eitaa logo
آموزش مداحی معنا 🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
53 فایل
🔮ما یه تیم ۶۰ نفره هستیم در مجموعه ی بزرگ «معنــا» برای آموزش تخصصی شما عزیزان👇 🎙️ صداسازی 🤲 دعاخوانی 🎤 نوحه‌خوانی 🥺 روضه خوانی 🎶 ردیف‌های آوازی 📋 فیش‌نویسی (زیر نظر سازمان تبلیغات) 👤 ادمین ثبت نام 👇 @admin_maana تماس با ما 0919 9702375
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔸معنى ابد اينست كه ديگر 🍁تا 🍁الى 🍁حتى 🍁متى 🍁 و از اين گونه الفاظى كه دلالت بر غايت و نهايت دارند براى او نيست. 🔸بگوييم تا خدا خدايى مى كند به يك معنى تا در اينجا هم معنى ندارد. خلاصه هستيم كه هستيم.. 🔹ببين در اينجا خودت را چگونه ساخته اى 🍁 در آنجا مهمان سفره خودت هستى كه 《 الدنيا مزرعه الاخرة》 🔸بنده و جنابعالى و و خودمانيم 🔹هر چه كاشته ايم همانيم و خودمان را آن چنان كه ساخته ايم محشوريم . 🔸يكى از موازين محكم و مسائل متين حكمت متعاليه اين است كه و انسان سازند 🔹هر چند كه به حسب ظاهر عمل حركت است 🍁نماز مى خوانيم حركت است 🍁طواف مى كنيم حركت است 🍁جهاد مى كنيم حركت است 🍁همه كارهاى ما حركت است 🍁ولكن در دل اين است 🍁و آن و و است 🍁اگر اعمال باشند آن ملكات اخلاقى خواهند شد 🍁و اگر باشند اخلاقى خواهند بود. 🔸غرض اينست كه از اين و آن حاصل مى شوند 🍁 و آن ملكات انسان سازند 🍁و انسان يعنى همين كه اينطور خود را ساخته است. 🍁همچنانكه به مدرسه رفته ايد و قلم در دست گرفته ايد تا كم كم از حركتها امروز دانا و خوانا و نويسا شده ايد همچنين از همه اعمال خودمان كه حركات اند داريم خودمان را مى سازيم باطن و سر و لب آنها همان ملكات انسان ساز است.. 📔مجموعه مقالات 🌿علامه حسن زاده آملی 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣join➲ @erfan_shia
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ✅شعر طباطبایی در به درخواست سال ها پیش انگلستان از و شاعران جهان خواسته بود در گفتگوی « » شعر بسرایند و سخن بگویند.آن انگیزه ای شد که علامه طباطبایی شعری در گفتگوی پروانه و بلبل بسرایند. سرایش این شعر به 1320شمسی است. دوش‌ به یاد دل‌ ویران‌ شدم‌ چون‌ خط‌ ایّام‌ پریشان‌ شدم‌ عاقبتم‌ سینه زغم‌ تنگ‌ شد پای‌ شکیبائی‌ من‌ لنگ‌ شد شمع‌ به دستی‌ و به دست‌ دگر ساغر و مینا، شدم‌ از در به در نیمه شب‌ از خانه‌ گریزان‌ شدم‌ گاهِ سحر سوی‌ گلستان‌ شدم‌ گاهِ بهار و شب‌ مهتاب‌ بود خرگه‌ گُل‌ بود و لب‌ آب‌ بود جشن‌ بُد و شیوۀ سرو و سمن‌ کرده‌ پر از غلغله‌ صحن‌ چمن‌ بر سر هر بوته‌ گلی‌، گل‌ زدند پای‌ سمن‌ زیور سنبل‌ زدند نغزْ نسیمی‌ که‌ ز خاور وزد خود لب‌ گل‌، گل‌ لب‌ نسرین‌ گزد رقص‌ کنان‌ نسترن‌ و یاسمن چنگ‌ زنان‌، چنگ‌ زنان‌ چمن‌ تازه‌ عروسان‌ چمن‌ گرم‌ ناز پرده‌ در افتاده‌ برون‌ جسته‌ راز مرغ‌ سحر هر چه‌ به‌ دل‌ راز داشت‌ چون‌ نیِ بی‌خویش‌ در آواز داشت‌ ما بغُنودیم‌ بیک‌ کُنج‌ باغ‌ من‌ خودم‌ و شیشه‌ و جام‌ و چراغ‌ لیک‌ دلم‌ چون‌ خم‌ می‌ جوش‌ داشت شاهد اندوه‌ در آغوش‌ داشت‌ بسته‌ لب‌ و دیده‌ و گوش‌ از جهان گرمْ سر از تابش‌ سوز نهان‌ چشم‌ و لبی‌ را که‌ ز غم‌ بسته‌ بود گریه‌ گهی‌ خنده‌ گهی‌ می‌گشود دیدم‌ و پروانه‌ به‌ گرد چراغ‌ گردد و بزمی‌ است‌ دگر سوی‌ باغ‌ لیک‌ سراسر همه‌ خاموشی‌ است‌ جلوه‌ گه‌ راز، فراموشی‌ است‌ در دو سر باغ‌ دو تا جان‌ فروش این‌ بطواف‌ آمده‌ آن‌ در خروش‌ عالم‌ پروانه‌ همه‌ راز بود عالم‌ بلبل‌ همه‌ آواز بود گفت‌ به‌ پروانۀ خامش‌، هَزار هان‌ تو هم‌ از سینه‌ نوائی‌ بیار با دل‌ پر سوز ترا تب‌ سزاست‌ در جلوی‌ ناز نیازت‌ رواست‌ گفت‌ به‌ مرغ‌ سحر آرام‌ شو بستۀ دامی‌، برو و رام‌ شو راستی‌ ار عاشق‌ دل‌ رفته‌ای این‌ همه‌ از بهر چه‌ آشفته‌ای‌ گفت‌ مرا یار بدینسان‌ کند بی‌خود و بی‌تاب‌ و پریشان‌ کند گفت‌ بگو زنده‌ چرا مانده‌ای تخم‌ وفا گر به‌ دل‌ افشانده‌ای‌ صاعقۀ عشق‌ به‌ هر جا فتاد نام‌ و نشان‌ سوخته‌ بر باد داد یا به‌ دل‌ اندیشۀ جانان‌ میار یا به‌ زبان‌ نام‌ دل‌ و جان‌ میار پیش‌ نیاور سخن‌ گنج‌ را ور نه‌ فراموش‌ نما رنج‌ را فارغ‌ ازین‌ پند چو پروانه‌ گشت از دل‌ و جان‌ بیخود و بیگانه‌ گشت‌ خویش‌ بر آتش‌ زد و خاموش‌ شد رخت‌ برون‌ بُرد و فراموش‌ شد 📔زمهر افروخته، علی تهرانی، ص134-135 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣join➲ @erfan_shia