eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
480 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
69 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ تاثیر ماهواره بر اعضای خانواده 👆 ❗️متاسفانه امروز، عامل تباهی خانواده و فساد را با دست خودمان به خانه هایمان آورده ایم... ❗️طبق حکم خدا در آیه ۱۴۰ سوره نساء، همنشینی با منافقین و کُفار که دیدن ماهواره مصداق آن است، گناه کبیره است و باعث میشود انسان در جهنم با آنها محشور شود. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین و جدیدترین ویژه حادثه تروریستی کرمان منتشر شد نماهنگ خط مقاومت با صدای علیرضا آزاد شاعر محمدتقی عارفیان 💔 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔴 در انجیل آمده که، ایران اسرائیل را شکست خواهد داد! 🔹 محقق مسیحی سعادة الیازجی در همایش «قدس میراث مشترک ادیان» آستان قدس رضوی(ع): 🔺 در کتاب انجیل به ما مسیحیان بشارت داده شده است که ایرانیان در آخرالزمان به حکومت می رسند و بر پلیدی ها پیروز می شوند چون از حمایت شمشیر دولبه برخوردارند. 🔺 سالها تحقیق کردم در میان شمشیرهای تاریخ تا توانستم رمز گشایی کنم که شمشیر دولبه همان ذوالفقار است و منظور از ایرانیان شیعیان امام علی علیه السلام است. 🔺 طبق مطالبی که در انجیل آمده است ایران،‌ اسرائیل را شکست خواهد داد و تا آن لحظه مدت زمان زیادی نمانده است. 📚 لینک منبع : B2n.ir/t24823 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 حاج قاسم: انتقام ما شلیک یک موشک نیست... ✊ قصاص این خون‌ها برچیده شدن رژیم کودک‌کش صهیونیستی است. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌پدر فلسطینی ارزش حکام عرب را به خوبی تبیین می‌کند... 🔻آنان که اسرائیل را در انجام اعمال‌ حمایت میکنند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🗒 ‌‌‌‌ آسمانی ‌‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖 ‌‌«‌‌ » 🌴💫🌴💫🌴 ✍️خطاب به مردم عزیز کرمان... 📌 نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست داشتنی اند و در طول ۸ سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. ⭕️من همیشه شرمنده آن‌ها هستم. هشت سال به خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ 🔆فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی، چون کربلای ۵، والفجر ۸، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و… روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین بن علی به نام ←«ثارالله»→، بنیانگذاری کردند. 💟🔰💠 این لشکر همچون شمشیری برنده، بار‌ها قلب مِلَتمان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آن‌ها زدود💖 ➖عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته ام... من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آن‌ها بودم؛ ضمن اینکه من پاره تن آن‌ها بودم و آن‌ها پاره وجود من اما آن‌ها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم. 💔😭🌹 🔹دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند..!! این ولایت، ولایت علی بن ابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم✅ 💠 میدانید در زندگی به «انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها» بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم خطاب من به همه شما است که مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود میدانید.