#حاج_قاسم_سلیمانی
بانگ تشویش را که سر دادند
بامها یکبهیک خبر دادند
زهر را دست خونجگر دادند
فیض عُشاق را سحر دادند
خبر آمد..، قد "ولی" تا شد
تن سردار ارباً اربا شد
از رکاب تو تا نگین افتاد
در دلم هُرمی آتشین افتاد
بر جبین سپاه چین افتاد
گرچه دست تو بر زمین افتاد
با همین حال "بازِ طیّاری"
به اباالفضل که علمداری
شیر آوردگاه..، یالت سوخت
تربت ِکربلایِ شالت سوخت
چشمهای علی خصالت سوخت
اوّل فاطمیّه بالت سوخت
غیرت مادری نشان دادی
مثل زهرا در آتش افتادی
پای دادی رکاب حفظ شود
مشک دادی که آب حفظ شود
جان سپردی حجاب حفظ شود
تا که این انقلاب حفظ شود
رفتنات بانی تداوم ماست
خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست
پَر گشودن عجیب فرجامیست
این شهادت نماد خوشنامیست
بانیِ پختگی هر خامیست
علّتِ انسجام اسلامیست
از یمن تا دمشق سربازیم
سوی دَّجالِ کفر میتازیم
بادهی ما قوام میخواهد
لب ما شُربِ جام می خواهد
زخم ما التیام میخواهد
رهبرم انتقام میخواهد
مستِ از بادهایم..، سیّد علی
همه آماده ایم سیّد علی
زنگ ما، زنگ استقامت بود
مشق ما شاهراه عزت بود
کاغذش برگهی وصیّت بود
آب، بابای ما "شهادت" بود
بهر مُردن همیشه تکمیلیم
ما شهادت طلبترین ایلیم
چشمهساریم..، رود میگیریم
از بلندا فرود میگیریم
خواب را از سعود میگیریم
انتقام از یهود میگیریم
شک نداریم اینکه صددرصد
کاخهاشان حسینیه گردد
ما از این بعد ماجرا داریم
ذوالفقار جهاد را داریم
قصد کشتار اشقیا داریم
در "تلاویو" نقشه ها داریم...
سر درِ آن..، بزرگ..، میخوانی:
شهرِ سردار دِل؛ سلیمانی
ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است
آه! سردار!!! داغ تو سخت است
یاد این اتفاق تو سخت است
گرچه داغ فراق تو سخت است
شُکر..، دستی به زلف تو نرسید
خنجری روی حنجرت ندوید
بی حیایی تو را که پیر نکرد
خنجر قاتل تو دیر نکرد
نیزهای در پر تو گیر نکرد
بر تن درهمت حصیر نکرد
مادر خویش را صدا نزدی
خودمانیم دست و پا نزدی
شاعر: #بردیا_محمدی
@m_jebreil
#امام_باقر_علیه_السلام
#ولادت
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد
خورشید از کرانه ی دوری بلند شد
در بین شهر نغمهی شوری بلند شد
در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد
بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی
کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی
مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی
در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی
بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی
تو پنجمین تشرف توحید ما شدی
در جاده ی شریعت نُطقَت،مسافریم
ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم
تو امتداد نافله های محمدی
تعقیب های بعد عشای محمدی
شخصاً کلیددار حرای محمدی
آئینه ی تمامنمای محمدی
تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام
ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام
بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو
طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو
شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو
تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو!
