💚ارزش عجیب دعای مادر
برای فرزندانتان دعا دعا دعا کنید💚
✨آیت الله میلانی میفرمود:
روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین علیه السلام به آن جوان را شنیدم. از او پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار #خسته_بودم و نوبت پدرم بود ، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم
وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم #مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود . وقتی به حرم رسیدیم #دعا_کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی ، خود حضرت ، سلامت را پاسخ بدهند
و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم ، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم . همه ی این ها از یک #دعای_مادر است...
❤️ @maadar_khoob
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
🍃شغل شما چیست؟؟
چند ماه پیش وقتی داشتم به مدرسه میرفتم تا بچه هایم را بیاورم،مادر یکی از بچه ها که او را به خوبی میشناختم به طرفم آمد.او حسابی عصبانی بود.پرسید: تو میدانی من و تو چه کاره هستیم؟
قبل از اینکه بتوانم جواب بدهم،او دلیل این سوالش را گفت.
او به تازگی برای تمدید گواهینامه رانندگی اش رفته بود. وقتی خانمی که مشخصات را ثبت میکرد از او درباره شغلش پرسیده بود،او مردد مانده بود،زیرا نمیدانست خود را چگونه توصیف کند. خانم کارمند توضیح میدهد: منظورم این است که آیا شما شغلی دارید یا اینکه فقط...؟ او با تحکم گفته بود: البته که شغل دارم،«من یک #مادرم!»
آن خانم با تاکید گفته بود:"ما مادری را شغل در نظر نمیگیریم،عنوان خانه داری کفایت میکند".
من داستان آن مادر را فراموش کردم تا اینکه روزی خودم را در همان وضیعت در شهرداری یافتم.
آن کارمند،زنی متین و کارآمد بود و با عنوان بازجوی رسمی یا مامور ثبت شهری کار میکرد. زن از من پرسید:شغل شما چیست؟ نمیدانم چه چیزی باعث شد که این طور جواب بدهم. لغات به آسانی از دهانم بیرون می آمدند: "من عضو انجمن تحقیق در زمینه پرورش کودکان و روابط بشری هستم"!
خانم کارمند درحالیکه خودکارش در هوا بی حرکت مانده بود،مکث کرد و طوری به من نگاه کرد که انگار درست نشنیده باشد. من آن عنوان را این بار به آرامی و با تاکید برلغات مهم تکرار کردم. سپس با تعجب به گفته خود که با جوهر سیاه پر رنگ روی پرسشنامه رسمی نوشته می شد،خیره ماندم.
خانم کارمند با اشتیاقی تازه پرسید:میتوانم بپرسم دراین زمینه کاری، دقیقاً چه کار میکنید؟
با خونسردی وبدون هیچ نشانه اضطرابی جواب دادم: من یک برنامه مستمر تحقیق (کدام مادر انجام نمیدهد؟!) در آزمایشگاه و در محل کار(به طور طبیعی داخل و بیرون خانه را گفتم!) دارم. من برای رؤسایم(تمام اعضای خانواده ام!) کار میکنم و تا کنون 4 مایه افتخار(فرزندانم!)دارم.
البته این شغل یکی از پرزحمت ترین کارها درمیان مشاغل است (آیا مادری با این گفته مخالف است؟!) و من غالبا 14 ساعت در روز(24 ساعت بیشتر به آن می خورد!) کار میکنم. اما این شغل از بیشتر مشاغل سخت دنیا پُر زحمت تر است و پاداش آن در رضایت قلبی است تا در پول.
در صدای آن کارمند حالت احترامی بود که هر لحظه بیشتر میشد. هنگامی که آن فرم را تکمیل کرد بلند شد، و شخصاًمرا تا دَم در راهنمایی کرد.
به سمت خانه مان رانندگی کردم و جلوی در سه دستیار آزمایشگاه من(دختران 13و7 و3 ساله ام)به دیدنم آمدند و درطبقه بالا هم، میتوانستم صدای مدل آزمایشی جدیدمان(پسر 6 ماهه ام!!) را که در حال آزمایش یک الگوی صوتی جدید در برنامه پرورش کودک بود،بشنوم...
من در بین کارمندان یک امتیاز گرفته بودم و در دفاتر ثبت رسمی به عنوان کسی که برای افراد بشر متمایز تر و ضروری تر از "یک خانه دار" است،پذیرفته شده بودم.
زیباترین و مهمترین شغل جهان #مادری است...
🌺👍
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
❤️ @maadar_khoob