هدایت شده از [آلوجنگلۍ] -!
افسانه یِ غم انگیزِ هاگوارتز
افسانه های آلو جنگلی این ماجرا رو اثبات میکنند و شواهد نشون میده این افسانه به کل از تاریخچه ی دور و دراز هاگوارتز حذف شده
در ششمین سال تحصیل هری پاتر در مدرسه ی علوم و فنون جادوگری
پسری از خاندان مالفوی به نام دریکو معشوقه ای به اسم هرسیلیا داشت
اون در سال ششم تحصیلش از طرف لردولدمورت مامور به کشتن آلبوس دامبلدور میشه
افسانه های آلوجنگلی میگن وقتی ولدمورت پی میبره که دریکو از زیر مسئولیت سنگینش که همون قتل دامبلدور بوده قِسِر در میره
برای درس عبرت دادن به مالفوی معشوقه ش هرسیلیا رو به ماری تبدیل میکنه و اسم اون رو نجینی میگذاره
نجینی به اجبار ولدمورت مجبور به انجام جادوهای سیاه و ترسناک میشه و روحِ درونش که یه دختر حساس بوده آسیب میبینه :)
مالفوی خیال میکنه هرسیلیا رو از دست داده برای همین همیشه افسرده و غمگین میمونه
نه مالفوی متوجه این شد که نجینی همون هرسیلیا ست و نه نویل لانگ باتم وقتی اون رو به قتل رسوند :) اما هرسیلیا تا ابد به عشق مالفوی وفادار موند...
درسته که این افسانه ی دردناک از صفحه یِ روزگار جادوگری پاک شده اما افسانه های آلوجنگلی هیچوقت هرسیلیا رو از یاد نمیبرن :)
(میدرنم دردناک شد ولی بپذیر🙂😂)
@love_myself_1
هرسیلیا و گلدانپتوس*
افسانه یِ غم انگیزِ هاگوارتز افسانه های آلو جنگلی این ماجرا رو اثبات میکنند و شواهد نشون میده این ا
چرا چنین غمگیننننن قلبممممممم
وای
دریکوی زیبام که همه جا مظلوم واقع شده-
عالی بود ولی تچکرات زیاد -همراه با اشک
هرسیلیا و گلدانپتوس*
افسانه یِ غم انگیزِ هاگوارتز افسانه های آلو جنگلی این ماجرا رو اثبات میکنند و شواهد نشون میده این ا
افسانه هایی که برا هرکس نوشتی خوندم
و واقعا یه جوری زیبا نوشتی که اصلا برو بمیر و خاک تو سر من
مامانم ixxj عه و من exxp
زیبا نیست
نه جدی زیبا نیست
-هعی دنیای نازیبا
https://eitaa.com/aloo_jangalii/1195
میدونی، قبول دارم شاید اون قدر خفن نشده باشه
ولی واقعا خیلی کیوتهههههههه
هدایت شده از غرق شده؛
میخوام یه چالش برم:)
هرکی که میخواد این پیامو فور کنه.. و اگه چنل ندارید توی ناشناس برای خودتون هشتگ یا اسم مستعار بزارید تا با اون اسم یه متن بهتون تقدیم کنم:)
-این متن نه داستانه نه وایبی که ازتون میگیرم.. ممکنه که هرچی باشه شاید تک خطی باشه شاید یه متن بلند بالا، برای هرکی فرق میکنه..! اره-
*بهتره اضافه کنم که ۱۰ متن مینویسم*
-گلوریا
وای خدا...امروز معلم جلوی کلاس تحقیرم کرد. یعنی تمام تلاشمو کردم گریه نکنممممم اصلا یه طوری بود که از استرس قلبم تند تند میزد، دست و پاهامم میلرزید چون جوابو نمیدونستم😐
---
شت به تمام معنا😐
منم رفتم انشا بخونم ، واقعا داشتم میلرزیدم و نمیدونم چرا😐✨هیجان داشتم تا یه ربع بعد خوندش انشا هم قشنگ دستام میلرزید اصن یه وضی
چقدر زندگی کسالت بار داره میشه نمیتونم -enfp بودنم داره بالا میره و نمیتونم سرکوبش کنم