eitaa logo
بازگشت || محمدامین رضایی
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
638 ویدیو
67 فایل
طلبه درس خارج،دانشجوی سیاستگذاری دوست دار فقه،عدالت وکتاب #اندیشه_متفکران_انقلاب #آرمان_های۵۷ #نقد_سرمایه_داری سوال،انتقاد،پیشنهاد: @R_m_am ♦️اینستاگرام:instagram.com/M_amin_rezai1 ♦️تویتر twitter.com/m_amin_rezai ویراستی virasty.com/m_amin_rezai
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻مهم ترین چالش مذهب در ایران فعلی مساله فقر است... ✍محمدامین رضایی @m_amin_rezai
موسسات کنکوری از خلا بی عدالتی آموزشی خصوصا در استان های محروم استفاده میکنند برای کاسبی کردن، پول های کلان به جیب می زنند. این موسسات به پولی کردن آموزش که خلاف عدالت آموزشی است و موجب طبقانی شدن جامعه میشود کمک شایانی می کنند با این همه درآمد تا امسال هیچ مالیاتی پرداخت نکردند! تازه قرار است در بودجه ۱۴۰۱برایشان تصویب شود. این موسسات چون نیاز دارند مشروعیت کسب کنند و در کنار این کارشان را تبلیغ کنند به چنین طرح هایی تن میدهند و الا خیلی وقت ها دلشان برای کسی نمیسوزد. آقایان در مرکز خدمات حوزه ‌( که در خراسان جنوبی هم اجرا میشود) فکر می کنند دارند با این کار به طلاب خدمت می کنند حواسشان نیست این کار علاوه بر مشروعیت دادن به این موسسات عملا موجب طبقه شدن روحانیت و خانواده هایشان و فاصله گرفتن از مردم میشود. کمی به تبعات کارهایتان فکر کنید ✍ @m_amin_rezai
قبلا هشدار داده بودم، کسی که به جای "امتی" اندیشیدن "فرقه ای" می اندیشد و اینگونه کنشگری دارد عاقبت کار میشود همین، مساله مولوی گرگیچ که خیلی راحت میشد در سکوت با تذکر و...حل شود یک قهرمان جدید با رویکرد افراطی خلق کرد، اختلاف ها را زیاد و در این وضعیت، موجب تنش آفرینی در سطح ملی شد. ✍ پ: این متن را مدتها پیش نوشته و هشدار داده بودم. @m_amin_rezai
🔵 تضعیف جمهوریت 🔻فتنه ۸۸ شورش علیه جمهوریت بود، این باور در مردم بخصوص طبقه محروم جامعه شکل گرفت که جمهوری اسلامی پای مردم خود و رای شان ایستاده، مردم هم در ۹دی حمایت شان را از جمهوری اسلامی باشکوه هر چه تمام ثابت و آن حماسه را خلق کردند. در آبان ۹۸ اما مساله کاملا معکوس شد در توده مردم خصوصا محرومین این احساس شکل گرفت که نیمه شب به آنها هجوم برده شده آن هم از سمت دولت شان، در وسط میدان عمیقا پشت شان را خالی و خود را تنها دیدند. دل خیلی ها از همان روزها صاف نشد. 🔻در مساله بورس این قضیه تکرار شد و این قضیه ادامه داشت. در انتخابات ۱۴۰۰ این مساله مجددا تکرار شد، احساسی در عموم مردم شکل گرفت که در مقوله تایید صلاحیت ها شعور مردم نادیده گرفته و رسما به توهین علنی شد! مسیری که ما در پیش گرفتیم خصوصا در یک دهه گذشته عملا به تضعیف جمهوریت و نادیده انگاشتن مردم در خیلی از امور اقتصادی، اجتناعی ختم شده است. 🔻 آمارها همه حاکی از ریزش اعتماد عمومی است‌. ۹دی زمانی تکرار میشود، زمانی مردم آنگونه شور انگیز پای نظام می آیند که مردم باور کنند این مسیر اتوبان است و الا مردم در طول تاریخ به هیچ نظام سیاسی چک سفید امضا ندادند و البته هیچ حکومتی نیز گارانتی مادم العمر ندارد حتی حکومت پیامبر ص. 🔻 البته وقتی میگوییم مردم یعنی همه مردم نه یک قشر مخصوص حزب اللهی که حاالا دارند به یک تبدیل میشوند و در هر صورت پای کارند. جمهوریت یعنی عموم مردم با تمام اختلاف نظرها، عامل بقا و قدرت حکومت ها همین عموم مردم هستند. این یک قاعده تاریخی است مردم را از دست بدهیم از دست می رویم. ✍ @m_amin_rezai