❗️ 🗒وصیت می‌کنم "اسلام" را در این برهه که تداعی یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. 🌸دفاع از اسلام نیازمند ←هوشمندی و توجه خاص→ است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، این‌ها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید 💯♻️💠 ❁🌹@IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌷شیرینی ایمان رو با نگاه نکردن به نامحرم به دست بیارید... 💬 آیت الله مجتهدی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🌕 هدیه جمعه های کانال مهدویت (۱۴۲) 🔴 دو ذکر ارزشمند برای پیشرفت معنوی 1⃣ در کتاب مصباح مرحوم کفعمی نقل کرده که برای کشف حجاب از دل بعد از نماز صبح دست بر سینه بگذارید و ۷۰ مرتبه بگویید : 🌺 یا فتّاح 📚 مفاتیح‌الجنان-تعقیبات نماز صبح 2⃣ هر کس با خلوص و اعتقاد تمام بعد از نماز صبح ۱۰۰ بار بگوید : 🌺 عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ خدای تعالی او را از اهل یقین گرداند و از اصحاب کشف شود.چنانکه اسرار صورت و معنی بر او روشن گردد و هر کاری را آغاز کند فتح برایش حاصل گردد و از امور غیبی بهره مند گردد. 📚 کتاب هزار و یک ختم / ختم ۵۸۱ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه عمل ویژه برای رسیدن به امام زمان ارواحنا فداه 🎙 ابراهیم افشاری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️«مریم سلطانی‌نژاد» یکی از کودکان شهید حادثه تروریستی کرمان که قبل از شهادتش اینگونه وصیت نامه حاج قاسم را می‌خواند💔 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🔺صفحات ۹۰ درصدشونو چک کردم! همه از کشته شدن بیش از ۸۵ نفر از هموطنانمون لال شدند، خفه خون گرفتند چه کسانی؟ همونایی که بخاطر یه دختر یکسال کشور رو به اشوب کشیدند،یکسال مردم رو مجبور کردند عزادار وسیاهپوش باشند! بی ریشه ها فقط با کومله ها و tروریست ها هموطنید؟ ✍ ملیکا مهدوی 🇵🇸 @Roshangari_ir
ببخشید که براتون جنبشی راه نیافتاد ببخشید که اسماتون هشتک نمیشه ببخشید که کسی تو سازمان ملل عکستونو بلند نمیکنه ببخشید که شروین براتون "برای برای" نمیخونه ببخشید کسی بخاطر شما پروفایل مشکی نمیکنه ببخشید که کسب وکارا بلاگرا .. براتون استوری نمیذارن اخه از شما نمیشه دلار دراورد! 👤زهرا سادات موسوی @Afsaraan_ir ✍آخه شما از جنس اون دختر نحس کومله نبودید که براتون بزنند و کشور رو به آشوب و اغتشاش بکشند؛ خوش به سعادتتون🏴💐🏴 شما شهیدید و شهدا همیشه غریبند و البته سربلند و پیروز ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا ببینید عالییییییی👌👌📣📣📣مادر شهید و تعریف خوابی که فرزندش را در بهشت دید @shahid_seyed_mahdi
هدایت شده از 「 دلـدادهـِ شهدا 」
کیفیت نماز شب اول قبر: دو رکعت است، در رکعت اول سوره حمد و آیت الکرسی و در رکعت دوم سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر بخواند، چون سلام داد بگوید: اللهم صلی علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فائزه بنت حسن 🌷هدیه به روح پاک خواهرعزیزمان، شهیده فائزه رحیمی
