📚 #داستان_کوتاه
🔺 از دهان گرگ بیرون آمد
🔹 امام رضا علیهالسلام فرمودند: برای چند سال در میان بنیاسرائیل قحطی و خشکسالی شدید پدید آمده بود. یکی از زنان بنیاسرائیل، لقمه نانی داشت و آن را در دهانش گذاشت تا بخورد.
🔸 در همین هنگام، فقیری از پشت درب خانه صدا زد که ای کنیز خدا من گرسنهام!
🔹 آن زن با خود اندیشید که الان که قحطی بسیار زیاد است، بهترین فرصت برای صدقه دادن است، پس آن لقمه نان را از دهانش بیرون آورده و به آن فقیر بخشید.
🔸 آن زن یک پسر بچه داشت که برای جمعآوری هیزم به صحرا رفته بود. ناگهان یک گرگ به پسر بچه حمله کرد و به دهان گرفت. در میان مردم غوغا و همهمه ایجاد شد. مادر آن پسر نیز به دنبال گرگ میدوید.
🔹 در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمان داد که برو و کودک را از دهان گرگ بیرون بیاور. جبرئیل چنین کرد و رو به مادر گفت: ای کنیز خدا! آیا راضی شدی؟ این لقمه در برابر آن لقمه که صدقه دادی .
📚 پینوشت:
صدوق، محمد، ثواب الاعمال، ج1، ص140، دار الشریف الرضی.♥
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
📚بحارالانوار ج۹۵ ص۱۳۸
«پیامبر ﷺ: علم نافع بعد از مرگ هم باقی میماند. نشر دهید تا ثوابش ماندگار شود