#بسیار_ويژه_خواندنی
🌷 دستورالعملی برای همراهی اهل بیت علیهماالسلام در دنیا و آخرت
✨ نامه حضرت جواد علیه السلام به اسماعیل بن سهل
🌷 وقار و متانت امام جواد (علیه السلام)
📝 گويند پس از شهادت امام رضا عليه السلام چون مردم نام مأمون را بر زبان مى آوردند ، او را سرزنش و ملامت مى كردند ، مامون خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند ، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد ، نامه اى براى امام محمّد تقى عليه السلام نوشت و با اكرام و اعزاز او را خواست . امام به بغداد آمد . مأمون پيش از آنكه وى را ببيند ، به شكار رفت .
📝 در بين راه به گروهى از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند ، امام جواد عليه السلام هم در آنجا ايستاده بود ، چون كودكان كبكبه مأمون را ديدند ، پراكنده شدند ، امام از جايگاه خود حركت نكرد ! با نهايت آرامش و وقار در جاى خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديك او رسيد ، از ديدار كودك در شگفت گشت ، عنان اسب بركشيد ، پرسيد : چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جاى خود حركتى نكرديد ؟
📝 در پاسخ فرمود : اى خليفه ! راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم ! و جرم و خطايى نداشتم كه از تو بگريزم ! گمان ندارم كه بى جرم كسى را مجازات كنيد .
📝 مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت زده شد ! ! از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده ، پرسيد : اى كودك ! چه نام دارى ؟ !
📝 حضرت فرمود : محمّد نام دارم ! گفت : پسر كيستى ؟ فرمود : فرزند على بن موسى الرضا عليهما السلام .
📝 مأمون چون نسبش را شنيد ، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود ، شرمسار گرديد ! درود و رحمت به روان پاك او فرستاد و رفت ! ! چون به صحرا رسيد، نگاهش بر درّاجى افتاد ، بازى از پى او رها كرد ، آن باز مدتى ناپيدا گشت ، چون از هوا برگشت ، ماهى كوچكى كه هنوز زنده بود در منقار داشت .
📝 مأمون از ديدن آن تعجب كرد . ماهى را در كف دست گرفت و بازگشت ، چون به همان جا رسيد كه در هنگام رفتن امام جواد عليه السلام را ديده بود ، باز ديد كه كودكان پراكنده شدند ! ! او از جاى خود حركت نكرد . مأمون گفت : محمّد ، اين چيست كه در دست دارم ؟ !
📝 حضرت از راه الهام فرمود : خداوند دريايى چند آفريد ، ابر از آن درياها بلند مى شود ، ماهيان ريزه با ابرها بالا مى روند، بازهاى شهرياران آنها را شكار مى كنند ! ! شهرياران آن را در كف مى گيرند ، خاندان نبوت را با آن آزمايش مى كنند ! !
📝 مأمون از شنيدن اين سخن تعجبش زيادتر شد و گفت : به راستى تويى فرزند رضا ! از فرزندان آن بزرگوار اين گونه شگفتى ها و اسرار دور نيست » ! !
📎 برگرفته از کتاب توبه آغوش رحمت اثر استاد حسین انصاریان
﷽؛
" هر کس از هوای نفس پیروی کند آرزوی دشمنش را بر آورده کرده است ".
#امام_جواد_علیہ_السلام
284.mp3
427.3K
﷽؛
🌧 زیارت مختص امام محمدتقی (علیه السلام)
~~~~~~~~
#زیارتنامه امام جواد (ع) با ترجمه استاد حسین انصاریان
" هر كه او را زيارت كند بهشت از براى اوست"
🌈 أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌈
﷽؛
#کرامات_امام_جواد "علیه السلام"
✅ خشك شدن دست نوازنده
📝 محمد بن ریان نقل می كند :
" مامون برای رسیدن به هدفش (بد نام كردن حضرت امام جواد علیه السلام) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد علیه السلام به كار برد اما هیچ كدام از آنها برای وی سودی نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام، صد كنیز زیبا را انتخاب كرد كه هر یك جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند . مامون به كنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند . كنیزكان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نكرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق كه ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود می نواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آن را دارم كه نقشه ات را - وادار كردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم .
از این رو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز كرد . كسانی كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند . هنگامی كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی كرد ، امام جواد علیهالسلام سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وی نهیب زد و فرمود :
"اتق الله یا ذالعثنون "
از خدا بترس ای ریش بلند .
دست مخارق از حركت ایستاد ، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد .
روزی مامون از بلایی كه بر سر مخارق آمده بود از وی سوال كرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیهالسلام بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت ".(1)
✅ نقره از برگ زیتون
📝 ابوجعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می كند كه حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم كه بر برگ درخت زیتون دست میزد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، و با آنها در بازار معامله نمودم . آن برگها نقره خالص بودند و هرگز تغییری نكردند . (2)
✅ طلا شدن خاك
📝 اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید :
" در روز عیدی به خدمت حضرت جواد علیه السلام رفتم ، از تنگدستی به آن حضرت شكایت كردم . حضرت سجاده خود را بلند كرد ، از خاك قطعه ای از طلا گرفت . یعنی خاك به بركت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا كرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود ". (3)
✅ جای انگشت بر سنگ
📝 عمر بن یزید می گوید :
" امام محمد تقی علیه السلام را دیدم . به آن حضرت گفتم : یابن رسول الله ، نشانه امامت چیست ؟
حضرت فرمود : امام كسی است كه توان چنین كاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد ".
✅ نرم شدن آهن
📝 راوی نقل می كند :
" حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم كه آهن را بدون آن كه در آتش نهد می كشید و سنگ را با خاتم خود نقش می زد ". (4)
#پےنوشت
✨1- الكافی، ج1، ص 494/ اثبات الهداة، ج3، ص332/ مدینة المعاجز، ج 7، ص 303 / حلیة الابرار، ج 4، ص 565/ الوافی، ج3، ص 828 / المناقب، ج 4، ص396 / البحارالانوار، ج50، ص61 .
✨2- دلائل الامامة، ص 398 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1، ص 228/ اثبات الهداة، ج3، ص 345.
✨3- اثبات الهداة، ج 3، ص 338/ بحارالانوار، ج 50، ص 49/ مدینة المعاجز، ج 7، ص373 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1،ص 253 .
✨4- مدینة المعاجز، ج7،ص322/ اثبات الهداة، ج3، ص 345/ دلائل الامامة، ص 399/ نوادر المعجزات، ص 181/ موسوعة الامام جواد علیه السلام، ج1،ص 252 .
﷽؛
#کرامات_امام_جواد (ع)
📝 امام جواد (ع) مانند سایر امامان دارای کرامات زیادی بودند که موردی از آنرا ذکر میکنیم :
🌧 محمّد بن اورمه گفت :
" معتصم گروهى از وزیران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند که محمّد بن على بن موسى (ع) تصمیم قیام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصمیم دارى در دولت من قیام کنى . فرمود : به خدا قسم چنین تصمیمى ندارم .
معتصم گفت : فلان کس و فلانى بر کار تو شهادت میدهند آنها را حاضر کردند . گفتند : صحیح است ما این نامهها را از بعضى غلامان تو به دست آوردهایم .
حضرت جواد (ع) در اطاق جلو بود دستهاى خود را بلند کرده گفت : « خدایا ! اگر دروغ میگویند اینها را بگیر » . یک مرتبه دیدم اطاق جلو چنان به حرکت در آمد و هر کدام از ایشان که تصمیم به حرکت کردن میگیرد به زمین میافتد .
معتصم صدا زد یا ابن رسول الله من از حرف خود توبه میکنم از خدا بخواه که اطاق از حرکت بایستد. گفت : « خدایا ! اطاق را آرام فرما تو میدانى ایشان دشمن تو و من هستند » ، اطاق آرام گرفت ".
