eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
512 دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.7هزار ویدیو
72 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
آثار و برکات سوره اسراء 1) جهت زیاد شدن فهم و قدرت سخنوری عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ... و إن کتبها فی إناء و شرب ماءها لم یتعذر علیه کلام و انطلق لسانه بالصواب و ازداد فهما. امام صادق علیه السلام فرمود: ... اگر این سوره را در ظرفی بنویسد و به اب بشوید و از آن بنوشد فهم آن شخص زیاد شده سخن بگوید و زبانش بازشود. البرهان فی تفسیر القرآن مترجم ج8 ص215 2) جهت باز شدن زبان طفل عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ...یکتبها بزعفران و یسقی ماءها انطق الله لسانه باذنه و تکلم امام صادق علیه السلام فرمود: ... هر کس این سوره را با زعفران بر ظرفی بنویسد و بشوید و آب آن را به طفلی که زبانش گرفته باشد بخورانند به اذن خدا زبانش گشوده شود و به حرف آید. البرهان فی تفسیر القرآن مترجم ج8 ص215 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان منفی نگری با یا خدا استاد پناهیان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💎تو اميد منى، تو پناه منى! 🌺الَّلهُمَّ وَ هذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَکَ بِالتَّوْحِيدِ الَّذِي هُوَ لَکَ، وَ لَمْ يَرَمُستَحِقّاً لِهذِهِ المَحَامِدِ وَ الْمَمادِحِ غَيْرَکَ; وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيکَ لاَ يَجْبُرُ مَسْکَنَتَهَا إلاَّ فَضْلُکَ، وَ لاَ يَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلاَّ مَنُّکَ وَ جُودُکَ فَهَبْ لَنَا فِي هذَا الْمَقَامِ رِضَاکَ، وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الأَيْدِي إِلَى سِوَاکَ; «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَيء قَدِيرٌ 🌼خداوندا! اين وضع کسى است که تو را در توحيد خاصِّ خودت، يکتا شمرده و غير تو را مستحقّ اين ستايش ها و مدح ها نمى داند. 🌸خداوندا!من به تو نياز دارم، نيازى که جز فضل تو نمى تواند آن را برطرف سازد و پريشانم، پريشانى و فقرى که جز بخشش و جود تو نمى تواند آن را برطرف سازدحال که چنين است رضاى خود را در اين موقعيت به ما عطا کن و دست نياز ما را از دامان غير خود کوتاه گردان! «که تو بر هر چيز توانايى» 📚خطبه 91 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ اهمیت 💥اگر من سرفه‌ام بگیرد، هیچ چیز جایگزین آب نمی‌شود. ‼️اگر بگویند که به تو پول و شیرینی می‌دهیم ولی آب را نخور، قبول نمی‌کنم! 💦می‌دانم که تنها آب است که من را نجات می‌دهد. 👌ما هنوز باور نکرده‌ایم که ما را نجات می‌دهد و هر بار می‌خواهیم آن را با شیرینی‌های دنیوی جایگزین کنیم. ✅خدای بزرگ روزی پنج بار به هنگام به ما زنگ می‌زند و خیلی از ما جواب نمی‌دهیم و یا بی محلی می‌کنیم... استاد ماندگاری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
مسیر عشق مسیری است پر خطر! او رفت به پای خویش که نه! بی درنگ دعوت شد گشاده دستی ارباب رزق او را داد به مهربانی آغوش تنگ دعوت شد قشنگ آمد و رفت و قشنگ پر وا کرد قشنگ زیست و آخر قشنگ دعوت شد ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
✨🌼✨ پنج‌شنبه ڪه می‌شود . . . ثانیـه‌هایمـان سخت بوی دلتنگی می‌دهد عده‌ای آن طرف . . . چشم به راه هدیه‌ای تا آرام بگیرند... با فاتحه وصلواتی هوایشان را داشته باشیم ... شادی همه رفتگانمون به ویژه شهدای اسلام ، فاتحه و صلوات به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa
🌷 نماز والدین (شبهای جمعه) دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود: 🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود: 🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود: 🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ 👌هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند. وچنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند ◀ این نماز چنان موجب شادی پدر و مادر می شود که آرزو میکنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند. 👈 این نماز انسان را در افسرگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید آرامش می بخشد. 🔴 بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود.      به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا ۴ 💫 نقشه بزرگ به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ... هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه... تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ... شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ... مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ... علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ... یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ... مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد ... - ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ... این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواده داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ... پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بود توی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ... به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa
به نام خدا ۵ 💫می خواهم درس بخوانم اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ... نعره می کشید و من رو می زد ... اصلا یادم نمیاد چی می گفت ... چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ... مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود ... شرمنده، نظر دخترم عوض شده ... چند روز بعد دوباره زنگ زد ... من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم ... علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ... بالاخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد ... - بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ... هانیه ... این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ... ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ... به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ... - یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ... به‌کانال🍁لطفِ‌خدا🍁بپیوندید @lotfe_khodaa