eitaa logo
مدرسه عشق ثارالله
107 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
191 فایل
#مدرسه_عشق_ثارالله https://eitaa.com/Bakhshi3294 ارتباط با مدیر 👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پیامبراکرم صلی الله علیه واله 💠 لَوْ أَنَّ جَمِيعَ مَا فِي اَلْأَرْضِ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ حَمَلَتْهُ اَلْمَرْأَةُ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا ثُمَّ ضَرَبَتْ عَلَى رَأْسِ زَوْجِهَا يَوْماً مِنَ اَلْأَيَّامِ تَقُولُ مَنْ أَنْتَ إِنَّمَا اَلْمَالُ مَالِي حَبِطَ عَمَلُهَا وَ لَوْ كَانَتْ مِنْ أَعْبَدِ اَلنَّاسِ إِلاَّ أَنْ تَتُوبَ وَ تَرْجِعَ وَ تَعْتَذِرَ إِلَى زَوْجِهَا 💠 اگر تمام چیز‌هایی که در روی زمین از #طلا و نقره وجود دارد و زن آن‌ها را به خانه #شوهرش بیاورد. سپس روزی بر سر شوهرش #مـــنت بگذارد و بگوید تو کیستی؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و #عمل زن از بین می‌رود اگر چه از عابدتریــن مردم باشد. مـــگر اینکه #توبه کند و برگردد و از شوهرش عـــذرخواهی کند. 📙مکارم الاخلاق ص۲۰۲
💠 امام زمان (عج) فرمودند: بخوان. 🔸علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی پدر) می فرماید: 🔸من در اوایل بلوغ بسیار دنبال جلب رضایت خدای متعال بودم، و نیز بی قرار بودم از یاد حضرت حجت علیه السلام. 🔸تا آنکه در بین خواب و بیداری دیدم صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم در اصفهان ایستاده اند. 🔸به آن حضرت سلام کردم و دستشان را بوسیدم و سوالاتی را که برایم مشکل شده بود، از محضرشان پرسیدم. 🔸سپس عرض کردم: مولای من! برای من مقدور نیست که همیشه خدمتتان برسم؛ پس به من عنایت فرمایید که همیشه بر طبق آن کنم. 🔸آن حضرت فرمودند: برای تو، کتابی به مولا محمد تاج دادم؛ برو و از او بگیر. 🔸من در خواب آن فرد را می شناختم. 🔸پس به سمت دار بطیخ (نام محله ای در اصفهان) رفتم. 🔸آن شخص تا مرا دید، گفت: تو را صاحب الامر فرستاده؟ 🔸گفتم آری. 🔸پس کتاب کهنه ای درآورد و به من داد. 🔸کتاب را گشودم و فهمیدم . 🔸کتاب را بوسیدم و بر چشمانم گذاشم و به سمت امام زمان علیه السلام برگشتم که بیدارشدم و متوجه شدم آن کتاب با من نیست. 🔸به جهت از دست دادن آن کتاب، تا طلوع فجر گریه و تضرع می¬کردم. 🔸به ذهنم افتاد منظور حضرت از مولا محمد تاج، همان شیخ بهایی است و چون بین علما مشهور و معروف است، به "تاج" نامیده شده است. 🔸پیش او رفتم و در حالی که گریه می کردم، خواب خود را به او گفتم؛ ولی آن کتاب نزد ایشان نبود. 🔸با حال گریه و تفکر از نزد ایشان بیرون آمدم تا آن که در دلم افتاد به همان سمتی بروم که در خواب دیده بودم. 🔸پس چون به محله دار بطیخ رسیدم مرد صالحی را دیدم که اسمش حسن بود و ملقب به تاج. 🔸او گفت کتابهای وقفی متعددی نزد من است که برخی آنها را می برند ولی به شروط وقف عمل نمی کنند. 🔸تو چون به وقف عمل می کنی، بیا به این کتابها نگاه کن و هر چه نیاز داری، با خود ببر. 🔸با او به کتابخانه رفتم. 🔸اولین کتابی که به من داد، همان بود که در خواب دیده بودم. 🔸شروع کردم به ناله و گریه و گفتم همین مرا کفایت می¬کند. 🔸پس به برکت علیه السلام، در شهرها همچون درخشان درخشید؛ بخصوص در اصفهان که اکثر مردم اهل دعا و شدند و این آثار، معجزه ایست از حضرت صاحب علیه السلام. 🔸و آنچه خداوند به برکت صحیفه به من عنایت فرمود، هرگز نمی توانم آن را بشمارم. 📚 لوامع صاحبقرانی، ص 3 📚 روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 14، ص 420 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