🔻مساله ای که این روزها عمیقا ذهنم را درگیر کرده اینکه ما چطور با این همه ظرفیت در اسلام و فقه برای تحقق عدالت و مواجهه با سرمایه داری چنین جامعه ای را ساختیم که در بعضی مسائل روی کاپیتالیسم را هم سفید کردیم؟! در بعضی امور مسیری که ما در چهل سال پیش رفتیم سرمایه داری در غرب در چهارصد سال هم نرفته است! @m_amin_rezai
🔹از پارک خوابی رسیدیم به اجاره پشت بام، حالا هم اتوبوس خوابی! به ولله قسم اگر در بلاد کفر چنین وضعی را شاهد بودیم حق این بود برای نجات شان فتوای جهاد بدهیم حالا ساکتیم! در جامعه اسلامی مدت خانه دار شدن برای محرومین از یک قرن عبور کرده! فاجعه از این بیشتر؟ چرا از غصه دق نمی کنیم؟! 🔻مدت زمان انتظار برای خانه‌دار شدن b2n.ir/p91177 🔻اتوبوس خوابی در تهران b2n.ir/k35852 @m_amin_rezai
♦️من اکانت دارم، پس هستم 🔸سوال از اشیا و افراد را در دو ساحت میشود مطرح کرد، سوال از هستی(وجود) سوال از چیستی( ماهیت) اصالت هم با وجود است چون تا هستی نباشد پرسیدن از کیفیت آن هستی بیهوده و ناممکن است. وجود انسان به چیست؟ این یکی از مبنایی ترین سوالات برای انسان معاصر است. چه چیزهایی موجب میشود انسان بودن( هستی) خود را اثبات و برای سایرین تعریف کرد؟ من برای فهم بهتر واژه را استفاده میکنم، بودگی انسان به چیست؟ چه چیزی به شما هستی می بخشد و تعین و تشخص می دهد؟ با چه چیزی میتوانید بگویید من هم هستم؟ در طول تاریخ شغل، دارایی، نسب و نسبت، تحصیلات و مدرک و......همه ابزاری بوده برای آدم ها که بخواهند بودگی خود را اثبات و تعریف کنند. 🔹 انسان مدرن مفاهیم دیگیری هم برای این بودگی خلق کرده مثل مدرک و اکانت و...، داشتن اکانت در شبکه های مجازی به انسان معاصر وجودی نو یا حداقل سعه وجودی میدهد تا بودگی ش را با آن تعریف کند. ما نیز در محاورات خود اکانت را یکی از مصادیق تشخص و بودگی آدم ها می دانیم. در تعریف بودگی میتوان این شرط را گذاشت که آن چیزی بودگی انسان است که قابل انفصال و معدوم شدن نباشد لذا هر چیزی که آن را بودگی خود می دانیم اما این ویژگی را دارا نیست جز بودگی انسان نیست و ما به خطا آن را بودگی خود می دانیم. مثلا کسی که بودن خود را با ماشین و مسکن تعریف می کند تعریف دقیقی از خود ندارد چون این امور قابلیت معدوم شدن هستند. انسان میتواند باشد و در حالی که این امور را نباشند. به یک معنا این امور حتی دارایی ما هم نیستند چون قابل انفکاک و نابود شدن هستند دارایی یعنی چیزی که همیشه داشته باشی. در حلقه مطالعاتی افق اندیشه این مساله را مفصل بحث کردم. 🔹 احتمالا با این تعریف از بودگی کسی بپرسد پس بدن هم جز بودگی ما نیست؟ حقیقت امر این است بله حتی بدن ما جز بودگی ما نیست. مدرنیته انسان معاصر را به غفلت دچار کرده، این حد از مصرف لوازم آرایشی و عمل های عجیب و غریب زیبایی برای این است که انسان معاصر به غلط گمان می کند بودگی او به تن است و حال آنکه نیست. بودگی یعنی آنچه جز اموری حقیقی و نه اعتباری و مرتبط با نفس و حقیقت وجودی ما باشد مثل اندیشه و آرمان های ما، نفس و اعمال ما که به ما تعین می دهند و قابل معدوم شدن نیستتد این ها جز بودگی ماست. تعریف بودگی سهل ممتنع است و بنای ما در یادداشت ها بر اختصار، لذا از تطویل پرهیز می کنیم. خلاصه بودگی یک امر انفسی است و با کمی تفکر در درون برای انسان کشف میشود. 🔸با این توضیح واضح است که اکانت هم از امور اعتباری است پس جز بودگی ما نیست.اما متاسفانه اگر چه به لفظ گفته نمیشود اما خیلی ها عملا این گذاره را تکرار میکنند. "من اکانت دارم پس هستم" یک جمله غلط است که انسان مدرن ناخوداگاه این را پذیرفته، اکانت چیزی که در لحظه میشود با ریپورت و... از دسترس خارج و حذف شود پس جز بودگی ما نیست و آنچه جز بودگی نیست ارزش ندارد. انسان اصیل به این امور اعتباری جز به مثابه یک ابزار بیشتر نگاه نمی کند. حقیقت امر این است بر خلاف تصور رایج ارزش انسان به داشتن و نداشتن اکانت و تعداد فالورهای هایش نیست به بودگی ماست، اکانت در بهترین حالش میتواند در جهت ارتقا بودگی ما کمک کند، همین 🔻اکانت اینستاگرامم که بستری بود برای آرمان خواهی و ارتباط گیری با بسیاری از جوانان بعد از سالها حذف شد، خواستید صفحه جدید را پیگیری و معرفی کنید Instagram.com/m_amin_rezai1 @m_amin_rezai
⚫️ ساعت ۷:۵صبح، دقیقا ده دقیقه پیش اینترنت را روشن کردم، خبر شهادت ! گفتم لابد از همین پیام های تبلیغاتی است که برای جذب افراد به کانال ها درست میکنند، اما نه گویا خبر درست است، دنیا روی سرم آواره شد، باور کردنی نیست، اشک هایم بند نمی آید خبر رفتن مردی که امنیت نه تنها ایران بلکه منطقه با اسم او گره خورده بود، نمیخواهم مقایسه کنم اما گویا عباس بن علی از اسب افتاده باشد، چقدر لاشخورها خوشحال میشوند، این حکایت ماست، حکایت مرگ مردی که این روزها بیش از پیش این لشکر به او نیار داشت؛ حالا لاشخوراها خوشحال تر به سمت ایران می آیند اما قرار نیست همیشه تاریخ تکرار شود و بعد از عباس ها حسین ع تنها بماند، با بغضی که حالا در گلو دارم و میدانم هر بچه شیعه، هر ایرانی و مسلمانی بعد از از شنیدن این خبر مبتلا میشود و با کینه ای که از آمریکا به دل داشتیم و حالا بعد از این جنایت آمریکا شدیدتر شد اگر لازم شد منطقه که جای خود دارد، جهان را به آتش می کشیم اما اجازه نمیدهیم ذره ای از استقلال، امنیت و هویت ما خدشه دار شود، انتقام خون سردار و ابومهدی مهندس خواهد بود، ما به کمتر از این راضی نیستیم، ساعت ۷:۲۹ دقیقه امروز ۱۳ دی ماه است، اشک هایم را پاک میکنم و میروم پیراهن مشکی م را بپوشم و آماده میشوم برای مبارزه وجهاد در راه فرهنگ و عشق. ✍ @m_amin_rezai
نامه حاج قاسم به دخترش درباره فلسفه حیات، مبارزه و جهاد بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.  من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند.  عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند . وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.  عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. 🔻ادامه @m_amin_rezai
پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.  دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله @m_amin_rezai
🔻جناب آقای فضائلی ظاهر در یک قرار نانوشته شما سخنگوی بیت رهبری هستید. شما که از مسائل مختلف خبر میدهید در این مورد هم نظرتان را بگویید برای خیلی از دلسوزان سوال است آقای دقیقا چکاره هستند که در مسائل متعدد اقتصادی ورود و دخالت میکنند بدون اینکه پاسخگو باشند؟ @m_amin_rezai
با حقوق های نجومی در مدارس خصوصی و محیط های گلخانه ای بدور از رنج مردم مدعی تربیت مثل حاج قاسم هستند! یک بچه روستایی کارگر بود که در اوج محرومیت بدون داشتن هیچ نسبت حاکمیتی عمرش را صرف جهاد و خدمت به مردم کرد.با طهارت اقتصادی و بدور از زد وبندهای سیاسی قهرمان جهان اسلام شد. ✍ @m_amin_rezai