eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
496 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
70 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
. ♨️ نامه ۳ هزار نفر از علمای اهل سنت به رهبر انقلاب / حمایت از عملیات وعده صادق ۲ 🔹سه هزار نفر از علمای اهل سنت کشور در نامه‌ای خطاب به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی مراتب قدردانی و حمایت خود را از عملیات ظفرمند وعده صادق ۲ اعلام کردند. 🔹در این نامه خطاب به رهبر انقلاب آمده است: حال که با زعامت مقتدرانه و حکیمانه حضرتعالی و پس از مدتی خویشتنداری عزتمندانه، با دست توانمند سپاه دلیر پاسداران انقلاب اسلامی ایران، قلب سرزمین‌های اشغالی در شامگاه دهم مهر ماه با آتش خشم ناشی از خشم امت اسلامی و جنود الهی مورد هدف قرار گرفت، قلب داغدار خاندان شهدا، مردم بی پناه فلسطین و همه آزادگان عالم تسکینی دوباره یافت و مبارزان نستوه قدس شریف را برای مقابله با رژیم منحوس صهیونیستی تا پایان عمر ناشریف این ولد نامشروع استکبار جهانی، جانی دوباره و عزمی خستگی ناپذیر بخشید. 🔹اینجانبان، جمعی از امامان جمعه و جماعت و مبلغان اهل سنت کشور به عنوان خادمان قرآن و معارف اسلامی و رهرو مسیر وحدت و جهاد تبیین، ضمن تقدیر وافر از بیانات روشنگرانه و خطبه‌های دشمن‌شکن حضرتعالی در نماز جمعه اخیر تهران و تجدید پیمان با آرمان‌های امام راحل(ره) و شهدای والامقام و پیروی از آن قائد عظیم، مراتب سپاس و امتنان قلبی خود را از عملیات ظفرمند وعده صادق۲ سپاه قهرمان و نیروهای مسلح پرافتخار جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم غاصب و کودک‌کش به محضر آن رهبر فرزانه و فرماندهان و مجاهدان فی سبیل الله اعلام می‌داریم. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
♨️معاون نیروی قدس سپاه: حال سردار قاآنی خوب است. معاون هماهنگ‌کنندهٔ نیروی قدس سپاه: بسیاری از ما می‌پرسند‌که «سردار قاآنی چه شد؟» ایشان در صحت و سلامت است و مشغول فعالیت هستند. برخی می‌گویند که «بیانیه بدهید!» چرا بیانیه؟ نیازی نیست چنین اقدامی انجام شود. ✍با این جواب معلوم شد دقیقا درست بوده حرفمون... امروز یک مخاطب پرسید چرا نمیان یه فیلم بگیرن از سردار بگه حالم خوبه؟ گفتم چرا اخه ؟ مگه مقام رسمی دیپلماتیکه ؟ ایشون فرمانده یه نیروی عملیاتی برون مرزیه که اصولا کارش اطلاعات عملیاته . بعدم مگه باید دائم بیاد ساعت بزنه بگه خوبم؟ رفقا کافیه قبل از گیر افتادن در این هجمه رسانه ای ، فقط یک لحظه مکث کنیم، نفسی بکشیم و بعد از خودمون بپرسیم؛ الان در چه موقعیتی هستیم؟ کار سپاه قدس چی بوده تا حالا؟ و اینکه این همه خبر با این عنوان میاد بیرون برای چیه؟ بعد از اتفاقی که برای سید شهید افتاد بهترین راه برای قطع کانال های اطلاعاتی دشمن، جلوگیری از درز اطلاعات مربوط به فرماندهان میدانی جبهه مقاومته. هدف از اعلام این خبر که حزب الله هم قراره بصورت شورایی هدایت بشه هم همین بوده . علی رغم ضعف مهمی که این مسئله داره ولی طراحی دشمن که با ترور رهبران بزرگ میخواد ترس و قدرتنمایی ایجاد کنه رو از بین میبره. شاید این همون عقب نشینی تاکتیکی رسانه ای باشه برای شناسایی شبکه نفوذ و سردرگم کردن