#مناظرات_علمی_امام_جواد (ع)
" بارزترین نوع تبلیغ امام جواد (ع) مناظراتی است که آنحضرت انجام میداد . مناظرههای آنحضرت که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد ، ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت ، هدایت حقجویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد . آنحضرت به دو جهت در عرصه مناظرههای علمی گام نهاد :
#نخست ، نیاز شیعیان که با توجه به سنّ کم آنحضرت در پی کشف جایگاه معنویاش بودند و #دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشه خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهیهای وی را در سر میپروراندند".
#کیفیت_شهادت_امام_جواد (ع)
📝 درباره اینکه امام جواد (ع) به چه نحوی به شهادت رسیدند ، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به یک نمونه اشاره میشود :
" معتصِم خلیفه ستمگر عباسی -برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون- پیوسته نقشههایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (ع) اجرا میکرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد (ع) را مسموم کند ؛ زیرا معتصم میدانست که ام فضل از آنحضرت منحرف شده و به شدّت علیه امام (ع) موضع گرفته است . بر این اساس ، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آنحضرت نهاد و همین که امام جواد (ع) از آن انگور خورد ، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد ، حضرت فرمود : « گریهات برای چیست ؟ سوگند به خدا ، خداوند آنچنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبرانپذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد » . بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت .
به هر حال ؛ آنحضرت در شهر بغداد در ماه ذى القعده سال 220 هـ.ق در حالی که بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود ، به شهادت رسید و در محلهای از بغداد به نام کاظمین در کنار قبر جدش امام موسى بن جعفر (ع) دفن شد.
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
﷽؛
#یاجوادالأئمه
🌧 به کاخ سلطنت گفتا خلیفه با وزیران کای
ابا جعفر ترا قصد خروج و انقلاب آمد
ز روی افترا ، اوراقی آوردند کاینها را
گرفتیم از غلامانت ، چه نزدت گو جواب آمد
بگفتا : بارالها ! افترا بستند اگر بر من
بگیر این دشمنان ، کاین افترا حقش عقاب آمد
که ناگه کاخ گشتی زیر و رو ، کآن قوم افتادند
خلیفه دید هر یک از خنازیر و کلاب آمد
به پوزش معتصم بر دست و پا افتاد و تائب شد
بگفت این کاخ ساکن کن ، که سخت این اضطراب آمد
بگفتا : بارالها ! ساکن این قصر معلق کن
که کاذب توبه کرد ، از تو قبول مستتاب آمد🌧
✍ دیوان الادب، علامه محمد صالح حائری مازندرانی، ص 282 .
﷽؛
" در میان #امامان_معصوم (علیهماالسلام) سه امام در #خردسالی به امامت رسیدند :
#امام_جواد (علیه السلام) در هفت سالگی ، #امام_هادی (علیه السلام) در نه سالگی و #حضرت_مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) در پنج سالگی .
✨ توسل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)
💐 بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند .
💐 آن بزرگوار می فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه السلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد .
💐 گاه امر می کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسّل به این امام کریم مجرّب می دانست .»
🔑 روح و ریحان//سید علی اکبر صداقت
🚨 #حضرت_آیت_الله_کشمیری
و اکنون ؛ ذکـــرِ #یا_جوادالائمه ،
شبیه نَفَـــس ،
رزق اینروزهای تنگدستی زمین است...
خوش آمدی گشایش تمامِ گرهها ☀️
🌟| #استادعلیرضاپناهیان
این یڪتوصیہۍ
اخلاقــۍنیست
ڪہبایددلبستگۍها
رادردنیاگـــمڪرد،
بلڪہخبرازیڪوضع
خطرناڪمـــےدهد؛
هردلبستگےمارازیر
شدیدترین #غمها
لہمےڪند....🌱(:
══════°✦ ❃ ✦°═════
حال این روزهای امت اسلام
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
در چشم من ترکیببند محتشم جاریست
سوز دلم مثل دوبیتیهای عریان است
حالم شبیه حال مجنون در غم لیلاست
داغم مضاعف گشته و دردم دوچندان است
گاهی دلم مثل مصلّی غرق تنهایی است
چشمم قم است و قلب دلتنگم خراسان است
یا حضرت معصومه(س)! قم تنهاست این شبها
شمسالشموسِ من ببین! حالم پریشان است
در خانهها و کوچهها دردیاست پنهانی
هرلحظه بهتی تازه در چشم خیابان است
دندان قروچه میرود مرگ است این آیا؟
گاهی نفسهای من و تو زیر دندان است
از کوچه آیینهها آرامتر بگذر!
در شهر ما در هرقدم آیینه پنهان است
تابوتها و دوش تنهایان! چه میبینم؟
آیا خیابانها خیابانهای تهران است؟
در ما حسینِ تشنهای را سر بریدند آه
حس میکنم این روزها شام غریبان است
ما با حسین(ع)ایم و علی(ع)، با هادی(ع) و مهدی(عج)
دنیا پر از آلزیاد و آلمروان است
این روزها مردان مرد از بین ما رفتند
این روزها مردن خدای من! چه آسان است
هر روز میمیریم و هر شب زندهتر هستیم
هر روز ما را میکشند و عید قربان است
کاری کنید آه! ای مسلمانان مسلمانان
دنیای ما در دست مشتی نامسلمان است
اخباریان نامسلمان بیخبر از عشق
اخبار میگوید که دنیا کافرستان است
گندم نمیکارد کسی، شبدر نمیروید
امروز هر دهقان و دهقانزادهای خان است
فردا دوباره موسم کاویدن و شخم است
صد گنج در هر کوه و دشت و درّه پنهان است
شد زندگی ماشینی و ماشین گرانتر شد
دیدی که تنها قیمتِ جان تو ارزان است
جان را چه آسان دست نفس خیرهسر دادی
کفران نعمت کردهای، این کار کفران است
هرچند تنها این فتور و سستی از ما نیست
وهنی اگر نازل شدهاست از شهر "ووهان" است
با او مدارا کن، خودش از خانه خواهد رفت
احساس کن درد است و در جان تو مهمان است
شمشیر را بردار و در میدان بگو یاهو
آرامتر چرخش بده، این تیغ برّان است
هندوی افراطی به جان مُسلم افتادهاست
این کید ابلیس است و فکر و مَکرِ شیطان است
حکمت نمیداند، به عبرت دل نمیبندد
این بچه فیل بیخِرَد، گاو دوکوهان است
بازیخور شیطان اکبر! وقت جولان نیست
بسیار فتنه پشت این شمشیر پنهان است
تیغ از غلاف فتنه بیرون کردهای، هیهات...
