قصه ی دوستی
زنگ اول: صف صبحگاهی
در حیاطی که غرق هیاهوست
زود می ایستی مثل هر روز
توی صف ، دست بر شانه ی دوست
با دوچشمی که لبریز شادی ست
می زنی دست و می خوانی آواز
توی دفترچه ی مهربانی
می نویسی :چه آبی ست پرواز
زنگ آخر: به امید دیدار
بوسه ای می فرستم برایت
خوب دقت کن افتاده انگار
عکس یک سیب بر گونه هایت
#سعیده_اصلاحی
❤️ @maadar_khoob
مامانی جونی
روزت مبارک
مادر خوبی دارم
مامان نگو فرشته
عزیز و بی نظیره
جاش وسط بهشته
یه دوست مهربونه
همیشه خوب و دلسوز
هوامو داره هرجا
به فکرمه شب و روز
هرچی بگه ، می گم چشم
شیرینه هر کلامش
گفته خدا تو قرآن
واجبه احترامش
#سعیده_اصلاحی
❤️ @maadar_khoob
نمازِ تو : درِ نور
دعای تو : کلید است
همیشه در کنارت
فرشته ای سپید است
فرشته ای که کارش
نوشتن دعاهاست
نوشته توی قرآن
خدا همیشه با ماست
تو در قنوت ، کافی ست
دعا کنی دوباره
که می شود اجابت
فقط به یک اشاره
#سعیده_اصلاحی
روزه ی کله گنجشکی
موقع صبحانه است
مادر اما روزه دار
وای دارد می پزد
او برای من ناهار
من خجالت می کشم
نه...نمی خواهم ناهار
کاشکی مثل شما
می شدم من روزه دار
مادرم خندید و داد
لقمه ای نان و پنیر
گفت لطفا روزه ی
کله گنجشکی بگیر
#سعیده_اصلاحی
#معلم_شاعر_نویسنده
#روزه_کله_گنجشکی
#رمضان_تهنیت
❤️ @maadar_khoob