دشمن 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ خوش‌بینی خوشی میاره، بدبینی بد میاره...! (گرفتاری‌ها را به فال بد نگیریم) 🎙 حجت الاسلام دکتر عالی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 یک خبرنگار آمریکایی مدتی در ایران در اکثر مناطق گزارشهای تصویری و مصاحبه‌ای تهیه می‌کرد در مصاحبه‌ای وضعیت مردم ایران را اینطور شرح داد👇 🍃🌹🍃 🔻از کشوری( ایران) میایم که ثروتمند است مردمش دوست دارند بگویند بدبخت و فقیریم هرچه تلاش کردم که از وضعیت گرسنه ها و بی خانمانهای آمریکایی و اروپایی بگویم مرا مسخره می‌کردند و میگفتند: مهره نظام ایران هستی!! 🔸کشور ایران دارای بالاترین جراحی بینی و لب در دنیا، کشوری با بالاترین مصرف انرژی مساوی با کل اروپا، کشوری با میزان بیشترین سفر و گردش در طول سال کشوری که با آب آشامیدنی ماشین و کوچه میشویند، 🔸کشوری که وقتی مقابل فروشگاههای زنجیره‌ای ایستاده و نظاره گر بودم سبد سبد پر از کالا خارج می‌شدند و فقط نق می‌زدند و توهین می‌کردند و میگفتند بدبختیم، 🔹کشوری که در دنیا در مصرف لوازم آرایش و کاشت ناخن اول هستند 🔸کشوری که در جشن‌های آنها در تالارها حضور یافتم و غذاهای متنوع در روی میز، اما همان موقع هم میگفتند بدبختیم، 🔹کشوری با ضریب امنیتی بالا که تا پاسی از شب بیرون و در جادها بودند اما آمریکا؟؟ 🔺اما برای یک چیز خوشحال بودم و آن اینکه رسانه‌های ما ( غربیها) چقدر توانسته بودند خودتحقیری و سیاه نمایی را در بین ایرانیها رواج دهند | ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
🍁اگر میخواهے گناه و معصیت نکنے ، همیشه‌با باش! چون وضو انسان را پاک نگه مےدارد و جلوی معصیت را مےگیرد. 👤شهیدعباس‌علی‌‌کبیری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─ ❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه ❄️ 🍂قسمت ۱۳ و ۱۴ -نه! اما من دنبال راه درست میگشتم و حالا که پیداش کردم باید بهش عمل کنم وگرنه خودم رو مسخره کردم! -فکر کن!تو معذرت خواهی میکنی، بعد پارسا با اون لهجه غلیظ تهرونیش میگه:بهتون گفته بودم که خانم شکیبا! مذهبی‌ها همیشه اشتباه میکنن و فقط ادعا دارن راحله که از لهجه سپیده خنده‌اش گرفته بود گفت: -آره، فکر کنم حسابی سرکوفت بزنه بعداز ساعت یازده،وقتی دکتر پارسا از یکی از کلاسها بیرون آمد و به طرف اتاق دانشجوهای دکترا در بخش ریاضی رفت، سپیده و راحله وقتی پارسا را دیدند نگاهی به هم انداختند. راحله قدم های پارسا را دنبال میکرد. قلبش در حلقش میزد. چرا اینقدر واهمه داشت؟ ترس از روبرو شدن با حقیقت اشتباهش بود یا ترس از پیروزی دشمنش?پشت در، چادرش را مرتب کرد،رو گرفت و در زد: -بفرمایین در را باز کرد،سپیده را پشت در جا گذاشت و وارد شد. در را تا اخر نبست و همانجا پشت در منتظر ایستاد تا پارسا سر بلند کند. پارسا هم چنان غرق در مطالعه از اینترنت بود که راحله مجبور شد برای اعلام حضور چیزی بگوید: -ببخشید این کلمه باعث شد پارسا با دیدن خانم شکیبا دراتاقش شوکه شود.روی صندلی‌اش راست شد و بعد ابروهای مردانه اش را در هم گره کرد و با لحنی سرد و خشن گفت: -میشنوم راحله که هیچوقت خودش را اینقد ضعیف نیافته بود سعی کرد بدون اینکه صدایش بلرزد حرف بزند: _اومدم راجع به دیروز یه چیزی بگم ناگهان سیاوش براق شد و گفت: _نکنه باز هم نمیدونستید من اینجام که اومدید؟