مهتاب بام این دوبرادر درآمده
اینگونه دلرباشدن از تو برآمده
در کوچهباغِ بحث شبی که قدم زدی
تنها ز لفظِ آیهی تطهیر دم زدی
بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی
زیباترین مناظره ها را رقم زدی
پس واجب است از هُنرت استفاده کرد
باید فنون بحث شما را پیاده کرد
ای خوشبهحال هرکه درت را رها نکرد
خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد
هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد
آنکس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد
ظرف مرا شکستهسبویَت کُنی خوش است
ما را به جبر جابرِ کویَت کنی خوش است
در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که
آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که
ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که
هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که
اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت
ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت
باید برات گنبدی از زر درست کرد
رو به مزار خاکی تو در درست کرد
عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد
پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد
صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم
خاک بقیع را حسنآباد می کنیم
تو یاکریم زادهی آسیبدیده ای
در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای
دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای
در اوج کودکی چه عذابی کشیده ای
سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند
در پیش چشم تو سر جد تو ریختند
صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد
خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد
با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد
همبازیِ سهساله ی تو تازیانه خورد
دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد
دیدی طناب حرمله سهم رباب شد!
#بردیا_محمدی
@m_jebrekl
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
در حقیقت سندِ عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ "نوکری" ماست که امضا میشد
✍ #بردیا_محمدی
@m_jebreil
#محکومیت_حادثه_تروریستی کرمان
خونِ دل ما، آب وضو خواهد شد
سجادهی سُرخ ما، رفو خواهد شد
هرکس که به آئینهی ما سنگ زده
با پاسخ سخت، روبهرو خواهد شد
✍ #بردیا_محمدی
@m_jebreil
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_علی_اصغر
غروب بختِ مرا صبحگاهِ نیکو نیست
چراغ زندگیام را توان سوسو نیست
فراقِ یوسف مصری کجا وُ دوری تو...
قیاس داغ تو در حدِّ این ترازو نیست
نسیمِ زلفِ تو را حمل میکند با خود
وگرنه باد زمستانِ شهر، خوشبو نیست
دل از هوای تو کندن، برای من سخت است
همیشه کوچ، مُراد دل پرستو نیست
شلوغبازیِ دنیا فریب داده مرا
تمام رونق این دَهر جز هیاهو نیست
به بی خیالی این روزگار میگِریَم
تو نیستی و از این غم خمی به ابرو نیست
عزیزکردهی زهرا ! مریض هجر تواَم
علاجِ درد مرا غیر وصل، دارو نیست
غُبار کوچه برای تو بی قرار شده
کدام ذَرّه به شوق تو در تکاپو نیست؟!
مسیر آمدنت رُفتگر نمیخواهد؟!...
نگو به پلک تَرَم، وقت آب و جارو نیست!
چه نذرها که نکردیم تا تو برگردی
ببین! به دست زنان مَحَل، النگو نیست
تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود...
دگر بساط دعایش میان پَستو نیست
بیا وُ مثل رضاجان، تو ضامن من شو!
اگرچه طینَت این گُرگ، مثل آهو نیست
سر مرا بکشان روی دارِ شاه نجف
که مرگِ ساده در اندیشهی علیگو نیست
علی به دست خودش دفن میکند ما را
نماز مَیِّت ما را امام، جز او نیست
تو را به مادر ششماههی حسین..، بیا
رُباب، آنکه شبیهاش هنوز الگو نیست
سهشعبه خورد به حلقوم طفل...، مادر مُرد
شبیه ذبحِ علی، روضهای دوپهلو نیست
✍ #بردیا_محمدی
@m_jebreil
صلی الله علیک یا اباصالح المهدی
مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم
صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم
اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم
همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم !
شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُردهشیشه رسیده است رنجِ تکثیرم
طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم
کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم
چه غصهها که نخوردی برای سرکشی ام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم
اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم
هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم
دلیل زندگیام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!
زمان دفن بگو ” یاعلی ” دمِ گوشم
بلند می شود از بین قبر تکبیرم
بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم
خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم
تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم
به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب!
به روی سینهی جدَّم نشست ، یابن الشبیب!
چه بیملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب!
سنانِ بی همهچیزِ پلید ، یابن الشبیب!
به سمت خیمهی زنها دوید ، یابن الشبیب!
شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب!
طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!
بردیا محمدی
#اشعر_فراق_امام_زمان_عج #اشعر_مناجات_امام_زمان_عج #بردیا_محمدی
@m_jebreil