eitaa logo
❥︎عشق‌بہ‌ࢪسم‌ شهادت❥︎🇵🇸
687 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
25 فایل
❤️پشت سر مرقد مولا، روبرو جاده و صحرا بدرقه با خود حیدر، پیشرو حضرت زهرا اینجا هرکی هرچی داره نظر حسین کرده❤️ ______________________ خوشحالیم که کانال ما رو انتخاب کردید♡
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 بابا نفس عمیقی کشید و با مکت چند ثانیه ای سرش رو تکون داد و به طرف اتاقم اشاره کرد بابا - بفرمایید خوشحال شدم که با این یکی مخالفت نکرد ... سریع بلند شدم و جلوتر از امیرمهدی به سمت اتاقم رفتیم وارد که شدیم در اتاق رو نیمه باز گذاشت ... برگشتم به سمتش من - امیرمهدی لبخندی زد امیرمهدی - من ناراحت نشدم خیلی با ملایمت باهامون رفتار کردن من برای یه دعوای حسابی خودم رو آماده کرده بودم تو اهل زمین وجودت فرشته .... تو هر جا که باشی همونجا بهشته لبخندی زدم من - بابا مهربونه فقط الان یه مقدار ناراحته که ... خودت که میدونی!!! امیرمهدی - آره حق دارن خوشحال شدم که درک میکنه که ناراحت نشده ... اگر پویا بود حتماً بهش بر می خورد ... بازم پویا ؟ چرا این دو تا رو با هم مقایسه می کردم ؟ در حالی که امیرمهدی تک بود... نه ... اصلاً یه دونه بود و مطمئن بودم خدا مثلش رو نیافریده سرش رو کمی کج کرد امیرمهدی - یه سری توضیح بهم بدهکاری که الان اصلاً وقت مناسبی براش نیست پس باشه برای یکی دو روز دیگه هر وقت که آقای صداقت پيشه صلاح دونستن سری تکون دادم من - باشه امیرمهدی - خب من برم هم خیلی خسته م و هم گفتم یه صحبت کوتاه به ناچار قبول کردم رفت سمت در اتاق ولی ایستاد ... نفس عمیقی کشید و در رو آروم بست و برگشت به سمتم سریع اومد جلو و دست هاش رو گذاشت دو طرف صورتم و من رو کمی جلو کشید لبش مماس شد با مرز بین موهام با پیشونیم ... موهایی که چون تو خونه بودیم کمی از شالم بیرون اومده بود آتیش گرفتم ؟ نه یخ کردم؟ نه فقط حس پرواز بهم دست داد بوسه ش عمیق بود و پر مکث ... شیرین بود ولی نه به حدی که بخواد دل آدم رو بزنه مثل عسلی بود که از شهد گلای بهارنارنج به بار نشسته بود ... پر حس بود درست مثل قطعه ی آهنگی که ناخوداگاه باعث میشه حست رو با همخونی یا رقص یا ورجه ورجه کردن بیرون بریزی به قلبم ضربان نداد ... به جاش آرامشی به وجودم تزریق کرد که هیچ وقت تجربه ش نکرده بودم خودش رو کمی عقب کشید و سرش رو گذاشت روی سرم ... عطر تنش رو به ریه کشیدم کی گفته ادمایی مثل امیرمهدی از عطر و ادکلن استفاده نمیکنن ؟ درسته که رایحه ش تیز نبود و با حضورش فضا برای ساعتی عطرآگین نمیشد ولی به اندازه ای بود که من تو اون همه نزدیکی کامل حسش کنم و لذت ببرم رایحه ای که با بوی بدنش هماهنگ شده بود و سرمستم می کرد ... حس کسی رو داشتم که بعد از چند روز گرسنگی لیوان آب میوه ای بهش دادن و سعی داره با مزه مزه کردن هر جرعه ش طعمش رو تو وجودش نگه داره تند تند عطرش رو با تنفس تو حافظه ی وجودم ثبت می کردم ... سرم رو تو سینه ش فشار دادم تجربه ی خوبی بود اون همه نزدیکی ... نه اون می خواست جدا بشه و نه من تمایلی برای عقب نشینی داشتم 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛
اینقدرےکہ‌توفضاےمجازے‌ رو قمہ‌کشےیہ‌دخترنوجوون‌‌ مانور داده‌میشہ.. روچاقوخوردن‌یہ‌پسرجوون‌ واسہ‌نجات‌دختر‌مردم‌داده‌نشد..🚶🏻‍♂️ ..💔 @mazhbihaeasetrnd
امام رضا میشه بطلبی بیام؟! @mazhbihaeasetrnd
ﺩﻟﺗﻧﮔ ﺣﺭﻣ ﺗﻭ ﺍﻣ 😔
♨️دوربین خدا روشنه! 🔹دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد، دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه؛ خودمون رو جمع و جور میکنیم ! چرا؟! چون دوربین روی ما زوم میکنه؛ نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم! اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم! شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود! شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد! 📌مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده؛ چون خودش فرمود: «ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/۱۴) آیا نمی داند که خدا می بیند...
💠 آمرزش گناهان و رسیدن به حاجات 🔸️نبی مکرم اسلام ص: ▫️هرگاه بنده ای در دل شب تار، با سَرور (خدای) خود خلوت کند و با او به راز و نیاز بپردازد، خداوند نوری در دلش قرار می دهد... سپس به فرشتگانش می گوید: ای فرشتگانم! به بنده ام بنگرید که در دل شب تار که هرزه گران به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند، با من خلوت کرده است. گواه باشید که من او را آمرزیدم. 📚امالی صدوق، ص۲۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏♥️:)!
هر‌زمان... جوانی‌دعای‌فرج‌مہدی"عج" رازمزمہ‌کند " همزَمان‌‌امام‌زمان"عج" دست‌هاےمبارڪشان‌رابہ سوۍ‌آسمان‌بلندمیکنندو‌ براۍ‌آن‌جوان‌دعامیفرمایند؛ چہ‌خوش‌سعادتندڪسانۍڪہ حداقل‌روزیۍیڪ‌باردعآۍفرج را‌زمزمہ‌میڪنند (: - اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج