eitaa logo
کانال در آرزوی شهادت
3.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1هزار ویدیو
23 فایل
ما راهی به‌ جز این ڪه یڪ شهید زنده در این عصر باشیم نداریم .🌹🍃 سردار شهید ...🕊 #شهیدحاج‌‌احمد‌ڪاظمی
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️ فانتزی های من 👇 همه این روزها از فانتزی هایشان میگویند ، منم فانتزی های خاص خودم را دارم ... یکی از انها شهادت است. اما از انجایی که دختری از تبار فاطمه ام ، مردانی با غیرت علوی اجازه جنگ با دشمن در میدان نبرد را نمی دهند ... خودشان میجنگند تا مبادا به ما اسیبی برسد ، آنها حتی پیشگیری بهتر از درمان است را خوب درک کرده و فهمیده اند ... میدانند که در کشور های همسایه جنگ است فقط به خاطر ما ، برای نابودی ایران و ایرانیها ... اگر مثالی میخواهید ، برایتان از مدافع حرم ها می گویم. رفتند تا از حرم عمه سادات، بی بی زینب کبری ، ناموس سیدالشهدا و ابواافضل العباس دفاع کنند ... حال، یه عده از دشمنان وطنی با حرفای عوامانه در گوش مردم میگویند : شهدا به خاطر پول رفتند . و اما جواب من به آنها ... اول ، چیزی داشتن به نام غیرت . دوم ، شهدا را نمیشناسی . فکر نکنم شهیدی که ماشین چند صد میلیونی زیر پایش است ، نیاز به اندک پولی داشته باشد . سوم ، شهادت را درک نکرده ای ، اگر میدانستی که میتوانی یک تیرو چند نشان بزنی حتما انتخاب اولت بود . چهارم ، هم دنیا و هم اخرت را دارند ، چون مؤمن زیرک و باهوش است . و پنجم و ششم های دیگر ... اما قول من به شهدا ... مادری میشوم و پسرانم را برای سربازی امام زمان و جهاد در راه خدا و دخترانی همچون ارمان های خودم، به دنیا اورده و بزرگ میکنم. هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ معنوی ... نه یکی ، نه دوتا بلکه چندتا ... هر وقت ، وقتش شد خودم از زیر قران ردشان میکنم ، وتا زمانی که اول اسمشان واژه اضافه نشد ، حقِ برگشت به خانه را ندارند . دشمن قبل از پسرانم باید از خود من بترسد . اگر شخصاً به میدان نیایم ، پشت میدان در حال پرورش مردانی دیگر هستم ... 🌷 کانال در آرزوی شهادت 🌷 🆔 @dararezooyeshahadat دوستان خود را دعوت کنید ...
لقــــمہ نان خشڪے برداشتند و #جانــــــشان را گذاشتند ! بـےادّعـــاےِ بـےادّعـــا این تمام ِ سهــــم ِ #ذخایــــــر اصلے نظام بود از سفـــره ے انقــلاب ... 🆔 @dararezooyeshahadat
این کیه ؟؟! اینا میشناسید ؟؟! 🆔 @dararezooyeshahadat
👆 این کیه ؟؟؟ . میشناسیدش ؟؟؟!!!! . بزارید بهتون معرفیش کنم . این یک از همون دزداست . از همون اختلاس گرا . از همون کارخونه دارا . از همونای که دارن میخورند ، کیف میکنند به ریش شما میخندن . این یکی از همون سردارهای سپاهه که آمدنیوز هر روز بهمون میگه هر چی بدبختی دارید زیر سر این پاسداراست . اره خوب نگاش کنید از بس خورده دیگه جای برای خوردن براش نمونده . تمام تنشو خوب نگاه کنید مخصوصا روی سینشو جای پولهای ما روی لباسش مشخصه . نگاه کنید این یکی از هموناست که صبح تا شب تو تاکسی ، نانوایی ، بقالی و چغالی بهشون فحش میدیم . راستی اون دستش چی شده وای ؟! از بس مال این ملتو خورده فکر کنم قطع شده . خدا خیرت بده آمدنیوز و خدا خیرت بده مسیح علی نژاد خدا خیرت بده خارج نشینی که دلت بحال ما میسوزه و چهره کریه اینها رو برامون روشن میکنید . وگرنه ما که نمیدونستیم این پاسدارا چقدر از مال این ملت میخورن و به ریش ما میخندن . مردم چشاتونو باز کنید نزارید پاسدارا بیشتر از این بخورند و ما بی نصیب بمونیم . . پ.ن روحت شاد حاج حسین خرازی که انقدر تیر خوردی که جای سالمی روی تنت نیست . برادر پاسدارم تو جان میدهی تا من راحت زندگی کنم و در امنیت به تو فحش بدهم . . . 💐 کانال در آرزوی شهادت 💐 🆔 @dararezooyeshahadat دوستان خود را دعوت کنید ...
