﷽؛
#راز_حرا (عید مبعث)
#بخش_اول
✅ کوه حرا
👈 در کشور عربستان و در شهر مکّه ، کوهی وجود دارد که نام آن «حَرا» است . در بالای این کوه ، غاری کوچک قرار دارد که قسمتی از آن را نور خورشید روشن می کند و قسمت های دیگرش ، تاریک است . کسانی که به زیارت خانه خدا و سفر حج می روند ، یکی از جاهایی که حتماً به دیدنش می روند ، غار حرا است ؛ چون آن مکان ، جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روزها و شب های زیادی به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدا مشغول می شد .
✅ راز آن شب
👈 سالیان دور در یکی از شب های پایانی ماه رجب ، در گوشه ای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا ، اتفاق بزرگی افتاد ؛ اتفاقی که سرنوشت انسان ها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدم ها آورد . در آن شب ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که 40 ساله بود ، در غار حرا مثل شب های دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود . ناگهان دید فرشته ای زیبا وارد غار شد . فرشته نزدیک و نزدیک تر می شد . از چهره اش پیدا بود که خبر مهمی دارد . نام آن فرشته جبرئیل بود .
✅ پیامبر و فرشته
👈 «جبرئیل امین» ، فرشته پیام رسان خداوند ، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید . جبرئیل نوشته ای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله می خواست تا آن را بخواند . پیامبر فرمود :
« نمی توانم بخوانم ». فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لب های آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد . چه جمله های زیبایی بود !
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#جوانمردےلنگرودے
﷽؛
#بخش_دوم
✅ بخوان به نام خدا
👈 شب مبعث یعنی شبی که فرشته بزرگ «جبرئیل» به دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله در غار حرا رفت ، شب آغاز یک مأموریت بزرگ و مهم بود . فرشته آمده بود تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله خبر پیامبر شدنش را از سوی خداوند اعلام کند . او از پیامبر خواست تا اولین کلمه های دین جدید ، اسلام ، را بخواند . آن کلمه ها ، آیه های اولین سوره قرآن بودند :
« بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید ...»
✅ آغاز راه
👈 وقتی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اولین آیه های قرآن را خواند ، فرشته مهربان نگاهی به پیامبر کرد و گفت :
« ای محمد ! تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم »
او با این جمله ، آغاز یک مأموریت مهم را به پیامبر اعلام کرد . پیامبر مأمور شده بود تا مردم را از گمراهی و بدبختی نجات دهد و به سوی سرزمین ستاره ها و خوشبختی راهنمایی کند .
✅ دین دانش و پاکی
👈 اولین سخنانی که جبرئیل از سوی خداوند برای پیامبر آورد ، نشان می داد که انسان ها به یک دین و برنامه جدید که کامل ترین و آخرین دین خدا بود ، دعوت شده اند . دینی که دانایی و پاکی از مژده های آن بود. دینی که از مردم می خواست تا از گمراهی و نادانی دست بردارند و به خواندن و یادگیری و دانایی روی بیاورند و تلاش کنند تا پاک ترین انسان ها شوند . این برنامه برای همه انسان ها بود و پیامبر مأمور شده بود تا آن پیام را به گوش همه مردم برساند .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
﷽؛
#بخش_سوم
✅ همیشه با خدا
👈 پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از همان کودکی به یاد خدا بود و با او صحبت می کرد . زمانی که چهارساله بود و در صحرا پیش دایه خود حلیمه زندگی می کرد ، روزی از مادر خواست که همراه برادران خود، به گردش برود . حلیمه لباس های محمد صلی الله علیه و آله را مرتب کرد و او را آماده گردش ساخت . پیش خود فکر کرد که نکند دیوهای صحرا به او آسیب برسانند ؛ به همین خاطر ، مهره ای را با نخ به گردن پیامبر آویزان کرد تا از او محافظت کند ؛ چون فکر می کرد آن مهره ها توانایی این کار را دارند . محمد صلی الله علیه و آله مهره را از گردن بیرون آورد و به حلیمه گفت :
« نیازی به این مهره ها نیست ؛ مادر جان ! خدای من ، همیشه با من است و از من مواظبت می کند ».
✅ پیامبر خوبی ها
👈 مردم در زمان پیامبر ، کارهای زشتی می کردند ؛ مثلاً بت هایی ساخته بودند و آن ها را داخل کعبه گذاشته بودند . آنها فکر می کردند که بت ها خدایند و به آنها کمک می کنند . همچنین بچه های دختر را همین که به دنیا می آمدند ، زنده زنده در خاک می کردند . به بهانه های کوچک با هم جنگ می کردند و تعداد زیادی کشته می شدند ، دزدی می کردند ، همدیگر را اذیت می کردند و کارهای زشت دیگر .
👈 خداوند ، حضرت محمد را به سوی مردم فرستاد تا به آنها کارهای خوب یاد دهد. به آنها بگوید که بت هایی که خودشان ساخته اند ، هیچ قدرتی ندارند . به آنها یاد بدهد که دخترها با پسرها فرقی ندارند ، از آنها بخواهد که با هم مهربان باشند ، جنگ و دزدی نکنند . پیامبر آمده بود که خوبی ها را کامل کند و مردم را به انجام آنها تشویق کند ».
#جوانمردے
﷽؛
#بخش_چهارم
✅ آخرین دین
👈 آخرین دین ، آخرین پیامبر و آخرین کتاب خدا ، فرود آمده بود . دین اسلام ، با کتاب قرآن و تلاش پیامبری که نمونه اخلاق بود ، آغاز شد ؛ پیامبری به نام محمد امین صلی الله علیه و آله .
👈 پیامبر راه سختی را در پیش داشت ؛ چون مردم به راحتی از او این دین جدید را قبول نمی کردند . امّا این یک مأموریت از سوی خداوند بود که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله دستور داد تا مردم را به دین اسلام دعوت کند . از آن روز ، سالیان درازی می گذرد و پیامبر ما موفق شد به خوبی دین اسلام را به مردم معرفی بکند. امروز دیگر پیامبر تنها نیست، بلکه میلیاردها مسلمان در تمامی کشورهای دنیا زندگی می کنند که به دستورات اسلام و راهنمایی های پیامبر گوش می دهند و به آن عمل می کنند .
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتباد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
🌺 #صلوات
امشب که شب مبعث احمد باشد
مشمول همه عطای سرمد باشد
یارب چه شود طلوع صبح فردا
صبح فرج آل محمد باشد
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
❤️ #صلوات
رهایی از دغدغه و وسوسه و اضطراب یکی از مهم ترین ویژگی های مومن است. و قرآن نوید این حالت بسیار ارزشمند روحی را بدو می دهد.
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
⭕️ درحالی خبر درمان پیرمرد 101 ساله اردبیلی وپیرزن 103 ساله سمنانی منتشرشد، که در ایتالیا افشاشد سالمندان درمان نمی شوند و در انگلیس اعلام شد برای سالمندان امکانات نداریم.
حقیقت کشورها رااین روزها ببینیم
آنچه این روزها در اروپا خبری است غارت فروشگاه هاست ودر ایران قهرمان های اجتماعی
سلام
آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟ حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟
خیلی خسته شدید؟ 🤔
لطفا این متنو با دقت بخونید:👇🏼
⭕️ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
🌷 وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود...
🌹 حسین می گفت: از هجده سال اسارتم ده سالی که در انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم!!
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم....
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
🌷 کتاب خاطرات دردناک