💠 هوالشافی 🔰 شفاخانه هیات 🔹آروم و قرار نداشت. انگار شده بود. به هم می‌پیچید. هر چند لحظه یه‌بار با خودش می‌گفت: و مسمومیت... نه! ...عجیبه... محاله... 🔸رسیدیم درمونگاه. کشیک اومد و یه گپی با بچه‌های پذیرش زد و رفت توی اتاق. گفت یکی یکی بفرستین داخل. نوبت ما که رسید، رفتیم توی مطب. 🔹 دکتر گفت: بگین، ... گفتم: سلام آقای دکتر، امشب دوستم تو هیأت غذا رو که خورد، شدید گرفت. دکتر گفت: چند نفر این طور شدند؟ گفتم: فکر کنم فقط ایشون. از روی حالاتش، خودمون حدس مسمومیت می‌زنیم. بعد رو کرد به رضا دوستم و گفت: بخوابین روی تخت تا شکم‌تون رو کنم... هرجا دست می‌ذارم، دارین بگین. 🔸چشم آقای دکتر 🔹غذای هیأت رو توی ظرفای پلاستیکی و یه بار مصرف می‌ریزن. همش مضره. خود این مسمومیت میاره. 🔸ولی آقای دکتر، ما همچنان سنتی و تر و تمیز پَز وتر و تمیز خوریم. همچنان تو دوری های سنتی غذا می خوریم. 🔹پس خوب رعایت پخت و پز نشده حتما؟ 🔸خدمت تون که گفتم آقای دکتر... معتقدیم غذای روضه رو با دقت فراوون باید بار آورد و پخت... اگه از غذای خونه مون بهتر مواظبتش نکنیم، حتما کمتر نیس. 🔹به هر صورت یه ایرادی اینجا ها هست... مگر نه دل درد نداشتی! 🔸چرا این طور می گین آقای دکتر! من معتقدم که گیر از خودمه، نه از هیأت و غذا و پخت و پزش... 🔹برای چی؟ 🔸آخه فقط من اینطور شدم. 🔹خب، اینم داره. بدن شما آماده بروز بوده، ریخته بیرون. (همونطور که داشت معاینه می‌کرد، دستش اومد روی صفرا. تا دست گذاشت، فریادی از ته دل در اومد) 🔹یه سونو براتون می‌نویسم، برین انجامش بدین... 🔸رفتیم سونوگرافی که طبقه بالای بود. یک سونوی کامل شکم از معده و روده و صفرا و کبد ... گفت: هیچی نیست. یه ساده س که با چند تا خوب می‌شه. 🔹بلند شدیم و جواب سونو رو برای دکتر آوردیم. دکتر با دقت عکسای سونو رو دید و روی برخی از اونا مکث معنی داری می کرد... انگار چیزی دیده باشه. بعدش، دوباره معاینه کرد و همونجاهای قبلی رو دست گذاشت و با همون عکس العمل مواجه شد. تلفن رو برداشت و زنگ زد به سونوگرافی: دقیق تر سونو کنین، من فکر می‌کنم که ... 🔸من دقیق دیدم جناب دکتر، چیزی نبود، حالا دوباره هم چک می‌کنم. بگین بیان بالا. 🔹این دفعه دقتش رو چند برابر کرد. از نوع نشستن و تمرکزش معلومه که می‌خواد با چند برابر دقت، حرف قبلی خودش رو تکرار و تائید کنه. یهو گفت: آها دیدم؛ اینجا یه چیزیه ... **** ❇️امروز دو هفته‌س که دوستم کرده و که حالا پیدا شده بود رو درآوردیم. دکتر می‌گفت: نباید به این زودیا این توده خودش رو نشون می‌داد و البته از نوعیه که وقتی که هم بروز می‌کرد دیگه راهی برای مقابله نبود و مریض رو زود می‌کرد. مادرش ‌می‌گفت: دائم می‌گه «من که گفتم غذای هیات، مسمومیت که نمیاره هیچ، آدمو صاف و صوف هم می کنه...» **** 📝بعد التحریر: همیشه هیات و حال و هوای هیات و بوده است. با اینکه ظاهر هیات، ذکر مصیبت است اما باطن آن، دادن به زندگی زیر پرچم حق گرائی و حقیقت طلبی