eitaa logo
مدرسه عشق ثارالله
102 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
189 فایل
#مدرسه_عشق_ثارالله https://eitaa.com/Bakhshi3294 ارتباط با مدیر 👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
سرگرمم نکن! در حصار زمان، فکرش را هم نمی‌کردیم روزی برسد که ساده‌ترین کارها در زندگی روزمره، سخت‌ترینش شود و دم دستی ترین نعمت‌ها، دورترین آن. شنیده بودم روایت داریم که دو نعمت تا از دست نرود قدر دانسته نمی‌شود، یکی سلامتی، یکی امنیت! و امروز، نعمت سلامتی و امنیت روانی همیشگی، گوهری شده که همه برای حفظش یا به دست آوردنش سخت فعال شده اند و به تکاپو افتاده‌اند. هرچند این روزها افکار متنوعی در سرم می‌چرخد که دوست دارم همه را به کلمه تبدیل کنم و جایی ثبت، اما در میان آن‌ها دو چیز پررنگ‌تر از همه است: اول امنیت! همزمان با حضورم در فرانسه، شاهد حضور مهاجران سوری بودم. هر کدام کوهی از درد و غم و ناکامی بودند که از رفتارشان و حزن چهره‌شان معلوم بود. گاهی هم که یکیشان به حرف می‌آمد از شکوهی که کشورشان داشت می‌گفت، از آنچه داشتند و الان زیرخروارها خاک است... از مال و ثروت و خانه و کاشانه‌ای که دیگر نداشتند تا عزیزان و دوستان و آشنایانی که در جنگی شوم از دست داده بودند. حالا هم در کشوری غریب، با تفاوتی عمیق در فرهنگ و سنت، روزگار را نه به آسانی و به دور از خانه و خانواده، پراکنده شده، سپری می‌کنند... این روزها که فقط امنیت روانی، و نه از ترس جنگ و قتل و غارت خود و عزیزانمان، که از ترس یک ویروس به خطر افتاده، و ترس از مرگ بر اثر بیماری، همه را خانه نشین یا از دوستان و آشنایان دور کرده، مدام می‌گویم اگر شبیه داستان سوریه می شدیم، چه می‌شد... خبر دمادم کشتار، آوارگی، قحطی، تجاوز و تعدی... خبر ویران شدن خانه خودمان، عزیزانمان... این افکار رهایم نمی‌کند و امروز با کیفیت دیگری خدا را شکر می‌کنم و قدردان زحمات مدافعان و پاس‌داران حریم هستم... دوم، سرگرم شدن به گرفتاری‌های دنیا آن روز که مفاتیح الجنان را ورق می‌زدم در جستجوی دعای نور و دعاهای حرز اهل بیت برای توسل، به دعای یا من تُحَل رسیدم (دعای هفتم صحیفه سجادیه). وقتی طبق عادت، اول ترجمه‌اش را خواندم، در این عبارت متوقف شدم: خدایا، سرگرمم مکن به اهمیت دادن به گرفتاری‌های دنیا از انجام واجبات و بکار بستن سنت‌ها و دستوراتت... به فکر فرو رفتم که گاهی آنقدر غرق دنیا می‌شوم که یادم می‌رود برای چه آمده‌ام، آمدنم بهره چه بود و به کجا می‌روم آخر... بخصوص در ایام گرفتاری‌های دنیا که دیگر بدتر... انقدر غرق مسئله ممکن است بشویم که یادمان برود داستان حضورمان چه بود و چقدر فرصت داریم و چه کارهایی در این چند روز عمر قرار بود انجام دهیم... شاید بحث خاص و ظریفی باشد، اما به برکت این دعاهایی که از راه‌نمایان دین و دنیایمان به ما رسیده، یاد می‌گیریم حتی در بحران‌های دنیا، دچار انحراف فکر و عمل نشویم، سرگرم نشویم به اهمیت دادن بی‌اندازه به این گرفتاری‌ها و از اصل وظایف و تکالیف حیاتمان بمانیم. از خالقمان بخواهیم برطرف کند آنچه به آن گرفتار شده‌ایم تا سرگرم نمانیم به آن. هیچ‌کس نمی‌داند چقدر زنده‌است. هیچ‌کس نمی‌داند به چه شکل خواهد رفت. اما همه اختیار دارند انتخاب کنند تا فرصت حیات در این دنیا دارند عمرشان را به چه شکل و در چه مسیری و با چه نیتی سپری کنند. و این یعنی، مهم است انقدر غرق خود مشکل نشویم که از کار اصلی بمانیم. ترس سرگرممان نکند، که وا بمانیم از کار و تلاش و تکالیفی که به گردن داریم.‌ چرا که همه رفتنی هستیم و پیش رویمان روز حسابی به انتظار... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی🇮🇷 در فرانسه