مردمانی بودیم کوتاهبین و قانع، ما. پناه گرفته در کلبهای طوفانزده، خرسندانه از دریچههای محقّر به جهان مینگریستیم. خیانتی بزدلانه به چشم؛ به حق رویت. آرام و در انفعال. قانع و کمخواه. و خیال میکردیم زندگی این است. در حاشیه امن و پست، حقیرانه زیستن و در امان بودن از طوفان. تا آنکه آن پیرِ آتش در چشم و زیادهخواه ناگهان درب کلبه نمور تاریکمان را گشود. نور توی کلبه دوید. با آن نگاه در هم کوبنده و مغلوب کننده. گفت که هاه! ای مردمان کمینهخواه راضی به یک دَه حق خویش، برخیزید. که قناعتکاران، پستترین مردم روزگار ما هستند. چرا که قناعت این زمان چیزی نیست جز نیمتشنه نگاهداشتن اسبی که راهی دراز را به قصد خوب نوشیدن پیموده است. گفت که قناعت، دنائت است. قانع نباشید. و دریچه کوچک کلبه را گِلاندود کرد و ما را برخیزاند.
حالا پیرمرد رفته؛ ما اما قانع نبودن را آموختیم از او. بسیارخواهی را. تن به دنائت ندادن را. و جهان را از دریچه ندیدن را. ما از آن کلبه خارج شدهایم حالا. تن به طوفان دادهایم. اصلا خودمان طوفان بهپا کردهایم. ما برکنار ماندگان در حاشیه امن و تاریک جهان، خود حالا در خط اول مبارزه با مستکبرانیم. او به ما گفت که «هیچ طاهری، بیرون میدانِ دائمِ نبرد با فساد، طاهر نمیماند. برکنار ماندن، بیماری است». ما حالا زیادهخواهیم. جز به جهانی زیر بیرق لاالهالاالله قانع نیستیم حالا. موشکهایمان را از خاک ایران مستقیما، به قلب استکبار میزنیم. میلیونمیلیون هنوز توی خیابان میریزیم. چریکهایمان، عکس خمینی بر سینه و بر خنجر، منطقه را زیر چکمههایشان گرفتهاند. دریا را قبضه کردهاند. جهان را، قلب دانشگاههای استکبار را، بیدار کردهایم. چفیه بر دوش و نامهی آقا در دست، در صحن دانشگاه نیویورک. فطرتها برانگیخته شده. ما حالا، که روزگاری جهان را از دریچه کوچک کلبهمان تماشا میکردیم، عالم را از فراز قله مینگریم. ما مستضعفان کلبهنشین قناعتکار، حالا جز به وراثت تمام زمین راضی نیستیم. ما مردگانی بودیم، امام خمینی ما را زنده کرد!
«مهدی مولایی»
به اقتباس از سهدیدار نادر ابراهیمی
همانقدر که در بزنگاههای ملی اخیر، مثل حمله به خاک اسرائیل یا شهادت رئیسجمهور، موضعگیری افراد و شادیها و ناراحتیهاشان، وطنپرست یا ضدوطن بودن آنها را عیان کرد و همه دیدند که چه کسانی از شکست وطن شاد و از پیروزی آن ناراحت شدند، امروز در بزنگاههای انقلابی هم میتوان فهمید که چه کسانی دنبال شهوات خودند و کدامها «مطیعاً لأمر مولاهِ» فرامین رهبر انقلاب. بعد از توصیه صریح آقا در سخنرانی مرقد امام که «در رقابتهای انتخاباتی، اخلاق حاکم باشد» و این هشدار مهم که «بدگویی کردن و تهمت و لجنپراکنی، به آبروی ملی لطمه میزند» هرکدام از جریانهای سیاسی و طرفداران نامزدها را که دیدید همچنان شبانهروز، حریصانه مشغول بدگویی از رقیب مقابلاند و علیه او لجنپراکنی میکنند فارغ از اینکه متعلق به دستگاه کدام نامزد است، بدانید که کوچکترین اهمیتی نه برای شخص «ولیفقیه» قائلاند و نه برای «آبروی ملی». فقط دنبال بالا بردن نامزد محبوب خود و احتمالا تنعم از مسئول شدن اویند. همانطور که بزنگاههای ملی فرصتی برای غربال بیوطنهای پست شد و شناختیمشان، در بزنگاه انتخابات هم به رفتار و گفتار آنهایی که میخوانیمشان دقت کنیم و مدعیان دروغین انقلاب و رهبری را که حالا به طمع پشیزی، پشت به توصیه ایشان کردهاند را غربال کنیم. واللّه لتغربلنّ.
از قرنها قبل اوضاع همین است. در هر عصر و زمانه. امیرالمؤمنین هزار و چهارصد سال قبل عدهای از مردم را همجرعاع نامیده و در وصفشان اینطور فرموده که «باقى همه ابلهان و نادانان هستند كه در پى هر بانگكننده به راه مىافتند و هر بادى آنان را به سويى متمايل مىكند». بهدنبال بادهای اعتقادی. به دنبال بادهای سیاسی. بادهای اجتماعی. بادهای اقتصادی. روزی اگر باد فلانجنبش سیاسی بوزد، چریک توی خیاباناند و شعارنویس روی دیوار. با فعالیتسیاسی تماموقت در صفحهمجازیشان. باد که فروکش کند و فعالیت در بورس یکهو رایج شود، فعال اقتصادی میشوند و تحلیلگر شاخصها. تردیر ارز میشوند ناگهان. فیلمهایی را میبینند که توی بادها و موجهای اجتماعی ناگهان معروف شدهاند و همه میبینند. کتابهایی را میخوانند که در این موجها شناخته شدهباشند. موضوعش مهم نیست. اصلا سبک و ژانر شخصیسازیشده ندارند. کلابهاوس معروف شود نصب میکنند، تردز معروف شود، جا نمیمانند. یکروز توی شرکتهای هرمی عضو میشوند و یک روز در گروههای مجازیِ «بیست نفر عضو کن،ده میلیون بگیر»؛ پایش بیفتد شکم همستری را هم به طمع سکه زاییدن، قلقلک میدهند و صبح تا شب توی سرش میزنند. فقط احساس میکنند که از بادها و موجهای موقت جامعه هرگز نباید که عقب بمانند و پابهپای دیگران،باید همهاش را امتحان کنند. خاصیت عصر مدرنیته همین پوچگراییها و بادیبههرجهت بودنهاست ذاتا؛ و ما همه راستش را بخواهید به اقتضای زیست در این زمانه، هرکدام به میزانی پای در این نجاست فروکردهایم. بعضی کمتر و بعضی بیشتر. انسان اصیل استوار اما آن است که مقصد خود را شناخته، راه را برگزیده، توشه را برداشته و هیچ نسیمی از هیچ سویی او را به اطراف متمایل نمیکند. برای چیز دیگری خلق شدهایم ما. برای راه دیگری آمدهایم. هرکجا احساس کردیم در غبار بادها سرگرم شدهایم به راه برگردیم. وقتی همه مشغول موجسواریاند، ما بیاعتنا، سمت هدفها برویم. وقت نداریم ما. بجـنبیم.
«مهدی مولایی»
حالا که امر دایر بین دوگانه کارنامه_برنامه شده و چالش مهم در جبهه انقلاب میان همین دوگانه دوَران میکند و هر شخص، میل به یک نامزد پیدا کرده که برای اصلاح امور کشور و بهبود وضعیت مردم، برنامههای دقیق و منظم نیاز است یا کارنامه ملموس و موفق، از یک نکته مهم غافل نباید شد. جهان در آستانه یک تغییر بزرگ و بنیادین است که سرنوشت قرون بعدی ملتها را تعیین خواهد کرد. رهبر انقلاب در سالهای اخیر فرمودند«شواهدی، وجود دارد که نشان میدهد ما در پیچ تاریخی هستیم، مناسبات قدرت در حال تغییر است و کانونهای جدید قدرت در حال شکلگیری است.» و حالا پس از وقایع مهم اخیر، از آوارهای فلسطین تا دانشگاههای آمریکا و بیداری حیرتانگیز ملتها و پیچیدگی جدال جهانی جبهه حق و باطل رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای اخیر خود گزارهای کلیدی، هشداردهنده و بسیار تکاندهنده را مطرح کردند: «شرایط کنونی منطقه هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبههی حق»!! یعنی وقایع پیش روی این چندسال، سرنوشت بقا و فنای یکی از ما را تعیین خواهد کرد؛ یا استکبار دچار مرگ خواهد شد، یا جبهه حق! همین ولاغیر! شرایط امروز و فردای ما، هیچ شباهتی به شرایط سالهای گذشته ندارد. پس سکاندار اجرایی این سالها هم طبعا باید بانگاهی متفاوت و دگرگونه از نگاه اسلاف خود به وقایع عالم نگاه کند و تدبیر امور کشور را با اشراف و توجه بر جانمایی ایران در نظم نوین تاریخی جهان انجام دهد. چهارسال، غفلت از تحولات جهانی و جاماندن از تغییرات بنیادین کانونهای قدرت، کافی خواهد بود برای سالها عقبماندگی و نفرینشدگی توسط آیندگان و ذبح آرمانهای گذشتگان. در کنار تاکید بهحق بر دوگانه کارنامه_برنامه، کشف و بررسی دیدگاه تمدنی نامزدها نسبت به آینده پیش روی جهان را هم مغفول نگذاریم.
«مهدی مولایی»
توقع اخلاقی «جمهور شهید» از نامزدها.
یادداشت منتشر شده در روزنامه جوان.
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق!
۱۵ روز با نوشتن.
«ظرفیت محدود»❗️
تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرماه.
همراه با نقد و اصلاح نوشتهها
و مباحثات فردی و جمعی.
معرفی نفرات شایسته به مطبوعات.
⏪برای کسب اطلاع و ثبتنام، در پیامرسان تلگرام یا ایتا به ادمین پشتیبان پیام دهید:
@kargaah1
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
❓ کارگاه برای چهکسانی مناسب هست؟
✅برای هرکسی که سرسوزن ذوقی برای نوشتن داشته باشه و علاقهمند به قلم دست گرفتن و خوبنوشتن باشه. چه کسانی که تاحالا به خودشون جسارت ورود به عرصه نویسندگی رو ندادن هرگز؛ و چه کسانی که کمابیش چیزکی نوشتن ولی هنوز از خودشون راضی نیستن. از رنجسنی نوجوان تا بزرگسال، با هرمیزان تحصیلات، میتونن از محتوا استفاده کنن.
❓من الان فرصت شرکت تو کارگاه ندارم؛ کنکوریام؛ فصل امتحانات دانشگاهه یا هرچه.
✅هیچ ایرادی نداره. کارگاه دوماه پشتیبانی داره. یعنی شما میتونی الان ثبتنام کنی و توی این دوماه آینده، هرموقع که خواستی محتوا رو گوش کنی و تکالیف رو انجام بدی و بفرستی. بسیاری از دوستان دانشجو و کنکوری قراره اون موقع بهمون بپیوندن.
❓کارگاه حضوری خواهد بود یا مجازی؟
✅مجازی؛ در بستر تلگرام و ایتا
❓دقیقا چهکاری قراره انجام بدیم؟
✅طی یک دوره ۱۵ روزه، مباحث مهم و اساسی برای ورود به عرصه نویسندگی تدریس میشه و تکالیفی به شما سپرده میشه که انجام بدید و ارسال کنید. بعد با هم یکبهیک نقد و بررسی میکنیم و اشکالات رو تذکر میدیم و نوشتههاتون رو انقدر باهم چکشکاری میکنیم تا شکل مطلوب یک نوشته رو یاد بگیریم.
در یک برهه ۱۵ روزه، قراره وارد دنیای نویسندگی بشیم، درباره نویسندگی بگیم و بشنویم و بنویسیم و نقد بشیم و کنار همدیگه رشد کنیم و رشد کنیم. پس اگه ذرهای علاقه در خودتون احساس میکنید، جا نمونید :)
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
استقبال واقعا فوقالعاده و فراتر از انتظار بود؛ ادمین بزرگوارمون از دیشب توی تلگرام و ایتا صدها پیام دریافت کردن؛ ظرفیت کارگاه فعلا تکمیل شد. ان شاءالله بتونیم به بهترین نحو در خدمت عزیزان باشیم.
عرفه را خوانده و نخوانده توی مسیر افتادهاند. قافلهای طویل. با صدای جرس شتران. بزرگمردی با وقار، ردای سبز بر دوش، پیشاپیش کاروان میرود و بلندقامتی استوار، علَم بر دوش، به گامی در پس او. اهل حرم، به جهازهای پردهپوش شتران؛ بچگان بهخنده و بازی دوان بین کاروان. سهساله دخترکی. پنجساله پسری. دختران هنوز چشم بر مرد بلندقامت قافله دارند. پسران هنوز پسر اند؛ شرایط مردشان نکرده هنوز؛ صدای خنده میان کاروان. مشکهای آویخته از زین اسبان، هنوز پر. احترام هنوز برجا. آنسوتر اما، سر سفیر بر سرنیزه است. و پیکرش از بام دارالاماره میان بازار افتاده. وصیتنامه در جیب: به پسرعمویم بگویید که راهِ آمده را بازگردد. زبانها با اوست ولی شمشیرها بر او.
مناظره، یک برنامه چالشی برای کمک به سنجش عیار رجال سیاسی_مذهبی مستقر در بدنه نظام است که ببینیم کدامیک اشراف دقیق بر چالشها و تواناییها و راهحلها دارد و خواهد توانست بهتر از دیگران، به پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم کمک کند. راهبردهای ارتقای سطح کشور در برهه چهارساله پیش روی ملت را چطور برنامهریزی کرده و بعد از تسلط بر مردم، چه خواهد کرد. مناظره را به چشم یک شوی سرگرمی برای حملات تانکگونه یککاندید به دیگران و تامین سوژه طنز کاربران مجازی یا تحلیلهای سطحی تکجملههای کلی نامزدها برای تامین محتوای رگباری کانالهای تلگرامی نگاه نکنیم. که فلانی چهخوب تاخت و بهمانی چهخوب ضدحمله زد. مناظره، عصر جدید و کودکشو و فوتبال صدوبیست نیست!
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش!
یادداشت منتشرشده در صفحه اول و سوم روزنامه جوان