هدایت شده از کانال حمید کثیری
🔴 مرتیکهی بیسواد نباشیم!
🔴 چند خط در باب #سواد_رسانه، نیاز برجستهی این روزها ...
شاید امروز بعد از گذشت یکسال از فوت مهسا امینی بتوان راحتتر این حرفها را زد. این چند خط و توصیههای پایانی را با دقت بخوانید؛
رابرت مرداک، صاحب امپراتوری رسانهای (صدها رسانه اعم از شبکههای تلویزیونی، روزنامه و ...) یک زمان گفته بود:
«اگر من اعلام کنم که رئیسجمهور آمریکا مُرد، برای رئیسجمهور خیلی زمان میبرد تا ثابت کند زنده است!» و این یک نشانه مهم از قدرت رسانهها در عصر حاضر است. اتفاقی که در یک سال گذشته به وضوح بر همهی ما ایرانیان ثابت شد. (هر چند در سازماندهی میدان تغییراتی که باید را ایجاد نکردیم و کماکان رسانه را پیوست دانستیم!)
از قضا خیلی از ما فهمیدیم در سواد رسانه بسیار ضعف داریم و باید آن را در خودمان تقویت کنیم. شاید برای شروع دو اقدام زیر بتواند موثر باشد:
۱. رژیم مصرف رسانهای برای خودمان طراحی کنیم.
ما باید به اینکه چه میزان اطلاعاتمان را از کدام رسانه میگیریم، حساس باشیم. کسانی که سواد رسانهای دارند، رژیم مصرف متعادلی دارند و از منابع و رسانههای مختلف به میزان مشخصی اطلاعات میگیرند. آنها رنگینکمان رسانهای دارند. اگر رژیم مصرف رسانهای به درستی طراحی نشود، در فضای اشباع رسانهای و بمباران اطلاعاتی خفه خواهیم شد!
(اینجا کلی حرف هست که البته سعی کردیم در جلسهای که کتاب «فرزندت رو فالو کن» را میخواندیم، در این مورد مفصل صحبت کنیم. فکر میکنم لایو ۲۴ خرداد ماه بود)
۲. از گوش منفعل به سمت ذهن منتقد حرکت کنیم.
عمدهی رسانهها هدفشان حقیقت نیست! بلکه خدمت به گروه، اندیشه یا طبقه
خاصی است! لذا باید با دید انتقادی بخوانیم و تماشا کنیم. برای تبدیل شدن به خواننده و تماشاگر منتقد، همیشه میتوانیم این
سه سؤال را از خودمان بپرسیم:
👈 چه کسی این پیام را خلق کرده و چرا این پیام ارسال شده؟ (هدف او چه بوده است؟)
👈 چه ارزشها و دیدگاههایی را در این پیام به صورت پنهان جاسازی و تبلیغ کرده؟
👈 احتمالاً چه بخشهایی از واقعیت حذف شده و چه بخشهایی از واقعیت برجستهسازی شده؟
یکی از اساتید اینجا یک تعبیر جالب در مورد سواد رسانهای داشت. میگفت:
«فراموش نکنیم سواد رسانهای یکی از مهمترین تفاوتهای یک #فرد_فرهیخته و یک #فرد_تحصیلکرده است. شما میتوانید فوق دکتری از هاروارد داشته باشید، اما یک مرتیکهی بیسواد باشید!!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
هدایت شده از کانال حمید کثیری
1️⃣ دیروز دکتر جلیلی بعد از توییتِ #ارتفاع_بگیریم که از سوی علی لاریجانی منتشر شده بود، توییتی زد و نکتهای را در باب مبارزه با فساد به علی لاریجانی متذکر شد.
2️⃣ دکتر لاریجانی توییت زد و با استفاده از ChatGPT به سعید جلیلی پاسخ داد! پاسخی که به نوعی تحقیرآمیز تلقی شد.
توییتی که از سوی برخی از بچههای رسانهای جبهه انقلاب به رسانهبلدی تعبیر شد!
3️⃣ توییت علی لاریجانی توسط یکی از کاربران بررسی و مشخص شد نیمی از ادعاهای دکتر لاریجانی، دروغ و اشتباه ChatGPT بوده!
حالا همان رفقای حزباللهی سکوت کردهاند و دلیلی نمیبینند این خطای بزرگ رسانهای را ببینند. وضع عجیبی است ...