اونایی که به حاج قاسم و شهدای کرمان توهین کرده بودن یکی یکی دارن صفحه هاشونو حذف میکنن که تحت تعقیب قرار نگیرن! دیره بچه زرنگ! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🖇 📌 برای دوستانی که پیگیر ارسال گزارشات مختلف و به‌ویژه جرائم سایبری به نهادهای مسئول هستند، این دو صفحه‌ی اینترنتی رو ارسال کنید👇👇 https://csirc.cyberpolice.gov.ir/ 💡 صفحه ارتباط با مرکز فوریت‌های سایبری《 پلیس فتا 》 و https://gerdab.ir/fa/forms/8 💡 صفحه ارسال گزارش‌های مردمی به 《فرماندهی امنیت سایبری سپاه》 🌹 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
❌️شناسایی ۵۰۰ صفحۀ مجازی توهین‌‌ کننده به شهدای کرمان 🔻معاون پلیس فتا: بالغ بر ۵۰۰ تارنمای حاوی محتوای توهین‌آمیز به ساحت مقدس شهدا که هم‌آوایی با جریانات تولید‌شدۀ معاندان در خصوص حوادث تروریستی کرمان کرده بودند شناسایی شدند. 🔻بالغ بر ۱۰۰ تارنما در این خصوص با هویت معلوم در داخل کشور شناسایی شده و رسیدگی به آن‌ها در دستور کار قرار گرفت که در این رابطه تحت اقدامات مقتضی از قبیل دستگیری، احضار، تذکر و حذف محتوای مجرمانه قرار گرفت. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۳۷ و ۳۸ ارمیا اخم کرد: _برای همین خواستم برم آسایشگاه! آیه تقصیر تو نیست! تقدیر منه! تقدیر تویه! ما اینو پذیرفتیم! جانان! من راضی‌ام به رضای خدا، راضی‌ام از بودنت، فقط شرمنده تو و حاج بابا و بچه هام که سختیا رو دوش شماست! آیه: _تو باش!من خودم کنیزیتو میکنم! من طاقت از دست دادنت رو ندارم. زینب سادات که تازه از دانشگاه رسیده بود، سرش را داخل اتاق برد: _لیلی مجنون، رخصت میدین؟ میخوام به باباجونم سلام کنم. آیه به سرِ داخل اتاق آمده و چشمان بسته و بدن بیرون اتاق مانده زینبش انداخت. خندید: _حالا چرا چشمات بسته است؟ زینب با لبخند، لای یک پلکش را باز کرد: _آخه اجازه ی ورود نگرفته بودم! ایلیا از پشت سر زینب را هل داد و دوتایی وارد اتاق شدند: _من گشنمه! خانومم که تشریف آورد! مامان زهرا میزو چیده ها! آیه بلند شد و رو به ایلیا گفت: _ویلچر بابا رو بیار! ایلیا با کمک آیه، ارمیا را روی ویلچر گذاشتند. لحظه‌ی آخر ایلیا خیلی نامحسوس شانه‌ی پدر را بوسید. ارمیا و آیه متوجه شدند اما به روی ایلیا نیاوردند. پسر نوجوانشان کمی از محبت کردن، خجالت میکشید اما، عاشق اسطوره‌اش بود... چند روزی بود که زینب سادات در خود خموده و غمگین بود. ارمیا غم را در چشمان دخترکش میدید. آیه نگاه نگرانش پی زینبش میرفت. ارمیا کمی میترسید. به یاد داشت بار قبل را که زینب اینگونه شده بود... زینب سادات چند روزی بود ، که گوشه گیر شده بود. ارمیا بیشتر وقتش را بیرون از خانه بود. با بالا رفتن سن و سابقه و بیشتر شدن مسئولیت‌هایش، وقت کمتری را به آیه و بچه ها اختصاص میداد.گاهی چند روزی میشد که بچه ها را نمیدید. زود از خانه میرفت و دیر باز میگشت. بازدید و سفرهای کوتاه مدتش به این سو و آن سوی کشور، باعث شده بود از خانواده فاصله گرفته و همه ی مسئولیت‌ها بر دوش آیه باشد. آیه‌ای که نداشت، نمیکرد، نمیزد، نمیکرد. آیه‌ای که بود، بود، بود، داشت. آیه‌ای که قرار بود بار زندگی را روی دوش ارمیا بگذارد اما بار زندگی ارمیا را هم به دوش میکشید. آیه بود و درخواست های پی در پی مردم. پسر همسایه سرباز میشد، سراغ آیه می‌آمدند، خواهرزاده‌ی همسایه‌ی حاج علی در بازداشتگاه بود، به سراغ آیه می‌آمدند. بچه‌ی خواهرشوهر همکلاسی ایلیا میخواست دانشگاه افسری برود، سراغ آیه می‌آمدند. همه با ربط و بی ربط به سراغ آیه می‌آمدند. 