eitaa logo
کانال در آرزوی شهادت
3.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1هزار ویدیو
23 فایل
ما راهی به‌ جز این ڪه یڪ شهید زنده در این عصر باشیم نداریم .🌹🍃 سردار شهید ...🕊 #شهیدحاج‌‌احمد‌ڪاظمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃 جهان با لبخندت صورتی زیبا دارد بخند که این خنده ماه،کلی مشتری دارد ... ❤️ 🆔 @dararezooyeshahadat
#همسرانه 🌹 منو برد ڪربلا موقع برگشت اومد جلو پیشونیم را بوسید و خدافظی کرد از همونجا رفت سامرا منم برگشتم ایران ... #شهیدمهدےنوروزی #شیرسامرا #یادش_باصلوات 🆔🍃 @dararezooyeshahadat
بہ ڪدام فرصت آخر بہ گلایہ گویمت من ڪہ غم جدایے تو چہ بہ روزگارم آورد ... 🌸شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ #شهید_علےاڪبر_شیرودی #سالروزشهادتشان #یادش_باصلوات 🆔🍃 @dararezooyeshahadat
چون رود به دریـــا زد و چون مـوج خطر ڪرد .... 📎بنیانگـذار و فرمانـده یـگان ویـژه تکاوران نیروی دریایی سپاه پاسداران #سردارشهیدمحمدنـاظری ❤️🕊 #سالروزشهادت #یادش_باصلوات 🌷 @dararezooyeshahadat
💐 🌹شهید حسن قاسمی دانا 🌸تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور ، حسن غذا و وسائل مورد نیاز را به گروهش میرسوند . ما هر وقت می خواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . 🌺یه شب که با حسن می رفتیم غذا به بچه هاش برسونیم چراغ موتورش روشن می رفت .  چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . خندید . من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم ما رو می زنند .  🌸دوباره خندید و گفت : مگه خاطرات  شهید کاوه رو نخوندی که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد میشد. نیروهاش میگفتن: فرمانده بیا پایین تیر میخوری . در جواب میگفت: اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . 🌺👈حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه ؛ هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد ، و بعد چه خوب به شهادت رسید ... ✍راوی : مزار شهید حسن قاسمی دانا:مشهد الرضا، خواجه ربیع 🌹 🕊 🌷ڪانال در آرزوی شهادت 🌷 http://eitaa.com/joinchat/1194983425C886630eb39 رفقاتون را دعوت کنید....
گفتند: شدن، می‌خواهد! و دریافتم بُعدِ مسافت ‌‌‌را، از تا به ... 🌷 🌷 @dararezooyeshahadat
💐شهیدی ڪه بعد از شهادتش ، برگه امتحانی دخترش را امضا ڪرد💐 🌹 ✍ به نقل از دختر شهید: 🌸یڪ هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. 🌸وقتی وارد مدرسه شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. ناظم از من خواست ڪه حتما اولیایم آن را امضا ڪنند و فردا ببرم. به فڪر فرورفتم ڪه چه ڪسی آن را برایم امضا ڪند؟ 🌸 وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد... در خواب پدر را دیدم ڪه از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می ڪرد و ما هم از سر و ڪولش بالا می رفتیم. پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا ڪنم. گفتم آقاجون ڪدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای ڪه امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودڪار آبی گشتم پیدا نشد. 🌸می دانستم ڪه پدر هیچگاه با خودڪار قرمز امضا نمی ڪند، بالاخره خودڪار آبی ام را پیدا ڪردم و به پدر دادم .صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می ڪردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد ڪه با خودڪار قرمز امضا شده بود! وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد ڪه شاید داداشم آن را امضا ڪرده باشد ولی یادم افتاد ڪه برادرم در خانه نبود. 🌸خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف ڪردم. پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: 👈«اینجانب رضایت دارم،سیدمجتبـےصالحے» و امضاء ڪرده بود. 