آهستهتر! آرامتر! این بازیِ جان است
شیطانِ اکبر، سامری گوساله را ماند
نطقی اگر قی میکند وسواس شیطان است
دنبال غصب عقل و عشق ماست اسرائیل
حس میکند دنیا بلندیهای جولان است
ما هفتخان را در خطر طی کردهایم، امّا
این هشتمین خان است، آری! هشتمین خان است
سهراب من! گردآفرید من! سپر بردار
رستم کجایی؟ هان! تهمتن روز میدان است
وا میشود قفل لجوج هرچه دشواری
وقتی کلید کارها دست کریمان است
قاسم نمیمیرد، سلیمانی نمیمیرد
در جان ابراهیم آتشها گلستان است
ای اف به آنانی که از عکس تو میترسند
ای اف به دنیایی که از نامت هراسان است
مانند ابراهیم ادهم تشنه خواهم ماند
زمزم نخواهم خورد تا از دلوِ سلطان است
بشکن شب خاموش دل را نازنین! بشکن
دل را چراغان کن، نترس این شب، چراغان است
بیرون بیا از خانه با لبخند و با امید
بی چتر و بارانی بیا در کوچه باران است
سر در گریبانی چرا؟ بشکن زمستان را
لبخندهامان شیشه عمرِ زمستان است
اسپند و کندر دود کن! عودی بسوزان باز
هرچند از داغ عزیزان سینه بریان است
بر دف بکوب و نی بزن! تنبور را بردار
رقصی بکن، ای دل که سرها در گریبان است
باید بچرخی نازنین! با چرخش گردون
تا ماه در چرخ است و تا خورشید گردان است
باید بکوبیم و بسوزیم و بسوزانیم
هرگز نبینم قلعه خورشید ویران است
این خاک خاک حافظ و سعدی و فردوسیاست
این ملک ملک بیزوال، این ملک ایران است
روز پریشانی نماند و شام دلتنگی
شام نکوکاریاست این یا روز احسان است
در کوچهها آلوچهها گل میکنند از نو
در کوچه لبخند و گل و باران فراوان است
شکر خدا سجادههای عاشقان پهن است
شکر خدا در سفرههای عاشقی نان است
طوفان میافتد عاقبت آرام خواهد شد
بیدی که گیسویش پریش از دست طوفان است
قصد عبور از نیل و طوفان کن خدا با ماست
این ناخدا نوح است یا موسیابنعمران است
با ما خلیل است و مسیح و صالح و یوسف
با ما شعیب و احمد و با ما سلیمان است
آیین ما درد است و ایثار و خردورزی
میراث ما عشق است و ایمان است و قرآن است
مولای من! شعری بخوان، از حافظ و صائب
حرفی بزن! چیزی بگو! جانم به فرمان است
پایان غمهامان همین نوروز خواهد بود
آغاز شادیهایمان در بیت پایان است
۱۳اسفندماه۱۳۹۸
#علی_رضا_قزوه
🌹 میلاد فرخنده و با سعادت حضرت #جوادالائمه (ع) مبارکباد.
🌺 امشب، شب توسلات و دریافت حاجات خاص است.
👈 بخصوص حاجات #جوانان_عزیز ایران ... ازدواج، شغل و تحصیل و ... شفای همه بیماران.
♦️ يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ.
نـوزادِ ربابه محشــــری برپا کرد
گهواره نشیـنِ کربـــلا غوغا کرد
هر جا که گِره به کارِ نوکـر افتاد
با روضه یِ او خدا گِره را وا کرد
#یاعلی_اصغر♥️
سفرهی اینخانواده
شیرمیدان پرور است
قاسم و اکبر ندارد،
#اصغرش هم #حیدر است...
#یابابالحوائجعلیاصغر♥️
4_5980934369919895090.mp3
4.97M
🌸 جونم قربون گل پسر سلطان 🌸
خوش آمدی گشایش تمامِ گرهها🎉
#حسینطاهری
خداوند وفا را دوست دارم
شه مشگل گشا را دوست دارم
زنـم فـریاد در روز قیامت
علی موسی الرضا را دوست دارم...
#السلطان_ابالحسن♥️
مدرسه عشق ثارالله
🌸 جونم قربون گل پسر سلطان 🌸 خوش آمدی گشایش تمامِ گرهها🎉 #حسینطاهری
هر چه میخواهی از کریم بخواه
سائلین جواد! بسم الله...
#یاجوادالائمهعلیهالسلام♥️
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
✴️🔰سکوت در مقابل کشتار مسلمانان هند ظلم و ستم در حق برادران دینی است
آیه ۹ سوره ممتحنه
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است».
خداوند متعال میفرماید عدهای با مسلمانان پیکار میکنند و عده ای هم آنان را بر اخراج شما پشتیبانی میکنند و خداوند نهی میکند که با این دو گروه روابط دوستانه داشته باشیم، زیرا کسی که با اینان روابط دوستانه برقرار کند، جزو ظالمان و ستمکاران است.