eitaa logo
❥︎عشق‌بہ‌ࢪسم‌ شهادت❥︎🇵🇸
688 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
25 فایل
❤️پشت سر مرقد مولا، روبرو جاده و صحرا بدرقه با خود حیدر، پیشرو حضرت زهرا اینجا هرکی هرچی داره نظر حسین کرده❤️ ______________________ خوشحالیم که کانال ما رو انتخاب کردید♡
مشاهده در ایتا
دانلود
مؤمن گاهی دچار هوس‌گناه می‌شود دچار وسوسه‌های شیطان می‌شود... مؤمن گاهی دچار خطا می‌شود❤️‍🩹 اما اگر دیدی خطاکاری‌هایت دارد تو را از گردونه خارج می‌کند، وضع‌ معنویت دارد بد می‌شود... به حدی که دیگر با خدا ارتباط نداری💔 اولین کاری که باید بکنی این است که را درست ‌کنی به خودت بگو: معلوم است که من دارم بد نماز می‌خوانم... :) الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
تو حق نداری راجع به کسی قضاوت کنی که کل زندگیشو ندیدی ، روزای سختشو حس نکردی ، از نزدیک شاهدِ هیچی نبودی ؛ تو فقط یه قسمتِ کوچیک از عمرشو تماشا کردی ، تو فقط دیدی چیکار کرده ، ولی ندیدی بهش چی گذشته،  شاید این بهترین تصمیمی بوده که اون آدم گرفته، ولی "قضاوت" بدترین تصمیمیه که تو گرفتی ! ----☟°•نشࢪ‌صـــდــدقه‌جاریھ•°☟--- «ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّﺻَﻞِّﻋَﻠَﻰﻣُﺤَﻤﺪٍﻭَﻋَﻠَﻰﺁﻝِﻣُﺤَﻤَّد»🌙❤️. الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
متولد چه ماهے هستید؟🤔🎂 هستید؟ پس ۵ تاصلواتــ هدیه كنيد به امیرالمؤمنین علے (علیه‌السلام) 🙂 هستيد؟ شما ۵ صلواتــ به امام_حسن_مجتبی(علیه‌السلام) و ۵ صلواتــ به مادر ساداتــ (سلام‌الله‌علیها) تقدیم ڪنید...😘 هستید؟ شما ۵ تا صلواتــ برای امام حسین (علیه‌السلام) و همچنین ۵ صلواتــ برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) بفرست و نیت ڪن که ان شاالله حاجت روا بشی...😇 ماهی هستید؟ پس ۵ تاصلواتــ بفرستيد و تقدیم به امام سجاد (علیه‌السلام) و همچنین حضرتــ ابوالفضل (علیه‌السلام) كنيد...💚 هستید؟ شما هم ۵ تا صلواتــ برای امام محمد باقر (علیه‌السلام) و نیز ۵صلواتــ برای حضرت رقیہ(سلام‌الله‌علیها) بفرستید...😍 هستید ؟ ۵ تا صلواتــ بفرستید هم واسہ امام صادق (علیه‌السلام) و هم براے حضرت ام البنین (سلام‌الله‌علیها) دم شما حیدری... هستید ؟ براے امام موسی ڪاظم (علیه‌السلام) ۵صلواتــ و براے دختر بزرگوارشان حضرتــ معصومه (سلام‌الله‌علیها) ۵ صلواتــ دیگر هم بفرستید... 💚 هستید؟ ۵ صلواتــ براے مادر ساداتــ (سلام‌الله‌علیها) ۵ صلواتــ برای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) ۵ صلواتــ برای امام رضا (علیه‌السلام) نصیبتان زیارت این سه بزرگوار💖😍 هستید؟ ۵ صلواتــ تقدیم ڪنید به امام جواد (علیه‌السلام) و همچنین حضرتــ ربابــ (سلام‌الله‌علیها)🌺 ماهے هستید ؟ پس ۵ تاصلواتــ هدیه ڪنيد به امام علے نقی (علیه‌السلام) و علی اصغر (علیه‌السلام)...🥀 هستید؟ سهم شما ۵ صلواتــ هدیه بر امام عسڪری (علیه‌السلام) و همچنین ۵ صلواتــ تقدیم ڪنید به پیامبر (صلوات‌الله‌علیه)...😍 هستید؟ شما ۱۰ تا صلواتــ هدیه ڪنيد به آقامون، اماممون، عزیزمون❤️ امام مهدی (عجل‌الله) ان شاءالله ڪہ هرچے زودتر چشممون به جمالشون روشن بشه...😍🍃 صلوات ریزنده گناهان است. الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
