eitaa logo
مهدی سراج | دغدغه‌ها
651 دنبال‌کننده
154 عکس
58 ویدیو
9 فایل
⏳️فرصتی برای به اشتراک گذاشتن دغدغـه‌ها ✍️ مهدی ســـــــــــــــــــــــــراج • طلبه درس خارج حوزه • اســــــتــــــاد حــــــــــــــــوزه 📚 پژوهشگر در حوزه دین، تاریخ و سیاست 👤 ادمین: @Admin_Daghdagheha
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری برای مصادره به مطلوبِ جبهه ی باطل جامعه ی ما نسبت به حکومت از یک قطب موافق و یک قطب مخالف و یک بدنه ی خاکستری تشکیل شده. موافقان و مخالفان حکومت ، تکلیفشان روشن است . اما بدنه ی خاکستری آن گروهی اند که نه خیلی قرص و محکم طرفدار حکومت اند نه خیلی مخالف و برانداز بلکه منتقد اند ، گلایه دارند ، ناراحت اند اما در بزنگاه ها هم پشت حکومت را خالی نمی کنند حتی گاهی در بزنگاه ها هم حمایت نمی کنند اما واقعا دشمن و مخالف نیستند. خیلی طبیعی است که هر یک از دو قطب، سعی می کنند بدنه ی خاکستری را به سمت خود بکشند اما یکی از کارهای ناجوانمردانه این است که افرادی را به نفع قطب خودشون مصادره به مطلوب می کنند. الان این طراحِ ضعیفِ بی سلیقه، چطور فردوسی رو گذاشته کنار مایکل جکسون و مرتضی پاشایی بعد اینها رو گذاشته کنار هاشمی رفسنجانی بعد همه رو گذاشته کنار شاه ، بعد همه با هم آمدن استقبال شجریان !!! واقعا بین این افراد چه سنخیتی هست؟!!!! نه سنخیت زمانی هست نه سنخیت ملی هست نه سنخیت اعتقادی هست نه سنخیت زبانی است. این کار برای اینه که بگه همه ی ما در جبهه مقابل حکومتیم ، یعنی ای طرفداران مرتضی پاشایی ، ای طرفداران شجریان، ای طرفداران فردوسی و .... حتی ای طرفداران مایکل جکسون ما همه با همیم در برابر حکومت . آقای شجریان قطعا متعلق به هیچ کدام از دو قطب نیست بلکه خاکستری خاکستریه آدمی که قاری قرآن بود ،ضد شاه کار کرد ، برای انقلاب خواند ، با رهبری بیعت کرد ، بعد قهر کرد بعد 88 ضد نظام خواند بعد ضد اسلام حرف زد بعد گفت من نه با نظام مشکل دارم نه با دین نه با روحانیت اصلا اسلام همه اش هنره ، روضه هنره و... چطور به خودتون اجازه می دید این آدم را مصادره به مطلوب کنید ؟!!! شجریان قطعا در قطب طرفداران حکومت نبود اما در قطب مقابل هم نبود . او هم یکی از افراد بدنه ی خاکستری این جامعه بود و ماند و مرد. خدایش بیامرزاد. شما دست از این شیادی ها بردارید....
تقابل جبهه ها یکی از بهترین روش ها برای تحلیل سیاسی ،توجه به جبهه هاست. اینکه انسان بتواند جبهه ی حق و باطل را تشخیص بدهد کار را خیلی راحت می کند . خیلی وقت ها آدم هایی را می بینیم که خیلی جذاب اند ، از آنها خوشمان می آید اما وقتی جبهه ی او را بررسی می کنیم می بینیم همین آدم جذاب در جبهه ظلم و باطل ایستاده، همین آدم که شعارش مهربانی و انسانیت و عدالت و صلح است در جبهه ی خشن ترین ها و ظالم ترین ها و جنگ طلب هاست. همین جا آدم باید رشته محبت و علاقه ی خودش را با این آدم پاره کند و الا کم کم به واسطه علاقه به آن فرد، به سمت جبهه باطل کشیده خواهد شد. خیلی وقت ها علاقه ی ما به یک ورزشکار ، به یک خواننده ، به یک شاعر یا به یک بازیگر باعث می شود کم کم به علاقه های او علاقه مند بشیم و وای از روزی که علاقه های او شیطانی باشد. یک عبارت کلید: علاقه ی به یک فرد در آن فرد متوقف نمی شود بلکه به علاقه های او سرایت می کند ، اگر کسی را دوست داشتی کم کم علاقه های او علاقه ی شما خواهند شد پس مراقب دلت باش و به هر کسی اجازه ی ورود نده . ما مفاخر خودمان را دوست داریم و برای آنها احترام قائلیم اما تا آنجایی که در جبهه کفر و ظلم و باطل نباشند. فردوسی را دوست داریم ، خیلی هم دوست داریم اما اگر همین فردوسی در جبهه ظلم بود (که نبود) رشته ی علقه ی و محبت با او را قطع می کردیم ، ما حق را فدای افرادی که دوست داریم نمی کنیم بلکه علاقه هایمان را فدای حق می کنیم. حالا شما به جای اسم فردوسی هر اسم دیگری را که می خواهی بگذار.
شورای شهر تصمیم گرفت یک خیابان را به نام شجریان ثبت کند و این اتفاق دیروز عملا به اجرا در آمد. امروز گروهی در اعتراض به این کار، تابلو این خیابان را مخدوش کردند. فارغ از اینکه حکومت باید از امثال شجریان تکریم بکند یا نکند می خواهم چند خطی درباره چنین واکنش هایی بنویسم. من معتقدم هیچ خطایی در جامعه، بزرگتر از زیر پا گذاشتن نیست. آن چیزی که کیان یک جامعه را حفظ می کند قانون است و ضربه زدن به قانون یعنی ضربه زدن به کیان جامعه . هر قانونی و هر تصمیمی که مبتنی بر قانون گرفته می شود مخالفینی دارد. انتقاد و اعتراض نسبت به قانون ، قانون گذار یا مجری قانون اشکالی ندارد اما وقتی قانونی رسمیت یافت نباید آن را زیر پا گذاشت. انتقاد داشتن فرق دارد با زیر پا گذاشتن قانون. ما هم با خیلی از قوانین ، قانون گذارها و مجریان آن مخالفیم اما به هیچ وجه حق نداریم قانون را زیر پا بگذاریم ... آنچه را غلط می دانیم به چالش می کشیم و نقد می کنیم ، اما در نهایت باید تن به قانون بدهیم . قانون شکنی در هر حکومتی جرم است و خلاف عقل و مستوجب تنبیه اما در حکومت اسلامی علاوه بر آنچه گفته شد گناه است و مستوجب عقاب الهی. فرقی نمی کند که شما حزب اللهی باشی یا نباشی ، قانون قانون است و باید رعایت بشود و الا سنگ روی سنگ بند نمی شود. یک خاطره شنیدنی از مرحوم رضوان الله تعالی علیه: زمانی که امام در نوفل لوشاتو بودند یک بار همراهان ایشان تصمیم می گیرند آبگوشت درست کنند طبق قانون فرانسه کشتن حیوانات فقط باید در کشتارگاه های رسمی باشد آقایان که دیده بودند بردن گوسفند تا کشتارگاه طول می کشد در حیاط منزل امام کار گوسفند را یکسره می کنند. امام وقتی از ماجرا مطلع می شوند ناراحت می شوند و از غذا نمی خورند و می فرمایند من از این غذا نمی خورم چون شما قانون این کشور را رعایت نکردید ، نمی شود که ما در این کشور زندگی کنیم اما به قانونش احترام نگذاریم . ما اگر چنین کسی را امام خودمان می دانیم که حاضر نیست قانون یک کشور ملحد را زیر پا بگذارد چطور می توانیم به خودمان اجازه بدهیم که قانون حکومت اسلامی را زیر پا بگذاریم؟!!! اینکه امروز یک خیابان به نام است یک تصمیم قانونی برآمده از یک نهاد قانونی است ، اگر این قانون را قبول ندارید ، آنرا نقد کنید ، بر سر قانون گذار و مجری آن فریاد بزنید اما از قانون تخلف نکنید . یک مسلمان مومن و باید جوری زندگی کند که هیچ وقت لکه ننگ بی عقلی ، بی دینی ، بی تقوایی و بی قانونی و بی تدبیری بر دامنش ننشیند ..