#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«خانواده و دوستان شهید»
بزرگان میگویند: آنچه انسان را به کمال میرساند به دو عامل (وراثت یا
خانواده) و محیط (دوستان )مربوط است.
پدر ما شرایط خانواده را با الگوهای اسلامی پرورش داده بود.
اگر هم اینقدر به فکر مدرسه و دوستان فرزندانش بود میخواست شرایط
محیط خوب را برای فرزندانش ایجاد کند. نتیجه زحمات او در تربیت فرزندانش
ً بخصوص محمد کاملا مشخص بود.
پدر حتی برای دبیرستان محمد هم حساسیت داشت. بعد از پیروزی انقلاب به
دنبال دبیرستان خوب برای محمد بود.
بنده اعتقاد دارم اگر محمد به سرمنزل مقصود رسید بعد از عنایت خدا مدیون
رزق حلال و تربیت صحیح پدر و زحمات مادر بود.
پدر شنیده بود آقای زهتاب (از معلمان انقلابی و مؤمن ) مسئول دبیرستان هاتف
شده. ایشان معلمان انقلابی را نیز در دبیرستان خود جمع کرده بود.
محمد را در دبیرستان هاتف ثبت نام کرد. محمد دانش آموز رشته اقتصاد
دبیرستان هاتف گردید. صبح زود به دبیرستان میرفت. ظهر برای ناهار به خانه
میآمد. عصرها هم برای کمک به پدر به نانوایی میرفت.
غروب هم خودش را به مسجد ذکرالله میرساند و تقریبًا تا نیمه های شب آنجا
بود. آن ایام محمد لحظه ای بیکار نبود. هر زمان که فرصت می یافت مشغول مطالعه
و قرائت قرآن میشد.
زیاد قرآن تلاوت میکرد. يك قرآن جيبي كوچك داشت كه هميشه
همراهش بود. هر زمان فرصت داشت مشغول قرائت می شد آن هم با تدبر و دقت.
انجمن اسلامی دبیرستان راه اندازی شد. این مکان محلی برای فعالیت نیروهای
انقلابی بود. با اینکه بیشتر اعضای اصلی آن از دانش آموزان سال آخر بودند اما
محمد به عنوان مسئول تبلیغات انجمن انتخاب شد.
از هر فرصتی برای کار انقلابی استفاده میکرد. زنگهای تفریح مشغول
بحثهای سیاسی با بچه ها بود. بسیاری از بچه ها را به این طریق با بسیج و مسجد
و... پیوند داد.
٭٭٭
رفته بود پیش آقای زهتاب. در مورد برگزاری دعای کمیل با ایشان صحبت
کرد. گفت: مهم اجازه شماست، بقیه کارها را خودم انجام میدهم.
موضوعي كه تا آن زمان سابقه نداشت. هیچ مدرسه ای برنامه دعای کمیل
برگزار نکرده بود.
دوستانش مخالف بودند. میگفتند: بچه ها ما را به چشم نیروهای انقلابی مدرسه
میشناسند. اگر استقبال نشود خیلی بد میشود. اما محمد مصمم بود. میگفت: هر
طور شده باید در کنار کار عقیدتی برنامه دعا هم داشته باشیم.
با موافقت مدیر و كمك معاون پرورشي اولین برنامه دعا برگزار شد. پنجاه نفر از
دانش آموزان آمدند. برنامه خوبی بود. این اولین باری بود که محمد به طور رسمی مداحی می کرد.
ادامه دارد............
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#حدیث_روز. 🕋🕋🕋
🏴 امام على عليه السلام: 🏴
▪️ هر انسانى در مال خود دو شريک دارد: وارث و حوادث .
▪️ لكُلِّ امرِئٍ في مالِهِ شَرِيكانِ: الوارِثُ و الحَوادِثُ.
📚 ميزان الحكمه، ج 5، ص 532
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#مباحث_تربیتی_خانواده. 🕋🕋🕋
▪️خانه را مکان امن برای کودک بسازیم
اتاق کودک، حمام، و انباری خانه را محل تنبیه معرفی نکنید.
▪️کودک با ذهنیت محل تنبیه، از محل امن هرگز لذت نخواهد برد
تنبیه کودک را به رفتار منعطف کنید نه مکان
▪️خانه و اتاقی که محل تنبیه و ترس کودک است باعث میشود کودک در سن نوجوانی خانه و خانواده گریز باشد
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«مداحی»
خانواده و دوستان شهید
پنج سال بیشتر نداشت. رفته بودیم منبر مرحوم کافی. بعد از سخنرانی برنامه
مداحی بود. همه سینه میزدند.
بعد برگشتیم خانه. محمد رفت داخل انباری. تکه لولهای را برداشت. آمد داخل
اتاق ونشست روی صندلی. لوله را جلوی دهانش گرفته بود و مداحی میکرد!
خواهر و برادرکوچکش را هم در مقابلش نشانده بود! میگفت: شما سینه
بزنید!
خیلی به مداحی علاقه داشت. هر چه بزرگتر میشد این علاقه بیشتر میشد. تا
اینکه بعد از انقلاب با برگزاری دعای کمیل در مدرسه مداحی اهل بیت را شروع
کرد.
چند جلسه از برگزاری دعای کمیل گذشت. صدای محمد سوز عجیبی داشت.