است. این معنا، دل انسان هیاتی را قرص و محکم کرده و استواری، ایستادگی و استقامت بیشتری را در خود ذخیره می کند. وقتی در این ایام که به واسطه ضرورتهای بهداشتی توفیق زیر علیه السلام از ما سلب شده، توفیق دیگری نصیب مان شده و آن احیای هیاتها و است. هر خانواده ای می تواند دور سفره امام حسین علیه السلام جمع شود و با گفتن و خواندن چند دقیقه ای از کتابهای اخلاقی و دینی و تاریخی و استفاده از کتابهای مقاتل و ، خود را از حظ یک بهره مند کرده و با به آن بزرگان، خانه خود را معطر به نام و یادشان کند و دل و جان خود و خانواده اش را به حکمت خدا، محکم و استوار نماید تا در کوران حوادث و وقایع، صبور و شکور باشد که این دو از بهترین وسیله های عبور از حوادث و ان شاءالله قوت و ارتقاء روحی هستند. این فرصت کم نظیر را غنیمت شماریم برای قوی شدن. ایران قوی از خانه و خانواده قوی حاصل می آید... 🖊 به قلم پژوهشگر
💠 هوالشافی 🔰 شفاخانه هیات 🔹آروم و قرار نداشت. انگار شده بود. به هم می‌پیچید. هر چند لحظه یه‌بار با خودش می‌گفت: و مسمومیت... نه! ...عجیبه... محاله... 🔸رسیدیم درمونگاه. کشیک اومد و یه گپی با بچه‌های پذیرش زد و رفت توی اتاق. گفت یکی یکی بفرستین داخل. نوبت ما که رسید، رفتیم توی مطب. 🔹 دکتر گفت: بگین، ... گفتم: سلام آقای دکتر، امشب دوستم تو هیأت غذا رو که خورد، شدید گرفت. دکتر گفت: چند نفر این طور شدند؟ گفتم: فکر کنم فقط ایشون. از روی حالاتش، خودمون حدس مسمومیت می‌زنیم. بعد رو کرد به رضا دوستم و گفت: بخوابین روی تخت تا شکم‌تون رو کنم... هرجا دست می‌ذارم، دارین بگین. 🔸چشم آقای دکتر 🔹غذای هیأت رو توی ظرفای پلاستیکی و یه بار مصرف می‌ریزن. همش مضره. خود این مسمومیت میاره. 🔸ولی آقای دکتر، ما همچنان سنتی و تر و تمیز پَز وتر و تمیز خوریم. همچنان تو دوری های سنتی غذا می خوریم. 🔹پس خوب رعایت پخت و پز نشده حتما؟ 🔸خدمت تون که گفتم آقای دکتر... معتقدیم غذای روضه رو با دقت فراوون باید بار آورد و پخت... اگه از غذای خونه مون بهتر مواظبتش نکنیم، حتما کمتر نیس. 🔹به هر صورت یه ایرادی اینجا ها هست... مگر نه دل درد نداشتی! 🔸چرا این طور می گین آقای دکتر! من معتقدم که گیر از خودمه، نه از هیأت و غذا و پخت و پزش... 🔹برای چی؟ 🔸آخه فقط من اینطور شدم. 🔹خب، اینم داره. بدن شما آماده بروز بوده، ریخته بیرون. (همونطور که داشت معاینه می‌کرد، دستش اومد روی صفرا. تا دست گذاشت، فریادی از ته دل در اومد) 🔹یه سونو براتون می‌نویسم، برین انجامش بدین... 🔸رفتیم سونوگرافی که طبقه بالای بود. یک سونوی کامل شکم از معده و روده و صفرا و کبد ... گفت: هیچی نیست. یه ساده س که با چند تا خوب می‌شه. 🔹بلند شدیم و جواب سونو رو برای دکتر آوردیم. دکتر با دقت عکسای سونو رو دید و روی برخی از اونا مکث معنی داری می کرد... انگار چیزی دیده باشه. بعدش، دوباره معاینه کرد و همونجاهای قبلی رو دست گذاشت و با همون عکس العمل مواجه شد. تلفن رو برداشت و زنگ زد به سونوگرافی: دقیق تر سونو کنین، من فکر می‌کنم که ... 🔸من دقیق دیدم جناب دکتر، چیزی نبود، حالا دوباره هم چک می‌کنم. بگین بیان بالا. 