طیفی از انقلابی‌ها. آغاز ماجرای را شاید خیلی ها به یاد نداشته باشند. چه کسی بیشترین محتوا را درباره این مناسک اجتماعی تولید کرد، بيشترين تبلیغ را کرد، سال‌های سال رفت و آمد، جماعتی از جوانان را با خود برد تا کم‌کم طعم آن را فراگیر کند. همین پناهیان سال‌های سال گفت. از واقعی گفت، وسط ده‌ها از اولین کسانی بود که سینه سپر کرد، فریاد زد، راه تحلیل را باز کرد. همان موقع هایی که بسیاری از منبری های انقلابی در تقیه یا سکوت یا تردید بودند. چقدر مثال یادمان می‌آید اینجا. 3. همه این‌ها یعنی پناهیان بی عیب و ایراد است؟ یعنی همه حرف های او درست است؟ یعنی هیچ نقدی به او وارد نیست؟ خیلی روشن است پاسخ منفی است. مسئله در نقد نیست، مسئله سطح واکنش و جنس واکنش است. بدانیم کسی را نقد می‌کنیم که حداقل دو دهه خطیب و منبری جبهه انقلاب بوده و چند نسل را برای انقلاب رشد داده. حالا نقد کنیم، جدی هم نقد کنیم اما با لحاظ همین نکته. 4. مسئله این است: نقد کنیم هرجا اشکالی بود اما بدانیم چگونه! زدن امثال پناهیان از بیخ و بن، مصداقی از است. خدا از انسان‌های خوشش نمی‌آید، عقوبت می‌کند. آخرین مورد پیش روی مان است. همان‌هایی که امروز علم زدن پناهیان را در دست دارند، چند صباح قبل با همین سبک و سیاق رئیسی را می‌زدند جماعت و اینجا چقدر جای پای پررنگ است. 5. این حجم از حمله به پناهیان برای چیست؟ برخی واقعاً دلسوزانه از سر درد نقد می‌کنند، می‌دانم بچه‌های انقلابی اینگونه اند. اما را می‌شناسم دردشان چیز دیگری است. نقدشان از روی است. نقد کنیم، اما منصفانه و بدون ناسپاسی، همین!/ ✍ایزدی 🔷🔹@IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥همکاری با مخالفان اصل نظام‼️ 🔻رهبر معظم انقلاب : رو مسئله حساسم. ❗️جناب آقای ، موضع خود را بیان کنید، دفاع از نظام و رهبری یا دفاع از فتنه گران؟ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa