eitaa logo
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
87 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
449 ویدیو
8 فایل
خوش اومدی رفیق😎😎 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ : http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۴۸ ❤️ فرشید: اصلا خوابم نمی برد ، از یه طرف درد داشتم از طرفی هم فکرم مشغول کاره
پارت ۴۹❤️ دکتر: از جام بلند شدم و رو به فرشید گفتم: دکتر: الان به پرستار میگم یه مسکن برات بزنه تو سرمت بتونی بخوابی🙂 فرشید: ممنون🙂🌹 فرشید: دکتر رفت منم گوشیم رو برداشتم و یه زنگ زدم سعید! فرشید: الو سعید سعید: سلام فرشید فرشید: سلام سعید: پسر تو هنوز نخوابیدی😳😄 فرشید: نه خوابم نمی بره😅 سعید: عجبببب!!!!😁 خوب حالا چطوری خوبی؟؟؟ فرشید: بد نیستم ، درد دارم ، میگم سعید ، چی کردید ؟؟؟؟ سعید: اشکال نداره الان یک خبر بهت میدم بدون درد بگیری بخوابی😁😉 فرشید: سعید اذیت نکن ، چی شده؟؟؟😒 سعید: رسول رد شریف رو زده😌 فرشید: واقعا😍😃 سعید: نه الکی 😌 خوب آره دیگه برادر من😄 فرشید : دمتون گرم 😍 سعید: خوب دیگه فرشید من باید برم من کار دارم 😬👌 فرشید: باشه سلام برسون به همه🙂 سعید: چشم چشم ، خدانگهدار👋 فرشید: خدافظ👋 ادامه دارد....
خلاصه‌ی حرفِ دیروزِ حضرت آقا راجبِ جهادِتبیین: خواهشاً این یکی رو دیگه گند نزنید توش...! [انصافاً بنی اسرائیل ما ولایت پذیر تر بودن🤦🏻‍♂😓]
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ 🥀رمان : .3🥀 🥀پارت: 🥀 عطیه : کاغذ آزمایش گذاشتم توی کیفم و جوری رفتار کردم که انگار اتفاقی نیفتاد عزیز شاید برای محمد نیست فعلابریم بیمارستان تا انشالله بقیش خدا درست کنه عزیز: بریم مادر😔😔 __________ سوگند : از بیمارستان که رفتم خونه بعد از یک روز بلاخره جیسون خبر داد تا بهش زنگ بزنم (پس اسم ناشناس ³ جیسون هست😁) صبح میرم سر قرار . _____ عبدی : زنگ داوود زدم که اون بیاد پیش رسول من برم به محمد سر بزنم😍😔 داوود داودد: بله آقا عبدی : بیا به بخش کنار رسول تا بیام پیش محمد داوود: چشم الان ..........۴ دقیقه بعد داوود: سلام آقا عبدی : سلام محمد چطوره داوود: خوبه آقا باورتون نمیشه خودش انگشت اشاره اش تکون داد تازه دکتر هم گفت خوبه😍😍😍 عبدی: خداروشکر 🤲 حافظه‌اش پاک نشد دیگه نه😍 داوود: 😔😔😔😔😔 عبدی: پاک شده نه ؟ داوود: به علامت بله سرم دوبار تکون دادم😔 عبدی: هی😔😔😔 باورم نمیشه داوود: رسول چش شده ؟ عبدی : قلبش داوود: مگه قلبش مریض هست عبدی : اره بعدا میگم داوود: باش پس برید پیش محمد عبدی : تو هم مراقب باش داوود: چشم😘 ___________ عبدی: رفتم سمت اتاق محمد یک پرستار داخل بود صبر کردم تا بیاد بیرون بعد ۲۰ دقیقه اومد بیرون سلام ببخشید میشه برم داخل پرستار : سلام بله فقط ۲۰ دقیقه عبدی: ممنون بیدا هست؟ پرستار: اره عبدی: ممنون بسم‌الله گفتم و رفتم داخل محمد سرش به طرف دیوار بود و چشماش بسته بود آروم نزدیک شدم مح‌‌....مد 😍 محمد: صدای باعث شدد از فکر هام خارج بشم برگشتم سمت صدا یک مرد میان سال و تغریبا پیر با صورتی نگران و کمی خوشحال .به نظر مرد مهربونی بود اما چرا من یادم نیست که این آقا کیه 🧐 اصلا محمد کیه😳 چرا وقتی گفت محمد بهش نگاه کردم 😳 عبدی : محمد با تعجب و اون آرامش که همیشه توی چشماش بود بهم نگاه می‌کرد معلوم بود منو نمیشناسع😭 محمد: شما..؟؟😳 عبدی: محمد منم آقای عبدی ! یادت نیست محمد: محمد کیه دیگه 😳 اسم من محمد هست ؟؟؟ عبدی : یا خدا حتی خودش نمیشناسع اره تو محمد هستی محمد سلطانی . یادت نیست محمد: میشه بیشتر توضیح بدید عبدی: درباره ای ؟؟ محمد: اینکه من کیم و ..... کلا هر چیزی که درباره ای موجودیت خودم باید بدونم😔 عبدی : نفسم پر صدا بیرون دادم تو محمد سلطانی پسر عزیز همسر عطیه خانم پسر دوست قدیمی من یکی از مأموران ارشد اطلاعات ایران ‌... فرمانده تیم امنیتی تهران ...... عبدی: هر چیزی که به محمد ربط داشت بهش گفتم و محمد فقط نگاه می‌کرد محمد: اینا که گفتی منم😳 چه جالب عبدی: اشکم بیرون اومد و با صدای بلند تری گفتم آره تویی محمد: خیلی برام جالب شد تا ۳ دقیقه پیش همش فکر میکردم کی هستم چی هستم چی بودم 😔☺️ مرسی که کمک من کردید آقا عبدی: خواهش میکنم😍😔 پ.ن: یک پارت کاملا شاد😍😍😍😂😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی 🥀 ــــــــــــــ https://harfeto.timefriend.net/16469754887301
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۴۹❤️ دکتر: از جام بلند شدم و رو به فرشید گفتم: دکتر: الان به پرستار میگم یه مسکن
پارت ۵۰❤️ فرشید: بعد از دو دقیقه یه پرستار اومدم و یه مسکن به سرمم تزریق کرد ، منم بعد از ۵ دقیقه خوابم برد😴 سعید: بعد از تماس با فرشید رفتم اتاق آقا محمد ، در زدم و وارد شدم: سعید: سلا آقا محمد محمد: سلام سعید: آقا فرشید الان زنگ زد ! محمد: خوب چی شد ، حالش خوبه؟؟ سعید: بد نیست ، انگار درد داره ، تا الانم بیدار بوده ... خودتون فرشید رو میشناسید که🙂 محمد: بلههههه خوب برو به کارت 👍 سعید: بله فعلا محمد: سعید......!!! سعید: جانم آقا محمد: ممنون ، خسته نباشی😊❤️ سعید: کاری نکردم ، همچنین ، خدانگهدار❤️🌹 محمد: ❤️🌹😊 رسول: سر سیستم بودم سرم بد جور درد می کرد ، دیدم واقعا نمی تونم بشینم همین جوری ، پاشدم رفتم استراحت گاه ، رفتم سمت آبدار خانه ، آقا حسین هم اونجا بود. رسول: سلام حسین آقا حسین: به سلا آقا رسول😃جانم کاری داشتی!؟ رسول: میگم اینجا یه قرص مسکنی پیدا میشه حسین: از داشتن که فکر کنم داریم ، ولی چیزی شده ، مشکلی پیش اومده؟؟؟؟ رسول: چیز خاصی نیست ، میشه بدید حسین: چشم ...... بفرمائید اینم از این😉 ولی حواست به خودت باشه هاااا رسول جان رسول: چشم ، ممنون حسین: خواهش می کنم🙂 رسول: با اجازه حسین: به سلامت ☺️❤️ ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو چه کردی که وقتی به نامت می‌رسیم، دل آرام می‌گیرد ... دهان خوش‌بو می‌شود ... غم از یاد می‌رود ... و یک دنیا جان می‌گیریم ... 🌺
🍀سوال: اگر کسی در شب چهارشنبه سوری، با انداختن ترقّه و امثال آن، موجب اذیّت و آزار دیگران شده باشد، چه وظیفه ای دارد؟ 🍀پاسخ: درفرض سؤال باید توبه و استغفار نماید، و توبه ی از گناه هم با استغفار و پشیمانی از گناه و تصمیم جدّی بر تکرار نکردن آن حاصل می‌شود. و اگر حق النّاس در میان است- یعنی آسیب بدنی و یا مالی به دیگران وارد کرده-، چنانچه آن شخص را می‌شناسد، باید خسارت آن را جبران کند، و یا به نحوی رضایت او را احراز نماید؛ و اگر او را نمی‌شناسد، و معلوم نیست، باید مبلغ خسارت را از طرف او به فقرا صدقه بدهد. 📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ،احکام چهارشنبه سوری 🎞طراح: خادم رسانه فاطمی ولی الله خالقی وند 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛مرکزنوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir
😂😂😂😂🙂🚶🏻‍♂
😔🙂😂😂😂😂😂🚶🏻‍♂
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۵۰❤️ فرشید: بعد از دو دقیقه یه پرستار اومدم و یه مسکن به سرمم تزریق کرد ، منم بعد
پارت ۵۱❤️ رسول: قرص رو از حسین آقا گرفتم و رفتم سمت آبخوری ،انقدر سرم درد می کرد دو تا قرص رو با هم خوردم 😞😞😞 ولی بازم سرم درد می کرد شدید😓😓😓 به ساعتم نگاه کردم دیدم یک ربع داریم تا جلسه شروع بشه . با خودم گفتم یه چند دقیقه دیگه پامیشم میرم فعلا یه چند دقیقه سر میزم باشم ، زوده هنوز 👌 داشتم گزارشی که پیدا کرده بودم و عکس و... ها رو مرتب می کردم که داوود اومد سر میزم : داوود: چطوری رسول؟؟؟! رسول: بد نیستم☹️😣 داوود: چیزی شده رسول ؟؟؟🤔 امروز سر حال نیستی ها داداش🤔 رسول: نه چیزی نیست 😔 رسول: بعد از جام بلند شدم چون اگه میموندم گیر میداد داوود. از جام بلند شدم و گفتم: رسول: به جای این حرفها پاشو برو سر جلسه 😒 داوود: باشه هیچی نگو من که بعدا میفهمم😬🤨 رسول:😒😒😒 پنج دقیقه تا شروع جلسه: رسول: داوود و سعید رفتن سر جلسه من گفتم یه پنج دقیقه مونده به جلسه میرم اتاق جلسه همچنان سر درد داشتم اصلا حالم خوب نبود. سعید: منو داوود سر اتاق جلسه بودیم هنوز رسول نیومده بود جلسه ، رو کردم به داوود : سعید: داوود! داوود: جانم سعید: تو میدونی رسول چش شده؟! داوود: منم نمی دونم سعید 😔 داوود: تو اتاق جلسه داشتیم در باره ی رسول با سعید حرف میزدیم که آقا محمد اومد منو سعید پاشدیم و سلام کردیم: سعید: سلام داوود: آقا سلام محمد: سلام بچه ها بشینید 😊 محمد: دیدم فقط سعید و داوود بودن تو اتاق جلسه ، هر وی چشم چرخوندم رسول رو پیدا نکردم که نکردم🤔 محمد:رسول هنوز نیومده؟؟؟!!! داوود: نه آقا نیومده محمد:🤨🤨🤨🤔🤔 سعید: آقا ببخشید شما میدونید که رسول امروز چش شده🤔؟؟؟!!! محمد: نه مگه چیزی شده؟؟ سعید: نمی دونم آقا محمد ،ولی یکم بی حال و حوصله هست ، مثل همیشه نیست آخه محمد: خیلی خوب الان سه دقیقه داریم تا شروع جلسه ان‌شاءالله تا اون موقع رسول هم میاد ادامه دارد....
رفقـا آخـرین سـاعـات قـرن هسـت.. حواستـون هسـت ڪہ یڪ قـرن گـذشت و امـاممون نیـومد؟ یعنـے ایـن صـدسـال هم امـاممون منتـظر تعـدادے یـار بود اما نشـد!! ایـن حـرف جـا داره ڪہ سـاعـت‌هـا بـراش گریـہ ڪنیـم💔 بیـاین یہ ڪارے ڪنیـم ڪہ لااقـل قـرن جـدید قـرن ظہور بـاشہ.. مےدونیـد ڪہ چقـدر یڪ نفـر مےتونـہ مؤثـر بـاشہ؟ :) لحظـہ تحـویل سـال یہ یـاعلے بگیـد و نیت ڪنیـد ڪہ ان‌شاءاللّٰہ آدمِ آقـا بشیـد و بشیـم..✨🌸
نشـرحدأڪثـرے🙏🏻🌱
مقام معظم رهبری، سال ۱۴۰۱ را سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری کردند. 🔺️متن کامل پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی: https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=49858 💠💠💠 ✅کانال رسمی مسجد مقدس جمکران: @Jamkaran_ir