اشک میریخت و دعا میخواند. در خواندن روضه و دعا واقعًا استاد شده بود.
صدای او همه را جذب میکرد.
یکی از بلندگوها داخل حیاط بود. اهالی محل تقاضا کردند در دعای کمیل
شرکت کنند. برای همین درب مدرسه شبهای جمعه باز بود.
عامل مشخصه مداحی محمد سوز درونی او بود. جلسات مداحی او با شور
وحال عجیبی همراه بود. رفقایش میگفتند: محمد هر جا مداحی میکند و روضه
میخواند آنجا را کربلایی میکند.
دعای توسلهای محمد را در گلزار شهدا فراموش نمیکنم. آنجا دیگر بلندگو
کارساز نبود. آنقدر صدای گریه و فریادها بلند بود که صدای محمد را کسی
نمیشنید!
از دیگر ویژگیهای او خواندن مناجات بود. محمد از سوز دل اشک میریخت
و با خدا حرف میزد.
ً در ابتدای مداحی از رحمت خدا میگفت. همیشه درابتدا آیه :لا تقنتوا
من رحمت الله را میخواند.
به مردم از رحمت خدا میگفت. در ابتدا مداحی هم برای مردم صحبت
میکرد. مطالب آموزنده میگفت. از مرگ میگفت. از سختیهای قیامت و...
نالههای جانسوز او دل هر شنونده را به لرزه میانداخت. کسی نبود که با مداحی
او منقلب نشود. با فریادهای الهی العفو او همه اشک میریختند.
نوارها وسی دی های مداحی محمدرضا موجود است. هنوز هم بسیاری از
دوستان با شنیدن دعاها و مناجاتهای او منقلب میشوند.
نوای ملکوتی محمد برخاسته از درون زلال و پاک او بود. هر کس یکبار در
مجلس او حضور داشت این را حس میکرد.
محمدرضا در جلسات مختلف سخنرانی هم میکرد. بارها در مورد اهمیت
حفظ انقلاب و دفاع مقدس و... برای دانش آموزان دبیرستان صحبت میکرد. فن بیان او بسیار بالا بود.
ادامه دارد. .......
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
« اعزام »
راوی : مادر شهید
چندین بار به محل ثبت نام و اعزام سپاه رفت. خیلی پیگیری کرد. اما
بی فایده بود.
میگفتند: باید اجازه کتبی از پدرت داشته باشی. پدر هم میگفت: سن تو کم
است. صبرکن دیپلم را بگیری بعد برو جبهه.
سال 1360 ،چند بار جداگانه با پدر صحبت کرد. پدر میگفت: تو امسال سال آخر هستی چند ماه دیگر صبرکن دیپلم که گرفتی برو.
سوم خرداد شصت ویک خرمشهر آزاد شد. همه خوشحال بودند. محمد همراه
بچه های مسجد مشغول پخش شیرینی و شربت بود.
چند روز گذشت. قبل از ظهر بود که آمد خانه. شروع کرد به جمع آوری
وسایل. جلو رفتم. باتعجب گفتم: جایی میخوای بری!؟
کمی مکث کرد وگفت: حضرت امام پیام دادند. ایشان گفتند: برای جبهه رفتن
کسب اجازه از پدر شرط نیست. من اگر تا حاال صبر کردم به احترام شما بوده. اما دیگر جای صبر نیست.
ظهر با پدرش هم خداحافظی کرد. آنقدر برای ما حرف زد و دلیل آورد تا
رضایت خاطر ما را هم کسب کند.
محمد آن روز اعزام شد. در حالی که فقط چند امتحان سال آخر دبیرستان او
مانده بود. او احساس تکلیف میکرد. محمد معطل امتحان دنیایی نشد. امتحان بزرگتری در راه بود.
میگویند جهاد امتحان بزرگ خداست. فقط برگزیدگان درگاه حق از این
آزمایش سربلند بیرون میآیند
٭٭٭
برای آموزش به پادگان غدیر اصفهان رفت. چند تن از دوستان مدرسه
همراهش بودند.
دوره آموزشی آنها دو ماه بعد به پایان رسید. بعد از پایان دوره آموزشی به
منطقه جنوب اعزام شد.
عملیات رمضان تازه به پایان رسیده بود. بچه های بسیجی استان اصفهان بیشتر به لشكر 14 امام حسین (ع) میرفتند.
فرمانده این لشكر حاج حسین خرازی بود. دلاورمردی که عراقیها از اسم او و
بسیجیان لشكرش وحشت داشتند.
لشكر 8 نجف نیز برای بسیجیان استان بود. فرمانده دلاور این لشكر حاج احمد
کاظمی بود.
بعد از عملیات بیشتر گردانها احتیاج به نیرو داشتند. محمد و دوستانش به
لشكر 8 نجف رفتند.
ادامه دارد...........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🔞بازی نیست صحنه ای ازیک فیلم یا نمایشی در تئاتر هم نیست این همون جاهلیت مدرنیه که مقام انسانیت رو از مردان و زنان غربی گرفته و اونا رو تبدیل به موجوداتی بی هویت کرده که از زندگی به سبک حیوانات لذت میبرند تنها در انگلستان بیش از 10 هزار مورد از افراد با زندگی سگی زندگی میکنند.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha