#فضایل_علی_در_کلام_دیگران
سوار کار ماهری بود.
آدم باورش نمیشود این نعشِ متلاشی، همان جوان باشد.
با چه شور و حرارتی بالای اسب خطبه میخواند، با فصاحت، دقیق جملاتش را بر زبان می آورد.
کار ساده ای نیست، پا در رکاب اسب، هم باید اسبت را مهار کنی و هم این گونه با حرکات دست و چهره مخاطب را با خودت همراه کنی.
واقعا باورش سخت است این جمجمه ی شکافته، مغز متلاشی، زبان از کام بیرون مانده، چشم های سفید و از حدقه بیرون زده و این صورت شکسته، برای همان جوانِ خطیب باشد.
میگویند اسبش رم کرده و او را این گونه به زمین زده.
تا دقایقی پیش در بازار مدینه چه معرکه ای به راه انداخته بود، بالای اسبش داشت #علی_بن_ابیطالب را هجو میکرد، زرنگ بود ناسزایش را با شعر و سجع در هم آمیخته بود و آنچنان به علی میتاخت که کسی را یارای عرض اندام نبود.
به گمانم طمع دینارهای #معاویه و مروان او را این گونه شجاع کرده بود.
صدای #سعد_ابی_وقاص مرا به خودم آورد، جمعیت را می شکافت و جوان را صدا میزد.
سردار قادسیه بود، برایش راه باز كردند.
مقابل سوار که رسید فریاد زد: "بیگانه! به چه حقی، علی را دشنام میدهی!
مگر نمیدانی؛ اولین مسلمان، علی است!
اولین مومن، علی است!
داماد پیامبر، علی است!
زاهدترین و عالم ترین مردم، علی است!
سردار و پرچمدار پیامبر در تمام غزوات، علی است!"
دستانش را به سوی آسمان بلند کرد: "خدایا این بیگانه، ولیّ تو را دشنام میدهد، پیش از این که جمعیت متفرق شوند، جانش را بستان"
پ.ن۱: حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۹۹
#محمد_مهدی_طباخیان
eitaa.com/m_mahdi_tabakhian