مقدمۀ خطبه فدکیه در نسخه خطیِ در حالِ تحقیق
«عن زید بن علی عن ابیه عن عمته زینب بنت علی بن ابی طالب علیه السلام قال لما بلغ فاطمة بنت محمد اجماع ابی بکر و عمر علی منعها فدکا قالت هذه أدل غدرة و أقبح فجرة ما داعیا لحبیبی محمد حرمة و لا ذمة ثم لاثت خمارها و خرجت فی لمّة من حفدتها و نساء من قومها الحسن عن یمینها و الحسین عن یمینها الثانی تجر أدراعها و تطأ ذیولها ما تخرم من مشیة رسول الله صلی الله علیه و آله شیئا حتی دخلت علی ابی بکر فی المسجد و هو فی حشد من المهاجرین و الانصار فلما رأوها أجهش القوم بالبکاء ثم أمهلتهم حتی سکنت فورتهم و هدا نحیبهم ثم افتتحت الکلام بحمدالله و الثناء علیه و الصلاة علی أبیها.»
زینب کبری سلام الله علیها نقل میکند که وقتی ابوبکر و عمر بنا گذاشتند که مادرم را از فدک محروم کنند و خبر این مطلب به مادرم رسید، او فرمود: این روشنترین عهدشکنیها و قبیحترین تبهکاریهاست. اینها برای محبوبم محمد (صلی الله علیه و آله) هیچ حُرمت و قول و قراری باقی نگذاشتهاند. سپس حجابی بر سرش کرده و با گروهی از کنیزان و زنانِ فامیلش به سمت مسجد راه افتاد، حسن در سمت راستش و حسین نیز در سمت راستِ حسن با مادر راه افتادند. چادرش به قدری بلند بود که تا پایینترین قسمت پای مبارکش نزدیک به زمین امتداد داشت. مانند رسول خدا با كمال وقار و آرامش قدم برمیداشت تا اینکه به مسجد رسید و بر ابوبکر -که در میان عدهای از مهاجرین و انصار نشسته بود- وارد شد. وقتی مردم حضرت فاطمه را دیدند با صدای بلند گریه کردند. ایشان مدتی سکوت کرده تا مجلس از هیاهو بیافتد و سر و صدای گریۀ مردم پایین بیاید. سپس سخن را با حمد و ستایش خدا و صلوات بر پدرش آغاز کرد.
ادامه دارد...
#تجر_أدراعها
#تطأ_ذیولها
@mTatbiqy