دل نوشته ای با شهید سعید، غلام عباس عباسی #شهید_شاهچراغ
وقتی خبرش پخش شد همه کنجکاو بودند که چه کسی نشان لیاقت #شهادت را به سینه اش چسبانده
از زمانی که فهمیدند شما شهید شدهاید برای فِقدانت ناراحت و برای لیاقتی که بدست آوردی خوشحال شدند
کم کم همه جای شهر را عکس های تو بنر شده بود
وقتی تو را به شهر آوردند همه آمده بودند
همه منتظرت بودند
وقتی آمدی چشمان برخی دیگر تحمل نگهداری اشک ها را نداشت و فرو میریختند
برایت عزاداری کردند
زنان اطراف محارمت و مردان اطراف خانوادهات را گرفته بودند و تسلا میدادند
خلاصه مردم هوای خانوادهات را داشتند
برای خنک کردن تشییع کنندگانِ تو، عدهای شربت خنک و عدهای قطرات نرم و لطیف آب را به آسمان پخش میکردند
قبل از آمدنت جاده را برایت آب و جارو کرده بودند
تازه این را هم بگویم برای بلند کردن تو بر روی دستانشان هیاهویی بود
آسمانی شدهای اما میخواستند آسمانیترت کنند
هرکس خود را به تابوت تو میرساند و خود را متبرک میکرد
سنگ تمام گذاشتند برایت
در همین لحظات بود که به یاد کسی افتادم
او را هم #شهید کردند
سالها قبل
اما وقتی او را شهید کردند لبانش از تشنگی ترک خورده بود و چشمانش سیاهی میرفت😭
سرش را از تن جدا و بر سر نی بردند😭
تازه به اینها هم اکتفا نکردند
بر تن مبارکش با اسبان تازه نعل شده تاختند😭
تنش سه روز بر روی ریگ بیابان در آفتاب سوزان مانده بود😭
خانوادهاش را کشتند و محارمش را اسیر کردند😭
.
.
.
خوشا به حال چون تویی که در مرگت، مقتدایت #حسین-بن_علی است😭😭
شهید سعید است و شهادت سعادت
#امام_خمینی
#دل_نوشته ۱
مکتب سلیمانی | عضو شوید👇🏻
🆔 @m_kahfolhasin