اگر خواستید آن توییت را ببینید 👈 اینجاست
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
مکتب سلیمانی
این تصویر کارنامهی حسن روحالامین، نقاش و طراح برجسته کشورمون هست. استاد روحالامین این تصویر رو
🔴 غافل!
نوشته حسن روحالامین
زمستان سال۱۳۷۶ بود، کلاس دوم راهنمایی بودم، در مدرسهای که مدیر به اصطلاح خوشفکری داشت که در اواسط سال تحصیلی اومده بودن بر اساس نمرهی امتحانات، انضباط و کارنامهی شبانهای هر شب که توسط والدین پر میشد (که در اون مثلاً ساعت خواب بعد از ساعت ۹ تخلف محسوب میشد) به دانشآموز درجه و رتبه میدادند.
به این صورت که دانشآموز عالی و درسخون و پسر خوب میشد (ساعی) دانشآموزی که مستعد بود و محتاج به تلاشی بیشتر میشد (کوشا) و زبالههای مدرسه هم میشدند (غافل) پس چی شد؟
بهترتیب شأنیت: ساعی، کوشا، غافل.
پس از تعیین سطح توسط شورای مدرسه شما کارت خودت رو باید به جلوی لباست با سنجاق وصل میکردی و اگر جوری قرار میگرفت که دیده نمیشد تخلف محسوب میشد! مثل پلاک ماشین، حالا شما حساب کنید نوجوونی که عرض شونش ۴۵ سانته یک کارت پرسشدهی مثلا ً ۱۸ سانتی رو روی سینهش که سطح و شأن اجتماعیش رو نشون میداد باید نگه میداشت.
من توی درجهبندی توی دستهی (غافل) قرار گرفتم. روزهای اول خیلی باهاش کلنجار رفتم تا دیده نشه، مثلاً پشت کارت غافل کارت دانشآموزیم رو میذاشتم و میچرخوندمش به سمت کارت دانشآموزی تا کمتر آبروریزی بشه که اینجا هم با برخورد خشن ناظم مواجه میشدم که چرا کارتت پیدا نیست ...
چند هفته گذشت دیدم نمیشه باید خودم رو از این ذلت نجات بدم با کلی تلاش و زود خوابیدن و چند امتحان نمره بالاتر گرفتن شایستهی درجهی کوشا شده بودم که وقتی رفتم برای تعویض کارت کسی پاسخگو نبود، متوجه شدم که سیاست عوض شده رتبهبندی این جوری شده بود؛
به ترتیب از عالی به نازل: (ممتاز) (ساعی) (کوشا)
اینجوری عملاً همون غافل محسوب میشدم.
این خاطرات رو مدتها بود میخواستم بگم. یک بار یادمه توی مدرسه دارالفنون، دوستانی از آموزش و پرورش محبت کرده بودند و برای من نکوداشتی گرفته بودند. با لوح کاغذ A4 و از من خواستن که بیام بالا و صحبت کنم. من حوصله نداشتم ولی برای اینکه نگن متکبری، رفتم اونجا و گفتم زمانی که من بچه بودم و به مدرسه میرفتم هیچ احساس احترامی دریافت نمیکردم. از دم در مدرسه که وارد میشدم در سطل اشغال، تخته سیاه، میزها، معلم، دانشآموزها، همه و همه بهم با زبون بیزبون میگفتن خاک بر سرت کنن، ریاضی بلد نیستی، زبانت خوب نیست، دیکته بلد نیستی، اما هیچ وقت کسی نیومد بگه چقدر خوب طراحی میکنی حتی معلم هنر!
حالا شماها هر چی به من بگید استاد هنرمند فلان و چنان من، همون حرفای بچیگیم رو باور دارم همون خاک بر سرت رو!
آدمها در کودکی همان آدمهای بزرگسالیان با تجربهی کمتر.
وقتی در اول دوران حیات من رو به اسمی بخوانی من با همون اسم خودم میشناسم. تصویر پست هم کارنامه سال آخر هنرستان من هست، سال ۱۳۸۲
و حالا در سن نزدیک به چهل سالگی وقتی یه نفر تحقیرم میکنه و نادیدهام میگیره برام یادآور دوران نوجوانی و باورهای پایهای هست که توی اون دوران به مغز استخونم رسوخ کرد و به خودم میگم در گوشی راست میگه ...
#حمید_کثیری
مکتب سلیمانی | عضو شوید👇🏻
🆔 @m_kahfolhasin
🌐 Kahfhasin.ir