♥️͜͡🕊 ‌میگفٺ‌کہ؛ عَظِمَت‌ِنوکرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبر، وقتۍزَبونِت‌بَنداومَد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَن‌هَستَم:)! 🕊¦⇠ الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
•🌼🕊• میـــگم‌قبول‌دارۍ! هیچڪس‌نمیتونـه‌مثـل‌خـدا اینقـدر‌ زیبا و‌آروم‌ آدمـو‌ببخشـه؟ تـازه‌به‌روت‌ھم‌نمیـآره. . . ڪه‌گاھـۍکۍبودۍو‌چـۍشـدۍ! هیچوقـت‌ا‌‌ز توبـه نترس:) ❤ الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
🌱وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا 🌱صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا 🌱بر سر گنبد زرین حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر تو است بیا
👮‍♂وقتی پلیـس ‌به‌ شما میگه‌ لطفا‌ گـواهینامه! شما اگه‌ پاسپورت , شناسنامه, کارت‌ ملی یا حتی کارت‌ نمایندگی مجلس‌ رو هم ‌نشون بدی ‌بازم‌میگه‌ گواهینامه...! وقتی‌اون‌دنیاگفتن‌نماز؛ 🤷‍♂هرچی دم‌ از انسانیت,معرفتو... بزنی بهت ‌میگن‌ همه ‌اینها خوبه ‌شما اصل‌کاری رو نشون‌ بده... نماز ...🌱 ‌📚 استاد قرائتی 🌱
می‌گفت: اگه قلب یه نفر رو بشکنی و اون آدم هنوز با همون ذوق و شوق و احترام قبلی باهات حرف بزنه؛ بهش اعتماد کن، اون واقعا دوست داره.. .. ..
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 سریع با هول گفتم من - خوبم تا افطار چیزی نمونده برم خونه یه مقدار استراحت کنم حالم خوب میشه طاهره خانوم " هرجور خودت صلاح می دونی " ای گفت و من سریع چرخیدم به سمت مخالف تا کفش هام رو بپوشم که چشمم خورد به لبخند روی لب های امیرمهدی که بعد از اون حالت خنثی خیلی تو چشم بود دلم هری ریخت پایین من با عشق امیرمهدی باید چیکار میکردم ؟ من بی امیرمهدی باید چیکار می کردم ؟ ای زلال سبز جاری ... جای خوب غسل تعمید ... بی تو باید مرد و پژمرد ... زیر خاک باغچه پوسید من برای آخرین بار تو اون خونه پا گذاشته بودم...آخرین بار چه بهار قشنگی رو گذرونده بودم!!! سراسر پر بود از امیرمهدی ... و چه تابستون شور و بی حسی که باید فراموشش می کردم و چه روز نحسی ! که هم رقیب رو دیدم و هم نگاه بی تفاوت معشوق رو و صدای کر کننده ی ذهنم که پیاپی تکرار می کرد " ملیکا هم نفس امیرمهدی رقیب برد " و من از درون شکستم چشم تو با هق هق من .... با شکستن آشنا نیست ... این شکستن بی صدا بود ... هر صدایی که صدا نیست خودم رو سرگرم لبخندش نکردم و سریع به سمت کفش هام رفتم ، کتونی هام این آخرین دیدار ما بود با تو بدرود ای مسافر ... هجریت تو بی خطر باد ... پر تپش باشه دلی که خون به رگهای تنم داد.. نشستم و زانوی راستم رو روی زمین تکیه دادم و کفش رو پوشیدم بندش رو که بستم رفتم سراغ کفش دوم امیرمهدی - خانوم صداقت پيشه ؟ از زنگ صداش دلم لرزید مطمئن بودم مخاطبش من نیستم برای همین بی توجه به کارم ادامه دادم باز صدا کرد امیرمهدی - خانوم صداقت پيشه ؟ اخم کردم چرا رضوان جوابش رو نمیداد ؟ امیرمهدی - خانوم صداقت پيشه ؟ با آرنجم کوبیدم به پای رضوان ‏ من - جواب بده دیگه ! رضوان - با شما هستن مارال جان ! بند کتونیم رو سفت کردم و بلند شدم ایستادم نگاهش به زمین بود و انگار منتظر بود تا جوابش رو بدم نمیدونم چرا دلم خواست بفهمه از دستش هنوز دلخورم دلم میخواست بدونه توقع داشتم دلجویی کنه و بیشتر از همه دلم میخواست لحن حرف زدنم جلب توجه کنه باعت تعجبش بشه تو ذهنش ردی به جا بذاره 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 برای همین سر سنگین جواب دادم من - بفرمایید ! دیدم که ابروهاش بالا رفت ، دیدم که متعجب شد ،دیدم که نگاهش سر در گم شد و کمی مکث کرد دستش رو بالا برد و با کف دست لب و ریش هاش رو لمس کرد دهنش رو باز کرد که حرفی بزنه اما تردید کرد دهنش رو بست و کف دستش از چونه به سمت گردن کشید میتونستم تردید رو از لا به لای حرکت دست هاش هم تشخیص بدم اما به یکباره گفت: امیرمهدی - شنیدم رشته ی تحصیلیتون ریاضی بوده ؟ مردد نگاهش کردم از کجا فهمیده بود ؟ نگاهم بین نرگس و رضوان چرخید کی این اطلاعات رو بهش داده بود ؟ نگاه عادی و بدون تعجبشون نشون میداد از حرفش چندان تعجبی نکردن پس باید احتمال میدادم این اطلاعات از طریق رضوان درز کرده باشه نگاهم رو به سمت امیرمهدی سوق دادم و گفتم من - بله من لیسانس ریاضی دارم سری تکون داد و با لحن نرمی گفت: امیرمهدی - اون روز که رفتیم خرید رو یادتونه ؟ و اون دختر بچه ای رو که سر چهارراه دیدیم ؟ یادم بود همون روزی که اين دلخوری و این مسائل شروع شد می شد فراموش کنم ؟ سری تکون دادم من - یادمه امیرمهدی - برادر اون دختر و چندتا بچه ی دیگه که مثل اونا هستن نتونستن تو امتحانات خرداد نمره ی قبولی درس ریاضی رو بگیرن ،راستش میخواستم بدونم میشه رو کمک شما برای درس دادن بهشون حساب کرد ؟ تقریباً دو ماه دیگه امتحان دارن و چون بیشتر ساعات روز کار میکنن زمان زیادی ندارن برای درس خوندن نیاز هست که یه دبیر خوب باهاشون ریاضی کار کنه من - باشه ،فقط وقت آزادشون رو به من اطلاع بدین و اینکه چه مقطعی هستن ! نفهمیدم از لحن غیر دوستانه م بود یا شما خطاب کردنش که نگاهش رو برای صدم ثانیه بهم دوخت و نسیم وار ازم گرفت اخم ظریفی کرد و گفت امیرمهدی - یه نفر اول متوسطه و سه نفر سوم راهنمایی ، در مورد وقت آزادشون هم باهاتون تماس می گیرم کمی مکث کرد اما بعد خیلی محکم ادامه داد امیرمهدی - مطمئن بودم هر کمکی از دستتون بر بیاد انجام میدین، ممنون سری تکون دادم من - خواهش میکنم وظیفه ی هر انسانیه که به دیگران کمک کنه ، امر دیگه ای ندارین ؟ اخمش بیشتر شد و اینبار مطمئن بودم به خاطر شما خطاب کردنش باشه امیرمهدی - نه خیر عرضی نیست رو به رضوان گفتم: من - بریم؟ 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏♥️:)!