#همســــرانـہ ❣ همه ی دل خوشی ام آخر شب ها این است دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن #شهید_حامد_بافنده #شب_بخیر_همه_ی_آرامشم 🆔 @dararezooyeshahadat
🍃🌷🍃 جهان با لبخندت صورتی زیبا دارد بخند که این خنده ماه،کلی مشتری دارد ... ❤️ 🆔 @dararezooyeshahadat
روز معمار مبارک و سلام خدا بر بزرگ #معمار_انقلاب حضرت روح الله(ره) مردی که معمار دلها بود ... 💠 @dararezooyeshahadat
روی حرف شهید حرف نزنید ...! 🌹 شهید محمد علی نیکنامی 🌹 🆔 @dararezooyeshahadat
♥ ️بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ♥ ️ محمد علی وصیت کرده بود : "وقتی که پیکرش را برای طواف به حرم میبرند مدت بیشتری پای  نگه دارند". به خدام که گفتیم قبول نکردند و گفتند : حرم شلوغه و پیکر ایشون همانطور که با بقیه شهدا وارد میشه همراه بقیه هم خارج میشه . آن روز حدود سی تا چهل شهید را کنار ضریح قرار داده بودند . مراسم نوحه خوانی هم برگزار شد و بعد شهدا رو طواف دادند . اما وقتی نوبت محمدعلی شد متوجه ریختن قطره های خون از پایین پیکر شدیم و خدام را خبر کردیم . به خاطر اینکه آب خون روی فرش ها میریخت از تکون دادن پیکر خودداری کردند . حدود بیست و پنج دقیقه طول کشید تا پیکر را توی دو لایه پلاستیکی قرار دادند و دیگه خونی ازش نریخت . به خاطر اتفاقی که افتاد محمدعلی نیم ساعت بیشتر از بقیه کنار ضریح بود و به خواسته اش که توی وصیتنامه اش گفته بود رسید . ♥ ️🕊 ♥ ️🕊 🌸 🕊 ♥ ️🕊 ♥ ️ @dararezooyeshahadat دوستان خود را دعوت کنید ...
غروب روز سہ شنبہ دلم هوایےتوست وَ عاجزانہ نگاهش بہ میزبانےتوست نظر بہ حال دلم ڪن ڪہ سرد و خاموش ست مسیر عاشقےام صحن جمڪرانےتوست 🕊 🍁 🕊 🕊 🕊 🍁 🕊
🌼 #مهـدے_جانــم به تو دل بستم و غير تو ڪسے نيست مرا جز تو اى جان جھان ، دادرسے نيست مرا عاشق روے توام ، اے گل بى مثل و مثال بہ خدا ، غير تو هرگز هوسے نيست مرا 🌼 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
4_5882236330695460051.mp3
4.04M
💐 زیارت آل یاسین به نیابت از شهدا 🎙 با صدای استاد فرهمند 🌹 💟 @dararezooyeshahadat
هر صبح بایـد به شیرینی آغاز شود شبیه لبخنـــد دلربای تو ... ❣ #شهید_محسن_حججی ❣ سلام #صبحتون به زیبایی لبخند 🆔 @dararezooyeshahadat
آخر پسرش تاج 👑 سرش شد مادر شهید #محمد_صادق_رضایـے بر دامن مادر شهیدان #صلوات 🆔 @dararezooyeshahadat
🌺 ؛ سلام مرا بہ رهبـرم امام خامنہ ای برسانید و بہ ایشان بگویید ... از ایشـان شرمنـده ام ، چون یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم ڪنم . 🆔 @dararezooyeshahadat
👆🌹 ✍ : 🍃ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ (تبریز) 🍂شهادت : ۱۳۹۵/۲/۴ ، دلامه سوریه 🍁آرامگاه : تبریر ، وادی رحمت 🌺؛سلام مرا بہ رهبـرم امام خامنہ ای برسانید و بہ ایشان بگوییـد ... از ایشـان شرمنـده ام ، چون یڪـ جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم ڪنم. 🌸 فاش میگویم و از گفتہ خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم 🌸 طایر گلشن قدسم ، چہ دهم شرح فراق ڪہ در این دام گہ حادثہ چون افتادم . 🇮🇷« ڪانال در آرزوی شهادت » 🆔 @dararezooyeshahadat دوستان خود را دعوت کنید ...
چه گفتی ڪہ خریدارت شدند بگو بـرادر من هم جان ناقابلی دارم ... 🕊 #شهید_عمار_بهمنی درحال نجوا کردن با حضرت‌ رقیه (س) 🆔🍃 @dararezooyeshahadat
لبخند خدا در نفس صبح عیان است بگذار خدا دست بہ قلبت بگذارد امروز برایش پُر لبخند و امید است هر ڪس ڪہ خودش رابہ خدایش بسپارد #شهید_امین_کریمی #سلام 🌸 صبحتون شهدایی 🌸 🆔🍃 @dararezooyeshahadat
گفتم : دگر قلبم شوق شهادت ندارد ! گفت : مراقب ِنگاهت باش ... اَلعَین بَریدُ القَلب ؛ چشم پیغام رسان دل است . #شهید_مدافع_حرم #محمدرضا_دهقان @dararezooyeshahadat
4_468621034103242919.mp3
3.65M
زیارت عاشورا به نیابت از شهدا 🌹 با صدای مهدی سماواتی 🌷 ڪانال در آرزوی شهادت 🌷 💟 @dararezooyeshahadat
#زن_مسلمان_آن_زنے_است_ڪہ ◄هم دین خود را ◄هم حجاب خود را ◄هم زنانگے خود را ◄هم ظرافت ها و رقت ها و لطافت های خود را حفظ میڪند. 🌸 #مقام_معظم_رهبرے 🌸 🌸 #حجاب_خونبهاے_شهیدان🌸 @dararezooyeshahadat
👆شهیدی که برات کربلا میدهد 👇 🍃🆔 @dararezooyeshahadat
که برات میدهد 🌸🌿🌸 این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷 بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐 اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!  در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما ✋🌷 علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 📚مسافر کربلا 🌸🌿🌸 هدیه روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم و فرجنا بهم 🍃🆔 @dararezooyeshahadat
🌼دائم تو مسیر مزار شهدا موندم 🌼 ☘ پنجشنبه های عاشقی ☘ 🆔🍃 @dararezooyeshahadat