💭ارمیا به یاد داشت آن روز را که.... بعد از مدتها روز جمعه نهار را باهم میخورند. ایلیا دایم خود را به ارمیا می‌چسباند و میخواست سهم بیشتری از این بودنها را نصیب خود کند. زینب سادات اخم کرده و حرف نمیزد. ارمیا خطاب قرارش داد: _زینب بابا تو فکره! چی شده شما حرف نمیزنی؟ زینب سادات پوزخندی زد: _ایلیا که عین رادیو حرف میزنه. شما هم که سرتون شلوغه وقت ندارین! آیه به لحن حرف زدن زینب سادات اعتراض کرد: _این چه طرز حرف زدن با پدرته زینب؟ زینب برآشفت و از سر سفره بلند شد: _پدر؟ کدوم پدر؟ پدر من مرده! این بابای ایلیاست نه من! چیزی در دل ارمیا شکست. صدای شکستنش را آیه شنید: _چی میگی زینب؟ ارمیا دست آیه را گرفت و او را به آرامش دعوت کرد: _چیزی نیست آیه جان. بذار ببینم چی شده دخترم ناراحته! زینب دوباره صدایش را بالا برد: _دخترت؟ کدوم دختر؟ من دختر زنتم! دختر تو نیستم! بابای من، بابای خود خواه من، رفت و نگفت روزی که زنم شوهر کنه، تکلیف بچم چی میشه! رو به آیه ادامه داد: _اصلا اون که میخواست خودشو بکشه چرا بچه آورد؟ چرا وقتی مرد منو نکشتی؟ چرا منو به دنیا آوردی؟به دنیا آوردی که تو خونه‌ی یک مرد دیگه بزرگ بشم؟ آیه هق‌هق میکرد. آخر، قضیه اش شده بود قضیه‌ی (آمد به سرم از آنچه میترسیدم.) که پدرش را ندیده بود، اینجای قصه‌اش، کم آورد. کم آوردن که شاخ و دم ندارد. مثل همان روزهایی که شکسته بود. همان روزهایی که ارمیا شکسته‌های آیه را بعد از سیدمهدی دانه دانه پیدا کرد و به هم چسباند. ارمیا رو به آیه گفت: _من و دخترم میریم بیرون. یک امانتی پیشت هست. وقتشه اونو بیاری. ارمیا این بار هم ستم‌کش این مادر و دختری شد که دل و دینش بودند. ارمیا پاکت را در جیبش گذاشت و رو به زینب گفت: _برو آماده شو بریم. زینب خواست جوابی بدهد که ارمیا آهسته گفت: _همین یکبار رو گوش کن. اگه پشیمون شدی، هرچی تو بخوای. زینب به اتاقش رفت. مانتو و شالش را سرش کرد..... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⵿〬 ⵿〬⸽⵿〬🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽🇮🇷 ⸽ ⵿〬🇮🇷⸽ ⵿〬⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽⸽ٜ ••بِسْمِـ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین..•• •°•رمان جذاب و عاشقانه شهدایی •°•جلد سوم ؛ •°•قسمت ۳۹ و ۴۰ زینب به اتاقش رفت. مانتو و شالش را سرش کرد. دستش به سمت چادرش رفت. مردد شد. دستش را پس کشید. شالش را عقب داد. به چادرش پشت کرد و رفت. مقابل ارمیا که ایستاد، ایلیا غیرتی شد: _چادرت کو؟ موهاتو بکن تو! زینب سادات گفت: _نمیخوام. به تو چه؟ داشت بحث پیش می‌آمد که ارمیا دست زینب را گرفت و از خانه خارج شدند. ارمیا او را نکرد. ارمیا با نگاهش میکرد. سه ساعت در راه بودند. زینب ده دقیقه بیشتر بیدار نماند و خوابش برد. وقتی ارمیا ماشین را خاموش کرده و او را صدا زد، زینب هوشیار شد. نگاهش که به گلزار شهدا افتاد پوفی کرد: _الان اومدیم اینجا چکار؟ ارمیا دستش را گرفت و دنبال خود کشید: _غر نزن. بیا بریم کارت دارم. زینب سر خاک پدری نشست، که از او دلگیر بود. فاتحه نخواند. آب و گلاب و گل نریخت. ارمیا قبر را شست و بوسید. خطاب به سیدمهدی گفت: _سلام رفیق! خوش میگذره؟ دخترت رو دیدی؟ میدونم سلام نکرده بهت و ناراحتی، دخترت رو لوس کردم! ناز داره! اومدم دوتایی نازشو بکشیم. اونقدر لوسش کردم که تنهایی از پسش برنمیام! امروز، زینبت از دستت ناراحته! یک چیزایی به من گفتا، اما من میگم از سر دلتنگیه! آخه میدونی، دل که تنگ میشه، بهونه میگیره. ارمیا رو به زینب سادات کرد: _روزی که مادرت رو دیدم، تازه خبر شهادت پدرت رو شنیده بود.... زینب به میان حرفش پرید: _شما هم حتما یک دل نه صد دل عاشق شدید؟ ارمیا لبخند شد: _عجله داریا! اومدیم پیش بابات حرف بزنیم! زینب سادات با اخم گفت: _خجالت نمیکشی جلوی بابام میگی عاشق زنش شدی؟ ارمیا لبخندش پر درد شد: _به جای نمک پاشی به زخمای من، آروم بگیر و گوش کن. مگه نمیخوای بدونی بابات چرا رفت؟ زینب سادات حق به جانب گفت: _درباره بابام! نه عشق و عاشقی مامانم بعد بابام! ارمیا: _پس گوش کن. ارمیا از آن روزهایی که رفتی گفت و زینب نگاهش کرد.ارمیا از زینب کوچکش میگفت که با بابا گفتن‌هایش دل میبرد و زینب سادات نگاهش ميکرد. ارمیا از آیه‌های شکسته گفت و زینب سادات نگاهش میکرد. ارمیا لبخند زد و ادامه داد: _یک روزی منم مثل تو فکر میکردم چرا رفت؟ چی کم داشت که رفت؟چرا زن و بچه‌اش را رها کرد و رفت؟ زینب سادات: _به جوابی هم رسیدید؟ ارمیا سرش را به تایید تکان داد: _آره. فهمیدم شما رو رها نکرد! سپردتون دست خدا. فهمیدم دلش دریایی بود، فکرش الهی و روحش خدایی بود. زینبم! بابات برای من اسطوره بود. منِ امروز حاصل رفتن باباته. عمو صدرای امروز حاصل رفتن باباته. خنده‌ی تو و بچه‌هامون بخاطر باباته. و رفتن تا تو بخندی عزیز بابا! زینب سرش را روی سنگ مزار پدر گذاشت: _من بابامو میخوام... صدای گریه و هق‌هق زینب بلند شد. از ته دل زار میزد و خدا را صدا میزد، پدر را صدا میزد. دلش پدر میخواست. دلش بابا مهدی خودش را میخواست.دلش تنگ بود برای پدری که آغوشش را تجربه نکرده بود. ارمیا کنارش آرام آرام اشک میریخت. این دختر، پدر میخواست، حقش را میخواست و ارمیا حق را به میداد. ارمیا پاکت را روی قبر گذاشت: _از بابات چند تا نامه موند. یکی برای مادرش، یکی برای مادرت، یکی برای من و آخری برای تو. گفته بود روزی اینو به تو بدن که گفتی چرا رفت. امروز همون روزه. الوعده وفا! زینب پاکت را گرفت و به سینه فشرد و بلند تر هق‌هق کرد... " دلم خون میشود با اشک‌هایت جان بابا..." 🕊✍️بسم رب الشهدا و الصدیقین برای دخترکم... عزیز بابا سلام... جانکم سلام... این پدری نیست که حتی نامت را نمیدانم، اما من تو را زینب صدا میزنم و امید دارم مادرت به حرمت نام عمه جانم، نامت را زینب گذاشته باشد. اما چیزی به او نگفتم. این حق مادرت است که بعد از نه ماه سخت، نامی برایت بگذارد. دخترکم! امروز که این نامه در دستان توست تنها به این معناست که نبودن من برایت درد شده جان بابا! دلبندم! تو به من و مادرت بودی. زیباترین لحظه‌های زندگیمان با بودن تو شکل گرفت. تصور در آغوش کشیدن و بوسیدن و بوییدنت دل پدر را بیتاب و پاهایم را سست میکند. جانکم! زینبم! امروز که من رفتن را به ماندن کنار تو و مادرت ترجیح دادم، نه به این معناست که عزیزتان نمیداشتم و نه به این معناست که بی‌مسئولیت بوده‌ام و نه به این معنا که دیوانه‌ام... امروز رفتن من، بهای ماندن توست..... •°•ادامه دارد...... •°•نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅─✵﷽✵─┅┄ به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم 🌸 الهی به امید تو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa