مـاء معـین
غبار ِ کوی تو ما را ز ِ چهره دور مباد .. #أنت_قلبي @maae_maein
قاعده این است که گل و شیرینی بخریم، چشم روشنی بیاوریم بیاییم پشت در خانهتان از شوق روی پا بند نباشیم با کلون روی در ضرب بگیریم در را که باز کردند زنها بیایند تو، دور ماه بانو بگردند و وسط جیرینگ جیرینگ خلخالهایشان کل بکشند. مردها همان جا توی حیاط از دست با برکت أباالحسن شیرینی بردارند و خوش و بش کنند. بچهها از ملائکه سبقت بگیرند روی درخشان تو را ببینند.
اما تو تمام قاعدهها برهم زدهای.
بر ما ببخش که از ما دیگر این کارها برنمیآید ما طاقت چیدن گل نداریم شوری اشک نمیگذارد مزهی شهد شیرینی تو را خوب بچشیم ما پشت در که میآییم پاهایمان سست میشود کلون را که بزنیم صدای طبل و سنج میپیچد توی سرمان و دستمان بیاختیار روی سینه میکوبد. در را اگر باز کنید بغض گره میخورد توی گلویمان. زنها خلخال ندارند که جیرینگ جیرینگ صدا کند و مردها بیصدا تند تند پلک میزنند که نَمِ چشمهایشان موج برندارد. بچهها را هم با خودمان نمیآوریم با چه رویی بیاوریم که از در و دیوار سرایتان بالا روند و دور گهواره بچرخند و بخندند؟ بر ما ببخش میخواستیم مسرور باشیم میخواستیم عید را عزا نکنیم. میخواستیم اما نشد.
به خدا نمیشود، رسول الله هم نتوانست. ملائکه هم نتوانستند. چه انتظاریست دیگر از ما؟
همیشه خواستن توانستن نیست.
#یا_حسین ♥️
- حدیثه میراحمدی
@maae_maein
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَسَلَّمَ ♥️
.
.
قدح چون دور ما باشد به هوشیاران مجلس ده
مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی
#یا_محامی
@maae_maein
چشم مرا به چهرهی خورشیدیاش گشود
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش ♥️
- قربان ولیئی
#یا_محامی
@maae_maein
در پایان فتح رود فرات، مولا علی ع رو به پسرانش گفت: حسن و حسین چشمان من هستند، محمدحنفیه بازوی من، و تو عباس... سپس سر عباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: عباس هم قلب امیرالمؤمنین است. عباس همچنان به صدای قلب پدر گوش میداد.
امیرالمؤمنین با مهر و محبت عباس را در آغوش گرفت. عباس گوشش را سمت چپ سینهی پدر گذاشت. حالا صدای قلب پدر را به خوبی میشنید. مولا علی ع پرسید: چرا برادرانت را مولا صدا میزنی؟ آنها برادرانت هستند. عباس هنوز به صدای قلب پدر گوش میداد. با صدای نجواگونه گفت: آن دو نوههای رسولالله ص هستند. بارها شنیدهام که از پیامبر ص نقل کردهاند که «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند»، پس من چگونه خودم را با آن دو یکی بدانم؟ آن دو فرزندان فاطمه زهرا س هستند و من نیستم. صدای عباس بغضآلود شد. پدر با کف دو دست صورت عباس را گرفت. دید که چشمان عباس خیس اشک شده است. پیشانی عباس را بوسید و گفت: حسن و حسین فرزندان رسولالله ص هستند و تو پسر منی عباس.
- برادر من تویی، داوود امیریان
@maae_maein
روزیِ شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو بـرادر شده است
چون که بانــــوی کلابیــــه پســــر آورده
چشم وا کن، پــــدر خــــاک قمــــر آورده
هر که از قافلهی فطرســــیان جـا مانده
نظرش خیره به گهــوارهی ســــقا مانده
زور بازوی تـو بیحد و عدد خواهد شد
بعد از این امبنین، اماســــد خواهد شد
با وجود تــــو زمین حیــــدر دیگر دارد
کعبــــه جا دارد اگر بـــاز تَــــرَک بردارد
از در ِ خــــانــــهی او پا نکشیدم هرگـز
چون حسینیتر از عبــاس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او مُحــــرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر میگفت
در حقیقت «لک لبیــــک برادر» میگفت!
این اباالفضـــل که از قبله فراتر میرفت
مرتضــی بود که بر دوش پیمبر میرفت
علی اکبــــر به ثنــــا گویــــی او میآید:
چقَدَر منبــر کعبـه به عمـــــــــو میآید..
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بــــابــــای من آبادش کرد
از در ِ خــــانــــهی او پا نکشــیدم هرگــــز
چون حســــینیتــر از عباس ندیدم هرگز
«کاشـف الکرب» تویی خندهی اربــــاب تویی
«پــدر ِ خاک» علــــی و «پــدر ِ آب» تــــــویی
روی چشم تو بُود جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بینالحرمین ...
تیغ چرخاندهای و پیش تو طوفان هیچ است
لشکری پیشــت اگر آمده میدان، هیـــچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوختهای
فن ِ شمشیرزنی را ز ِ که آموختــــهای؟
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشــــهد أنّ علیــــــــاً ولــــی اللّــــــه» بگو
او علمــــــدار ِ حســــــــین است ببخشید مرا
مــــدح ِ او کــار ِ حســـین است ببخشید مرا
- مجید تال
@maae_maein
هر وقت یک رسول در جامعه بوده همیشه یکی به عنوان شاهد همراهیاش میکرده. شاهد، واسطه و رابط بین رسول و مردم است. یک تسهیلگر. کسی که خودش را وقف و حتی قربانی رسول میکند. سورهی رعد به چنین شخصی میگوید: مَن عندهُ علمُ الكتاب؛ یعنی این آدم دنیاییست برای خودش. علومِ کتابِ آسمانی را در سینه دارد. اما خودش را به نفع رسول پنهان میکند... کارش همین است!
نمونه معروفش را همه میشناسیم: جناب موسی و برادرش هارون!
اما کمتر کسی خبر دارد که جناب ابراهیم و لوط هم چنین رابطهای داشتهاند. پیامبر ما هم امیرالمومنین را داشت. شاهدانِ حضرت امیر هم، دو فرزندش بودند. (که البته یکی از شگفتیهای شخصیت امیرالمومنین این است که بعد از فقدان حضرت رسول، خودش را شاهد و حامیِ فرزندانش میداند. برای حفظ جان آنها تمام تلاشش را میکند و از سر ادب و تواضع به واسطه احترامی که برای پیامبر قائل است میراث او را عزیزتر از جان خودش میداند.)
قابل حدس است که شاهدِ امام حسن، برادرش و شاهد حضرت سیدالشهداء، جناب قمر بنی هاشم میشود.
چرا عاشورا یک فاجعه بود؟
شاید یکی از هزار دلیلش این باشد که در یک روز، رسول و شاهدش با هم کشته میشوند. این ضربه بسیار محکمی است که تقریباً دیگر جبران نمیشود...
- چه کسی کنارِ امام سجاد بود؟
+ نمیشناسیم!
- امام باقر که را داشت؟!
+ معلوم نیست؟
- امام جواد با چه کسی در جامعه شناخته شد؟!
+ جواب این است که: اصلاً آیا آنگونه که باید، شناخته شد!؟
- امام زمان که را دارد؟! چند نفری را شاید به ذهن بیاورید... اما حکومت جهانی، شاهدانی در سراسر جهان لازم دارد... آیا او چنین شاهدانی دارد؟!
اگر یکی مثل جناب ابوالفضل، کنار هر یک از امامان بود، دنیا چقدر متفاوت میشد؟!
به نظر شما چرا نقل شده امام زمان خودشان را به هر مجلسی که در آن ذکر عمویشان عباس باشد، میرسانند؟!
شاید میروند ببینند آیا آنجا کسی هست که عباس را بشناسد و مثل او شاهد بشود و یاریشان کند!؟!
پ.ن: ما ممکن است توان شاهد شدن نداشته باشیم، ولی کمترین وظیفهمان شناختن شاهدها و حمایت از آنهاست.
- ماجده محمدی
@maae_maein
آقا امام سجاد علیهالسلام:
صدقه، قبل از اين كه به دست نيازمند برسد،
در دست خداوند قرار میگیرد.
- عدّة الدّاعي، ص۵۹
@maae_maein
آقا امام سجاد علیهالسلام:
نگاه مؤمن به چهره برادر مؤمن خود از روى دوستى و محبّت به او عبادت است.
- تحف العقول، ص۲۸۲
@maae_maein