هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
#گذرگاه_عاشقی♥️🔗
سریع خودم رسوندم به جلو جمعیت، پلیس نمیزاشت کسی بره بالا
_اقا من میخوام برم بالا
_نمیشه خانم
_یعنی چی نمیشه برو کنار بهت میگم
هرچی میگفتم نمیزاشت برم...
یه اقایی از در اومد بیرون
با بلنگو اسم م صدا کرد
_خانم دریا محسنی.....کیه؟؟
اشکام پاک کردم گفتم.:منم... من... دریا.. محسنی
_بزارید بیاد تو
رفتیم بالا پشت بوم امیر علیُ که دیدم
گریم گرفت.. چرا اخه این کارا میکنی
_امیرعلی بیا پایین باهم حرف میزنیم
کم کم جلو میرفتم پلیسا هم با هام جلو میومدن
_وایستید جلو نیاین... جلو بیان خودم میندازم پایین...
رسیدم بهش
_بیا بالا
_چی؟؟
_میگم بیا بالا نیای خودم...
_باشه.. باشه
استرس تمام وجودم گرفته بود...
دقیقا روبه روش قرار گرفته بودم
_این مسخره بازی ها چیه بهت میگم بیا پایین
_بهت گفتم میرم برای همیشه منظورم این بود
_بیا بریم پایین باهم حرف میزنیم... چرا اینجا
_ببین من بدون تو نمیتونم یه لحظه زندگی کنم پس اگه نمیخوای میخوام به این زندگی نکبت بار پایان بدم
من همه چیزو میدونم
میدونم دوستم داری
حال روزتو از، مهدی پرسیدم
_نه..... دوست.. ندارم
دیگه دوست ندارم تو میدونی حال روز من اگه خودتو بندازی، منم باهات میام..
_باشه دوستم نداری..... پس امتحان میکنیم تا ١٠ بیشتر نمیشمارم اعتراف کردی... کردی... نکردی... خودم پرت میکنم
_١......٢.....
شماره ها همین جوری تو سرم اکو میشد چشمام تار میدید
تا اینکه دیگه چیزی ندیدم..
_______
_میخوای بدونی ادامش چی میشه...پس لینک زیر رو کلیک کن...✨♥️
منتظرتماا...🏃🏼♀🙃
eitaa.com/gozargahasheghee