برید بیرون... این کلمه مثل پتکی بر سرش کوبیده شد. تمام غرورش له شده. نزدیک بود به گریه بیفتد. اما با خودش فکر کرد، او هم غرور استاد را همین طور له کرده بود. بی توجه به دستور تحکم آمیز استاد عصبانی، درحالیکه با حیایی دخترانه نگاهش را از استاد به زمین میدوخت خیلی آرام گفت: - میدونم حرکت دیروزم خیلی زشت بود. برای همین اومدم معذرتخواهی. من نباید حق استادی رو نادیده میگرفتم و بی ادبی میکردم. معذرت میخوام گفتن این کلمات برای راحله سخت مینمود اما از اینکه توانسته بود شجاعانه اشتباهش را بپذیرد آرامش پیدا کرد.به گل روی میز خیره شد و پرسید: -میتونید من رو ببخشید؟ و نگاهی گذرا به استاد پارسا انداخت. سیاوش پارسا همه خشم و عصبانیتش را فراموش کرد. این حرکت برایش عجیب و شاید قابل تقدیر بود.نشان‌دهنده آزاد اندیشی و تربیت صحیح او بود، چیزی که سیاوش فکر نمیکرد در بین مدعیان مذهب زیاد پیدا شود. که سیاوش در جواب راحله گفت: -حرکت شجاعانه ای بود..اما شما سر کلاس اون کار رو انجام دادید.جلوی اون همه دانشجو، فکر نمیکنین اگر بخواین معذرتخواهی کنین باید همونجا این کارو بکنین؟ این یکی دیگر واقعا از توانش خارج بود.راحله سعی کرد بر خودش مسلط باشد. با صدایی ضعیف پرسید: -جلوی همه؟ سیاوش که متوجه سختی کار برای خانم شکیبا شده بود.لبخندی پیروزمندانه زد اما سعی کرد رفتارش عادی باشد برای همین با بی تفاوتی گفت: -بله! بالاخره هرچی باشه، همه شاهد این حرکت شما بودن! اینک سیاوش، سرمست غرور بود و حس غضب و انتقام جویی خودش را پرورش داده بود برای همین آخرین زهرش را هم ریخت: -اگر این کار رو بکنید معلومه واقعا برای حق استادی ارزش قائلید و من حاضر میشم ببخشمتون اما در غیر اینصورت معلوم میشه که فقط قصد ظاهرسازی داشتید و همونطور که همیشه گفتم، مثل همه مذهبی‌ها فقط ادعا دارید!! این جمله اخر دیگر برای راحله قابل تحمل نبود. اینکه پارسا از این موقعیت به نفع عقاید اشتباه خودش بهره ببرد کاری کاملا غیر منصفانه بود. راحله دستخوش خشمی افسار گسیخته شده بود. اینکه معذرت خواهی اش را نپذیرفته باشند آزار دهنده بود اما از آن آزار دهنده تر غرور پارسا برای تحقیر او در چنین موقعیتی بود. راحله هم، ب جای عقل،افسار زبانش را به دست نفس و احساس خروشانش داده بود، بی مقدمه و بدون هیچ تاملی پاسخ داد: -من هیچ ادعایی ندارم...مطمئن باشید این کارو میکنم تا بهتون ثابت کنم اشتباه میکنید. این را گفت، با خشم در را باز کرد و از اتاق بیرون زد..آن در نیمه باز، راه مناسبی برای شنیدن آنچه اتفاق می‌افتاد بود. وقتی راحله از اتاق بیرون آمد بدون هیچ حرفی از ساختمان بخش بیرون زد. سپیده هم به دنبالش... -حالا میخوای چکار کنی؟ راحله که از حرکاتش معلوم بود هنوز عصبانیست گفت: -معلومه! بهش ثابت میکنم که اشتباه میکنه به طرف نمازخانه رفتند.نمازخانه ساکت بود. کم کم اتش خشمش تبدیل به یاس و استیصال شد. چرا اینقدر زود تصمیم گرفته بود؟ آن روز انقدر دلش از دست خودش پر بود که نوای خوش نمازخواندن تنها یک بهانه بود. نماز که شروع شد بغضش ترکید. بیصدا اشک میریخت.او چقدر به این قدرت مطلق الهی نیاز داشت. 🍂ادامه دارد.... به قلم ✍؛ میم مشکات ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─ ❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه ❄️ 🍂قسمت ۱۵ و ۱۶ او که نتوانسته بود در مقابل نفس خود مقاومت کند میخواست به پارسا درس دینداری بدهد؟وقتی از نمازخانه بیرون آمد حال بهتری داشت و سپیده هم متوجه این ارامش نسبی شده بود. مسیرشان از هم جدا شد.دم‌در خانه رسید، کلید انداخت و وارد شد.مادر سبد را از معصومه گرفت، داخل صندوق عقب ماشین گذاشت و پرسید: -دیگه چیزی نمونده؟ -فکر نکنم و راحله رفت تا نگاهی بیندازد و مطمئن شود. وقتی برگشت و اطمینان داد که همه چیز را برداشته اند همه سوار شدند.کوهنوردی یک هفته در میان جمعه ها و یک صبحانه گرم،بعد از آن پیاده روی طرفداران زیادی داشت معصومه بند کفشش را محکم کرد و رو به راحله گفت: -من برم یه گشتی بزنم، راحله تو نمیای؟ راحله هرچند کنار معصومه راه میرفت اما حواسش جای دیگری بود. فردا با پارسا کلاس داشت و باید -ب قول سپیده- "عملیات انتحاری" را که قولش را داده بود انجام میداد. میتوانست؟ معصومه که هنوز فضولی اش راجع به قضیه خواهرش فروکش نکرده بود گفت: -استادهای از دماغ فیل افتاده‌ای داری که حالت رو میگیرن -از هر موقعیتی برای فضولی استفاده میکنیا! من که همه چیزو بهت گفتم - اما چیزی از تصمیمت برای فردا نگفتی! معذرتخواهی میکنی؟ -آره!میخام تمومش کنم جواب راحله آنقدر قاطعانه و سریع بیان شد که باعث شد معصومه از جایش بلند شود: -واقعا؟جلوی همه؟ - اوهوم -یا خیلی شجاعی یا خیلی دیوونه! من عمرا بتونم همچین کاری بکنم از تاکسی پیاده شد.کرایه را داد،چادرش را جمع کرد، رویش را گرفت و بعد نگاهی به سر در دانشگاه انداخت.کوچکترین شکی نداشت. جملات را مدام در ذهنش تکرار میکرد. مطمئن شد که همه وارد کلاس شده باشند. در یکی از کلاسها ایستاد و از پشت پنجره مشغول نگاه کردن حیاط شد تا مطمئن شود پارسا از بخش خارج میشود. با خودش می‌اندیشید آیا آمدن به دانشگاه کار درستی است؟و به این نتیجه رسید که اگر تکلیف نبود هرگز قرار گرفتن در چنین موقعیتی را قبول نمیکرد. چشم‌هایش را به پاهای پارسا دوخته بود. چند ثانیه‌ای بعد از ورود استاد به سالن، در یکی از کلاسها باز و سپس بسته شد.به محض شنیدن صدای بسته شدن در،به سمت کلاس رفت. پشت در کلاس ایستاد، نفس عمیقی کشید، دستگیره را چرخاند و آرام و بیصدا وارد کلاس شد. پارسا که در تقلا برای‌یافتن برگه‌های حاوی سوادش در لابلای زیپ‌های کیفش بود توجهی به دانشجوی خاطی نکرد. اما وقتی پچ پچ دانشجوها را شنید.با دیدن راحله تعجب کرد." آیا او واقعا قصد داشت معذرتخواهی کند؟" برای لحظه ای گیج و شوکه ماند اما زود کنترل خودش را به دست آورد و با حالتی بی‌تفاوت و لحنی سرد و آمرانه رو به راحله گفت: -بله؟؟ راحله رو به کلاس گفت: -جلسه پیش، من نسبت به استاد بی‌ادبی کردم و حالا آماده ام که جلوی همه بابت بی‌احترامی که کردم عذر بخوام بعد چرخید رو به استاد و ادامه داد: -بابت رفتارم عذر میخوام. اگر عذرخواهی من رو میپذیرید که برم بشینم، اگر نه هم که .... بقیه حرفش را خورد.سیاوش که تصور هر اتفاقی جز این را میکرد تحت تاثیر چیزی که دیده بود، دستش را به سمت صندلی‌ها چرخاند که به این معنا بود که راحله میتواند بنشیند. فضای‌کلاس تا اخر درس همانطور سنگین بود.به محض اینکه کلاس تمام شد و استاد از کلاس خارج شد بچه‌ها دورش حلقه زدند. سوالات زیادی بر سر راحله فرود آمد. اما تنها جوابی که شنیدند این بود که راحله چون به استاد بی‌احترامی کرده بود معذرتخواهی کرده است،همین!انگار همه یادشان رفته بود معذرت خواستن برای یک اشتباه،نه نیازمند تهدید است و نه به سبب روابط عاطفی.اما در این میان یک نفر، هیجانش فروکش نکرده بود و او کسی نبود جز سپیده.. سیاوش بعد از اینکه از کلاس بیرون آمد،در حالیکه هنوز فکرش درگیر بود، یک‌ راست به اتاقش رفت.روی صندلی نشست، ب طرف پنجره چرخید، دستها را به سینه زد و درحالیکه از لابلای پرده کرکره نیمه باز به لابی خیره شده بود، رفت توی فکر... اتفاقات را پشت سر هم میچید و هر بار جواب جدیدی پیدا میکرد.این فکر کردن دو ساعت تمام طول کشید.چند دقیقه‌ای گذشت تا متوجه شود نگاهش روی دختری چادر پوش که مشغول نوشتن است ثابت مانده. سیاوش احساس کرد به لبخندش حسادت میکند. شاید به ظاهر او بود که "شاگردش" را مجبور به معذرتخواهی کرده بود اما اکنون این "استاد" بود که آرامش نداشت. یک آن احساس کرد به همان اندازه که از این شخص متنفر است‌برایش احترام نیز قائل است!به این تضاد فکر میکرد که یکدفعه دستی جلوی صورتش چرخید و صدایی که گفت: -آهای!! کجارو دید میزنی؟ از لابلای کرکره نگاهی به بیرون انداخت و با دیدن خانم شکیبا با تعجب گفت: -اوه! سیاوش سرش را به سمت رفیقش چرخاند: -بیخیال! اینهمه آدم اونجاست! -بله،میبینم ولی.. 🍂ادامه دارد.... به قلم ✍؛ میم مشکات ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ♨️ ساختمان بین الملل مجلس شورای اسلامی به نام شهید حسین امیر عبداللهیان نامگذاری شد. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ سردار قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران به مراسم سالگرد عملیات «طوفان الاقصی» نامه‌ای ارسال کرد. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
♨️طرح مجلس برای ایجاد پیمان امنیتی کشورهای مقاومت 🔹طرحی با عنوان «تشکیل پیمان دفاعی امنیتی گروه‌های مقاومت و کشورهای حامی آن‌ها» در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است که می‌تواند تأثیرات عمیقی بر معادلات امنیتی و سیاسی منطقه داشته باشد. 🔹این پیمان به دنبال ایجاد یک ساختار دفاعی مشترک برای مقابله با تهدیدات خارجی و حمایت از یکدیگر در مواقع بحران است. 🔹طبق متن این طرح، کلیه کشورها یا جنبش‌های آزادی‌بخش عضو پیمان مقاومت، در صورت حمله رژیم صهیونیستی یا ایالات متحده به خاک اعضای پیمان، موظف به حمایت همه‌جانبه از قبیل اقتصادی، نظامی و سیاسی از یکدیگر خواهند بود. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
. ♨️ شلیک موشک زمین به زمین از یمن به تل‌آویو / آژیر خطر در بن گوریون 🔹ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد شلیک یک موشک زمین به زمین از یمن به تل آویو را رصد کرده است و جزئیات این حمله در دست بررسی است. 🔹در پی این حمله آژیر خطر در مناطق وسیعی از تل آویو بزرگ به صدا درآمد. 🔹آژیر خطر در فرودگاه بین‌المللی بن‌گوریون نیز به صدا درآمده است. 🔹منابع عبری زبان از شنیده شدن صدای انفجاری مهیب در منطقه گوش دان خبر دادند. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