🔹این دفعه دقتش رو چند برابر کرد. از نوع نشستن و تمرکزش معلومه که می‌خواد با چند برابر دقت، حرف قبلی خودش رو تکرار و تائید کنه. یهو گفت: آها دیدم؛ اینجا یه چیزیه ... **** ❇️امروز دو هفته‌س که دوستم کرده و که حالا پیدا شده بود رو درآوردیم. دکتر می‌گفت: نباید به این زودیا این توده خودش رو نشون می‌داد و البته از نوعیه که وقتی که هم بروز می‌کرد دیگه راهی برای مقابله نبود و مریض رو زود می‌کرد. مادرش ‌می‌گفت: دائم می‌گه «من که گفتم غذای هیات، مسمومیت که نمیاره هیچ، آدمو صاف و صوف هم می کنه...» **** 📝بعد التحریر: همیشه هیات و حال و هوای هیات و بوده است. با اینکه ظاهر هیات، ذکر مصیبت است اما باطن آن، دادن به زندگی زیر پرچم حق گرائی و حقیقت طلبی است. این معنا، دل انسان هیاتی را قرص و محکم کرده و استواری، ایستادگی و استقامت بیشتری را در خود ذخیره می کند. وقتی در این ایام که به واسطه ضرورتهای بهداشتی توفیق زیر علیه السلام از ما سلب شده، توفیق دیگری نصیب مان شده و آن احیای هیاتها و است. هر خانواده ای می تواند دور سفره امام حسین علیه السلام جمع شود و با گفتن و خواندن چند دقیقه ای از کتابهای اخلاقی و دینی و تاریخی و استفاده از کتابهای مقاتل و ، خود را از حظ یک بهره مند کرده و با به آن بزرگان، خانه خود را معطر به نام و یادشان کند و دل و جان خود و خانواده اش را به حکمت خدا، محکم و استوار نماید تا در کوران حوادث و وقایع، صبور و شکور باشد که این دو از بهترین وسیله های عبور از حوادث و ان شاءالله قوت و ارتقاء روحی هستند. این فرصت کم نظیر را غنیمت شماریم برای قوی شدن. ایران قوی از خانه و خانواده قوی حاصل می آید... 🖊 به قلم پژوهشگر
✔️دوباره بیاورید به امام و رهبری، ایمانی و البته زا!! ♦️این بیانات رهبرمعظم انقلاب در اولین سخنرانی ایشان در امام خمینی (ره) است . ♦️برای بنده جای تعجب دارد که دوستان چطور نکات و تذکرات و کنایه های رهبری را در همین جلسه پیرامون برای نخستین بار به این تفصیل ؛ گری ، تجمل گرایی و ساده زیستی متوجه نشده اند. 📚کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن رو نخونید؛ !!
﷽؛ صلی‌الله‌علیه‌وآله : « سَتُدْفَنُ‏ بَضْعَةٌ مِنِّي‏ بِأَرْضِ‏ خُرَاسَانَ‏ لَا يَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النَّار ¹» صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‏‌اند : « به زودى ، در سرزمين خراسان به خاک سپرده مى‌‏شود . و هيچ مؤمنى او را نمى‌‏كند ، مگر اينكه خداى عز و جل ‏ را براى او و جسدش را بر مى‏‌فرمايد » علیهماالسلام تکه‌ای از وجود صلی‌الله‌عليه‌وآله است . و و پیامبر صلی‌الله‌عليه وآله منقسم شده ؛ یک قسمت در خوابیده است . قدر این را بدانید ؛ عظمت آن بقعه و بارگاه گفتنی نیست و چون آينه‌ی تمام نماى خاتم انبياست، زيارت او ... ۱. من لا يحضره الفقيه، جلد‏۲، صفحه۵۸۵. از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/joinchat/3175284744Cbbe501fda6
