#خاطره
شهید محمدرضا تورجی زاده و رهبر عزیز انقلاب
در دوران #دانش_اموزی شهید محمد رضا تورجی زاده🌺☺️
مسئول #فرهنگی مسجد ذکر الله بود
پس از شهادت شهید بزرگوار ایت الله #بهشتی
شهید تورجی زاده و دوستان بر سر مزار شهید بهشتی مراسمی برگزار کردند😊🌺
👇👇
محمد بعدها میگفت: کسی که خوب می تواند راه دکتر بهشتی را ادامه دهد این #سید است!
بعد هم تصویر #آیت_الله_خامنه_ای 😍❤️🌺
را نشان داد وگفت:
ایشان با وجود روحانی بودن در خط اول نبرد☺️🌺 درجبه ها حضور دارد.❤️😍
امام امت اورا دوست دارد.❤️😍
ایشان انسان واراسته و پاکی است🌹🙏
برای سلامتی و طول عمر با عزت حضرت آقا سه صلوات و دعای زیاد ان شاء الله 🌺🌹
یاد شهید تورجی زاده و شهید بهشتی با صلوات🌺🌹
🆔 @Loveshohada28
کانال شهادت زیباست🍃👆
🌼درمیان #کعبه ی جان
پرتوحق جلوه گرشد
🌺فاطمه بنت اسد هم
صاحب #زیباپسر شد
🌼کعبه آن #شب غرقه در نور
دلـ♥️ افروز خدا بود
🌺آسمان کعبه🕋 گویی
مظهر صدها #گهر شد
🌼عطر جانبخش #بهشتی
در فضای کعبه پیچید💫
🌺تا که #میلاد سعیدمرتضی
فخر بشر شد
🌼مژده یِ #میلاد_مولا
می کند از غم رهایم
🌺زین #بشارت کام امت
مملو از شهد و شکر شد😍
#میلاد_حضرت_امیرالمومنین_مبارک🌺
🆔 @loveshohada28
ڪانال شهادت زیباست🕊☝️
شهید بهشتی در منطقه دارخوین آمده بودند. بچهها دوروبر ایشان جمع شدند. جمعی دوستانه و صمیمی و شهید بهشتی صحبت های بسیار تقویتکنندهای کردند. آن جمعی که اطراف شهید بهشتی بودند، 120 نفرشان دو سه روز بعد به شهادت رسیدند و کسی نمیدانست ایشان هم دو هفته بعد به شهادت میرسند.
سخنان شهید بهشتی نور امیدی که در دل یاران امام ایجاد شده بود را شعلهور کرد تا لحظه وداع فرارسید.
بهشتی قامتی بلند و رشید و هیبتی خدایی داشت. با محاسنی که به سفیدی گرائیده بود و نوری در چهره معصوم که نشان از تعبد و ولایتپذیری او داشت. رزمندگان عاشق امام خود بودند و اکنون آن عشق را در دوستی و ابراز محبت به بهشتی ابراز میکردند.
هر طور بود آقای بهشتی را سوار ماشین کردیم. بچهها حال خود را نمیفهمیدند و گریهکنان پشت شیشه ماشین دست بیعت میدادند. اشک شوق قطع نمیشد. ماشین یواشیواش راه افتاد و چند متری که رفت، رزمندگان از جای کنده شدند و بیاختیار شروع به دویدن کردند.
جلوی ماشین، روی کاپوت، کنار شیشه، اللهاکبر گویان، قیامتی به پا شده بود.
خودرو چندمتری رفت و حال و هوای بچهها که از کنترلشان خارج شده بود، ادامه داشت. ما هم که مسئولیتی در قبال آقای بهشتی داشتیم، تلاش میکردیم زودتر موضوع فیصله پیدا کند.
آقای بهشتی از بچهها چشم برنمیداشت و اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود. بالاخره دستور دادند ماشین ایستاد و پیاده شدند. آرام و متین و با همان لبخندی که در این چند ساعته هنوز قطع نشده بود، چون کوهی استوار، به میان رزمندگان برگشتند و دقایقی ایستادند تا همه نیروها با ایشان مصافحه کردند.
لحظات پر برکتی بود.
#بهشتی