eitaa logo
مدرسه عشق ثارالله
107 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
191 فایل
#مدرسه_عشق_ثارالله https://eitaa.com/Bakhshi3294 ارتباط با مدیر 👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ✅ امام کاظم در زندان بصره 💎 امام در یک زندان بسر نبرد ، در زندانهای متعدد بسر برد . او را از این زندان به آن زندان منتقل می کردند ، و راز مطلب این بود که در هر زندانی که امام را می بردند ، بعد از اندک مدتی زندانبان مرید می شد . اول امام را به زندان بصره بردند . عیسی بن جعفر بن ابی جعفر منصور ، یعنی نوه منصور دوانیقی والی بصره بود . امام را تحویل او دادند که یک مرد عیاش کیاف و شرابخوار و اهل رقص و آواز بود . به قول یکی از کسان او «این مرد عابد و خدا شناس را در جایی آوردند که چیزها به گوش او رسید که در عمرش نشنیده بود » . در هفتم ماه ذی الحجه سال 178 امام را به زندان بصره بردند ، و چون عید قربان در پیش بود و ایام به اصطلاح جشن و شادمانی بود ، امام را در یک وضع بدی از نظر روحی بردند . مدتی امام در زندان او بود . کم کم خود این عیسی بن جعفر علاقه مند و مرید شد . او هم قبلا خیال می کرد که شاید واقعا موسی بن جعفر همان طور که دستگاه خلافت تبلیغ می کند مردی است یاغی که فقط هنرش این است که مدعی خلافت است ، یعنی عشق ریاست به سرش زده است . دیدند ، او مرد معنویت است و اگر مساله خلافت برای او مطرح است از جنبه معنویت مطلب مطرح است نه اینکه یک مرد دنیا طلب باشد . بعدها وضع عوض شد . دستور داد یک اتاق بسیار خوبی را در اختیار امام قرار دادند و رسما از امام پذیرایی می کرد . هارون محرمانه پیغام داد که کلک این زندانی را بکن . جواب داد من چنین کاری نمی کنم . اواخر ، خودش به خلیفه نوشت که دستور بده این را از من تحویل بگیرند و الا خودم او را آزاد می کنم ، من نمی توانم چنین مردی را به عنوان یک زندانی نزد خود نگاه دارم . چون پسر عموی خلیفه و نوه منصور بود ، حرفش البته خریدار داشت . ✅ امام در زندانهای مختلف 💎 امام را به بغداد آوردند و تحویل فضل بن ربیع دادند . فضل بن ربیع ، پسر «ربیع » حاجب معروف است . هارون امام را به او سپرد . او هم بعد از مدتی به امام علاقه مند شد ، وضع امام را تغییر داد و یک وضع بهتری برای امام قرار داد . جاسوسها به هارون خبر دادند که موسی بن جعفر در زندان فضیل بن ربیع به خوشی زندگی می کند ، در واقع زندانی نیست و باز مهمان است . هارون امام را از او گرفت و تحویل فضل بن یحیای برمکی داد . فضل بن یحیی هم بعد از مدتی با امام همین طور رفتار کرد که هارون خیلی خشم گرفت و جاسوس فرستاد . رفتند و تحقیق کردند ، دیدند قضیه از همین قرار است ، و بالاخره امام را گرفت و فضل بن یحیی مغضوب واقع شد . بعد پدرش یحیی برمکی ، این وزیر ایرانی ، برای اینکه مبادا بچه هایش از چشم هارون بیفتند که دستور هارون را اجرا نکردند ، در یک مجلسی سر زده از پشت سر هارون رفت سرش را به گوش هارون گذاشت و گفت : اگر پسرم تقصیر کرده است ، من خودم حاضرم هر امری شما دارید اطاعت کنم ، پسرم توبه کرده است ، پسرم چنین ، پسرم چنان . بعد آمد به بغداد و امام را از پسرش تحویل گرفت و تحویل زندانبان دیگری به نام سندی بن شاهک داد که می گویند اساساً مسلمان نبوده ، و در زندان او خیلی بر امام سخت گذشت ، یعنی دیگر امام در زندان او هیچ روی آسایش ندید . @m_eshgh_sarallah