💠 امام زمان (عج) فرمودند: بخوان. 🔸علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی پدر) می فرماید: 🔸من در اوایل بلوغ بسیار دنبال جلب رضایت خدای متعال بودم، و نیز بی قرار بودم از یاد حضرت حجت علیه السلام. 🔸تا آنکه در بین خواب و بیداری دیدم صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم در اصفهان ایستاده اند. 🔸به آن حضرت سلام کردم و دستشان را بوسیدم و سوالاتی را که برایم مشکل شده بود، از محضرشان پرسیدم. 🔸سپس عرض کردم: مولای من! برای من مقدور نیست که همیشه خدمتتان برسم؛ پس به من عنایت فرمایید که همیشه بر طبق آن کنم. 🔸آن حضرت فرمودند: برای تو، کتابی به مولا محمد تاج دادم؛ برو و از او بگیر. 🔸من در خواب آن فرد را می شناختم. 🔸پس به سمت دار بطیخ (نام محله ای در اصفهان) رفتم. 🔸آن شخص تا مرا دید، گفت: تو را صاحب الامر فرستاده؟ 🔸گفتم آری. 🔸پس کتاب کهنه ای درآورد و به من داد. 🔸کتاب را گشودم و فهمیدم . 🔸کتاب را بوسیدم و بر چشمانم گذاشم و به سمت امام زمان علیه السلام برگشتم که بیدارشدم و متوجه شدم آن کتاب با من نیست. 🔸به جهت از دست دادن آن کتاب، تا طلوع فجر گریه و تضرع می¬کردم. 🔸به ذهنم افتاد منظور حضرت از مولا محمد تاج، همان شیخ بهایی است و چون بین علما مشهور و معروف است، به "تاج" نامیده شده است. 🔸پیش او رفتم و در حالی که گریه می کردم، خواب خود را به او گفتم؛ ولی آن کتاب نزد ایشان نبود. 🔸با حال گریه و تفکر از نزد ایشان بیرون آمدم تا آن که در دلم افتاد به همان سمتی بروم که در خواب دیده بودم. 🔸پس چون به محله دار بطیخ رسیدم مرد صالحی را دیدم که اسمش حسن بود و ملقب به تاج. 🔸او گفت کتابهای وقفی متعددی نزد من است که برخی آنها را می برند ولی به شروط وقف عمل نمی کنند. 🔸تو چون به وقف عمل می کنی، بیا به این کتابها نگاه کن و هر چه نیاز داری، با خود ببر. 🔸با او به کتابخانه رفتم. 🔸اولین کتابی که به من داد، همان بود که در خواب دیده بودم. 🔸شروع کردم به ناله و گریه و گفتم همین مرا کفایت می¬کند. 🔸پس به برکت علیه السلام، در شهرها همچون درخشان درخشید؛ بخصوص در اصفهان که اکثر مردم اهل دعا و شدند و این آثار، معجزه ایست از حضرت صاحب علیه السلام. 🔸و آنچه خداوند به برکت صحیفه به من عنایت فرمود، هرگز نمی توانم آن را بشمارم. 📚 لوامع صاحبقرانی، ص 3 📚 روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 14، ص 420 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/3175284744Cbbe501fda6
💯 سی شب ، سی موعظه علوی 🇮🇷امام خامنه ای : 👈«باید کاری کنیم که نظام و کشور و جامعه‌ی ما، یک باشد»۱۳۶۹/۱۱/۱۰ ✅ شب بیست وپنجم : راز عقب افتادگی مسلمین 🖐 اى مردم، ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم دو چيز است: يكى پيروى هواى نفس، و ديگرى بىمرز بودن آرزو. اما پيروى هواى نفس انسان را از حق باز مىدارد، و بىمرز بودن آرزو آخرت را از ياد مىبرد . (خطبه ۴۲) 🇮🇷امام خامنه ای : شما به جوامع عقب افتاده‌ی عالم - از جمله جوامع اسلامی خود ما در کشورهای متعدد - نگاه کنید! 👈یکی از رازهای و انحطاط این کشورها - از لحاظ مادی و معنوی - این است که در زندگی‌شان، نقش زیادی ندارد. اینها دردها و مرضهای درونی است اینها موانع درونی انسان است که او را از کار باز می‌دارد. از جمله، یا میل به شهوات؛ که هر چه می‌خواهد انجام دهد، فکر عاقبت را نکند و دنباله رو هوی و هوس خود باشد. در روایت معروفی نقل شده است که فرموده اند:«ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان، اتباع الهوی و طول الامل»؛ ترسناکترین بلایی که از ابتلای شما مسلمانان به آن می‌ترسم، این است که دنباله رو هوای نفس خودتان باشید؛ یعنی شهوترانی کردن و شهوات را بر عقل مسلط ساختن. اینها همه است.۱۳۷۱/۰۱/۱۵ @m_eshgh_sarallah