🌸همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. علمای آن زمان صحت ماجرا را تأیید می ڪنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. 🌸👈اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می ڪند امضا مربوط به "خود شهید مجتبی صالحی" است، اما جوهر خودڪاری ڪه امضا را زده شبیه هیچ خودڪار یا خودنویس نمی باشد. با تأیید مطلب، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا در خیابان طالقانی تهران و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یڪدیگر معرفی می ڪنند... 📚منبع: تبیان باشگاه خبرنگاران جوان 🌷ڪانال در آرزوی شهادت🌷 🌷 @bashahidantashahadat
💢تصویر شهید ڪه شب گذشته در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهات رسید. 🌹🕊 🌷 @dararezooyeshahadat
💞🕊 زندگی به سبک شهدا 🕊💞 🌹 🌸همسرم، شهید ڪمیل خیلے با محبتــ بود مثل یه مادرے ڪہ از بچہ‌اش مراقبتــ میڪنه از من مراقبتـ میڪرد... 🌸یادمہ تابستون بود و هوا خیلے گرم بود خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم وخوابیدم، من به گرما خیلی حساسم. خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته. بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنڪے ڪردم و به زور چشمم رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه... 🌸👈دیدم ڪمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنڪه بالاے سرم مےچرخونه تا خنڪ بشم و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی... شاید بعد نیم ساعت تا 1ساعتـــ خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم ڪمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنڪه روی سرم می چرخونه تا خنڪ بشم... 🌸پاشدم گفتم ڪمیل تو هنوز داری می چرخونی!؟ خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و چون به گرما حساسے میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد ... ✍راوی: همسر شهید 🌹🕊 🌷اینجا پایگاه شهداست👇 🌷 @dararezooyeshahadat
با هم رفتیم قم ، جلو ضریح بهم گفت احمد آدم باید زرنگ باشہ ، ما از تهران اومدیم زیارت ،باید یہ هدیہ بگیریم ؛ گفتم چے میخواے ؟ گفت شهادت ! 🌷 شهید مدافع حرم عباس دانشگر🌷 🕊 🕊 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹🕊
#سلام_شهیـدم ❤️ خـدای را سپاس؛ ڪه عمـرمان در عصـری گُنجید، ڪه معنای #هنـــر را با تو فهمیدیـم؛ و #زیبائـــی را از دریچه نگاه تو دیدیـم، آنگاه ڪه گفتـی: «زندگی زیبـاست اما #شهـادت از آن زیباتــر» 🌷 شهید آقا سید مرتضی آوینی 🌷 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹 #یادش_باصلوات🕊🕊🕊
ســردار رشیـد اســلام... 🌷 #شهید_حاج_احمد_ڪاظمـی🌷 آخرین سحرهای ماه رمضان است. اذان‌ ڪه می شود دعا ڪن. نگذرد این ماه و دست خالی برگردی! " رزق شهادتت را بگیر با التماس !" #اللهم_الرزقنا 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹 #یادش_باصلوات🕊🕊🕊
👆دست‌نوشته‌ای از شهيد مدافع حرم... 🌷 #شهید_جاسم_حمید 🌷 ڪه مدتی قبل از شهادتش نوشته بود و حالا رویِ سنگ‌مزارش حڪ شده است. ✍دلگیرم!!! هرچه میدوم! به گرد پایتان هم نمیرسم، مسئله یڪ سربند و لباس خاڪی نیست، هوای دلم عز حد هشدار گذشته، شهدا یاریم ڪنیــد... 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹 #یادش_باصلوات🕊🕊🕊
ای پر گشوده به آسمـان عشـــق تو رفتـه ‌ای ... امـا ردّ پای تـو بر رود زمان جــاری است ... 🌷 #شهیدحاج_مصطفی_نمازےفرد 🌷 تاریخ ولادت: 1347/11/27 تاریخ شهادت: 1367/3/23 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹 #یادش_باصلوات🕊🕊🕊
❤️هـادی دلـم دوست دارم مثل تـو باشم❤️ عڪس باز شود👆👆 🌷 @dararezooyeshahadat 🌹 🕊🕊🕊
📖 🌷 🌸 در سوريه به ابوامير معروف بود. هميشه براي رزم آماده بود ، به همين خاطر خود را از فاوا - مخابرات رسانده بود به خط و عضو اطلاعات شده بود. 🌺 روز ٢٢ دی‌ماه نود و چهار ساعت ١٧، درست فرداے روزی ڪه بچه‌های گردان فاتحين نوبت به‌ نوبت با ايثار و رشادت مثال‌زدنے خود را فداي عمه سادات مے‌ڪردند ، طاقت نياورد و با چند نيروی سوری به خط زد. 🌸 فردای آن روز يڪے از دوستانش به مقر مے‌آید و سراغش را مے گیرد ؛ دوستانش مے گویند : ابوامير گل ڪاشت و جاموند ... ابوامیر بہ " شیرخان طومان " معروف است . ✍ 🔻« خواسته من از شما این است ڪه لحظه ای از ولایــت و خط رهبری جدا نشوید » 🔻و دوست دارم عشق به ولایت و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه دارید و برای امیر حسین عزیزتر از جانم دعا می ڪنم شهید راه اسلام و ولایت شوی ... 🌹 🕊 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ @dararezooyeshahadat ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
همیشه می گفت سه تا ڪار انجام بده تا شهیدنشی. اولاً: نگذار پدر و مادرت از تو راضی باشن. دوم: لباس تمیز نپوش. سوم: عڪس یادگاری نگیر با ڪسی. خودش قبل از شهادت همه رو رعایت می ڪرد ... آخرین بار ڪه از منزل بیرون رفت پدر و مادرش خیلی از او خوشنود بودند. قبل از شهادت به بازار رفت ، لباس نو خرید و پوشید و فرمود از من عڪس بگیرید ، و چند ساعت بعدش شهید شد. 🌷 #فرمانده_شهیدجوادحسناوی🌷 🌹 #یادش_باصلوات🕊
✍ : یڪ خط وصیت ... هر وقت سر قبـرم آمدید سعے ڪنید روضہ از حضرت علے اڪبـر (ع) و یا حضرت زهـرا (س) بخوانید . #ذاڪرالحسین #شهید_حسین_معز_غلامی 🌷 #یادش_باصلوات @love_shahid
📖 🌹 خــواب حاج رضــا رو دیــدم از شهادت حاج احمد ڪلے ناراحت شدم و خوابیدم ... خواب دیدم تو مأموریتیم و لباس رزم تنمونہ . همہ بچہ هاے گردان ... یهو دیدم حاج رضا الوانی رو توے اتاق عملیات گردان ... بال در آوردم سریع رفتم بغلش ڪردم و روشو بوسیدم ... گفتم : حاجے چہ حال چہ خبرا خوبـے ... یهو یہ ندایـے بهم گفت ڪہ حاجـے شهید شده ( ولے مےدونستم حاجے بچہ ها رو و گردان و صابرین و تنها نمیزاره ) جالب این بود ڪہ آقا رضا خندون بود گفتم حاجے خوبـے ؟ ڪہ خندید و گفت آره ... اشڪ تو چشام جمع شد ... دوباره بغلش ڪردم ... گفتم حاجـے حلال ڪن منو و بقیہ بچہ ها رو بهت اگہ بد ڪردیم ... گفت : من همہ بچہ ها رو حلال ڪردم ... سرمو انداختم پایین ... گفتم : حاجے هنوز شهید میدیم ... گفت : آره بچہ ها میاید هنوز پیش ما... بعد بہ حاجـے گفتم : من ڪلے گناه ڪردم ، من چطور حاجے ؟... گفت  : آره شهید میشے تو و همہ بچہ ها مگہ خودتون نخواید و اسیر دنیا بشید ... این ڪلامو حاج رضا گفتو یهو ... با اذان صبح بیدار شدم . حلال ڪن برادر شاید یڪمے از متنش دقیق مثل اون گفتگو نباشہ چون ذهنم یارے نمیڪنہ ، ولے ڪلیات امر همین بود ڪہ نوشتم ... ✍ راوی : همرزم شهید 🌹 @love_shahid
فرازے از #وصیت_نامہ_شهید « بهتریــن میــوه اولاد » این است ڪہ انقـدر ایمانـش قــوے باشد ڪہ خداوند او را براے شــهادت انـتخاب نماید . #شهیـد_ابوالقاسم_رضایـے #یادش_باصلوات ❤️ @love_shahid❤️
📸 عڪس سلفـے طلبہ شهید مدافع حرم در جوار دو شهید گمنام 🕊 سالروز شهادت روحانے شهید مدافع حرم " سعید بیاضی زاده " گرامے باد ( ولادت شهید ۷۳/۰۴/۰۵ ) ♥️ @love_shahid ♥️
شهیـد بـے سـر شهیـد بـے دسـت شهیـد بـے پـا #شهیدمدافع‌حرمـ #سید_میلاد_مصطفوی « شهیدے ڪہ دواعش حرامے اعضاے بدنش را بریدند و با خود بہ غارت بردند » #سالروز_شهادت #یادش_باصلوات 🕊 ♥️ @love_shahid ♥️
ڪولہ پشتـے علـے پـر از مهمـات آتــش‌گرفت نتوانستند ڪولہ را از او جدا ڪنند ... با چفیہ دهان خود را بست تا عملیات لو نرود ... تنها ڪف پوتین‌هایـش ڪہ نسـوز بود ، باقـے ماند . 💔 #شهیــد_علـے_عــرب 🕊 #یـادش_باصلـوات ♥️ @love_shahid ♥️