بخش هشتم خطبه فدکیه در نسخه خطیِ در حال تحقیق
ثم قرأت {بسم الله الرحمن الرحیم لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم} فإن تعرفوه تجدوه أبی دون نسائكم [/آبائکم] و أخا ابن عمّی دون رجالكم فبلّغ صلّى الله علیه و آله فبلغ النذارة صادعا بالرسالة ناكبا عن سنن مدرجة المشركین ضاربا لثبجهم آخذا بكظمهم یجفّ الأصنام و ینكث الهام حتى انهزم الجمع و ولّوا الدبر و حتى تفرّى اللیل عن صبحه و أسفر الحق عن محضه و نطق زعیم الدین و خرست شقاشق الشیاطین و فُهتُم بكلمة الإخلاص
سپس این آیه شریفه را برای مردمِ حاضر در مسجد قرائت کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَئُوفٌ رَحيم» (بهیقین، پیامبری بهسویتان آمده است، از جنس خودتان! دیدن درد و رنجتان برایش سخت است، برای هدایتشدنتان حرص و جوش میزند و در حق مؤمنان، دلسوز مهربان است.) اگر او را میشناسید میدانید که او پدر من است و نه پدرِ زنانِ شما! میدانید که او پیمان برادری با پسر عموی من [علی بن ابی طالب علیه السلام] برقرار کرد و نه با مردان شما! پدرم عمرش را به آگاهکردن شما از مأموریتهایی که خدا به او محوّل کرده بود گذراند. به همین خاطر همیشه از پرتگاهِ [دوستیکردن با] مشرکین کنارهگیری میکرد و در عوض، یکسره بر سر آنان شمشیر مینواخت و گلویشان را میفشرد. [به اینها بسنده نکرد:] بتهایشان را نابود کرد و سر کینهتوزانشان را شکست تا اینکه جمعشان متفرّق شده و از میدانِ مبارزه با پیغمبر فرار کردند. تا اینکه صبحِ روشن از پشتِ پردۀ شب درآمد و حق، نقاب را از چهره انداخت، رهبرِ دین به سخن درآمد و فریاد شیطانها خاموش شد. و بالاخره دهانهاى شما به سخنگفتن در مورد یکتاییِ خدا باز شد.
#ناکبا_عن_سنن_مدرجه_المشرکین
#ضاربا_لثبجهم
#یجف_الاصنام
#ینکث_الهام
#حتی_انهزم_الجمع
@mTatbiqy