. ♨️ ۱۸ جان‌باخته و ۴ نابینا آخرین آمار مسمومیت الکلی در مازندران مدیر درمان دانشگاه علوم پزشکی مازندران: 🔹تعداد افراد مسموم شده بر اثر مصرف الکل تقلبی تاکنون به ۲۸۴ نفر رسیده است. 🔹از این تعداد تاکنون ۲۰۱ نفر از مراکز درمانی ترخیص شدند. 🔹طی ۱۰ روز اخیر ۱۸ نفر بدلیل عوارض ناشی از مصرف الکل جان خود را از دست دادند. 🔹چهار نفر نیز بدلیل آسیب به چشم نابینا شدند. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
يا سيد الكريم... هر جا که نام توست همان جا معطر است هر جا که ذکر توست همان جا منور است ۴ ربیع الثانی سالروز عليه السلام مبارك باد💐🌺 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝نه که تهرونیا،تموم ایرونیا... 🎙مولودی زیبای سید رضا نریمانی بمناسبت ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام (ع) @Nava_iranseda
اســـــتاد پناهـــیان: کن، غم از دلت میره اگر استغفار کردی و غم از دلت نرفت؛ یعنی داری خالی بندی میڪنی بگرد گناهتو پیدا ڪن و اعتراف ڪن بهش...!👌 اینه راز موفقیت و آرامش☺️ . استغفر‌الله‌ربےواتوبہ‌الیہ♥️ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
Shab07Ramazan1400[07].mp3
2.98M
بند ۱۷ استغفار امیرالمومنین.
🌷 بند ۱۷ استغفار🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ۱۷-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ وَ أَقْدَمْتُ عَلَى فِعْلِهِ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْكَ وَ أَنَا عَلَيْهِ وَ رَهَبْتُكَ وَ أَنَا فِيهِ ثُمَّ اسْتَقَلْتُكَ مِنْهُ وَ عُدْتُ إِلَيْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ. بند ۱۷: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از آن توبه کردم و بر انجامش اقدام نمودم، پس از تو حیا میکردم در حالی که مرتکب آن بودم، و از تو میترسیدم در حالی که من در انجام آن گناه غوطه ور بودم؛ پس از تو خواستم که از من درگذری در حالی که باز به سوی آن برگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
636880770926930377.mp3
1.02M
♨️ دوستان علما گفتن بخونین ❌ سوره حشر نخونده نخوابیدااا خیلی یهودی ها از سحر استفاده میکنن و اجنه، این سوره دست و پاشون رو می بنده* با ختم چله و قرائت دسته جمعی به مردم مظلوم و مسلمان غزه و مقاومت لبنان کمک کنید ❌چرا که در بستن دست یهودیان اثرات بسیاری دارد. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خـدایـا امـروزمان را نیـز با نـام تـو آغـاز می‌کنیم ڪه روشنگـر جانی امـروز قلبمان مالامال از شکرگزاری برای موهبت زندگیست الهـی کمکمان کن تـا داستـان زندگیمان را بہ همـان زیبـائی بیافرینیم ڪه تـو جهـان را آفـریدی 🌸الهـی بـه امیـد تـو 🌸 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... ❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س) به قصد زيارت ارباب بی کفن : ❤السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع) اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع) ❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa