#مقتل_مستند
⚫️کاروان حسینی نزدیک دمشق
🔹#سید_ابن_طاووس گوید:
کوفیان سر امام حسین (سلام الله علیه) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند.
🔸چون نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم! گفت چه حاجتی؟ فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازهای ببرید که تماشاگران کمتری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشتهایم!
🔹شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازهی دمشق رسید!» [1[
📚پی نوشت ها:
▪️[1] اللهوف، ص 156 - 155؛ و به نقل از آن نفس المهموم، 430 - 429؛ و ر. ک. مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.
#محرم
#نوحوا_علی_الحسین
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#مقتل_مستند
⚫️ آزین بندی شهر شام
🔹سهل بن سعد میگوید
: به سوی بیت المقدس رفتیم تا اینکه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یکدیگر تبریک میگفتند؛ و زنان با دف و طبل میزدند.
🔸با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند که ما نمیدانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم.
🔹از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمیدانیم؟
🔸گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر میآیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. 🔹رسول خدا (صلوات الله علیه و اله) را دیده و سینهای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمیبارد و زمین ساکنانش را فرو نمیبلعد؟
🔸گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (صلوات الله علیه و اله) را از عراق به شام فرستاده اند و هم اینک میرسد...». [1] .
🔹در نقل دیگری آمده است که یکی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهدهی سر حسین (سلام الله علیه) مدت یک ماه از انظار پنهان شد. پس از آنکه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت:
🔸آیا نمیبینید که چه بر ما نازل شده است؟ و آنگاه این شعر را خواند:
▪️ای پسر دختر محمد (صلوات الله علیه و اله ) سرت را در حالی آوردند که سخت به خونش آغشته بود؛
▪️ای پسر دختر محمد (صلوات الله علیه و اله )! گویی که با کشتن تو، به عمد و آشکارا پیامبری را کشتهاند؛ تو را تشنه کشتند و در کشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نکردند؛
▪️به خاطر کشتن تو تکبیر میگویند و حال آنکه به تحقیق با کشتن تو تکبیر و تهلیل را کشتند؛
▪️آی آن که اگر عزاداری برای کسی نیکو باشد، گریستن بر او خوب و زیبا است؛
▪️پس، جان ابرها بامدادان و جان بادها شبانگاهان گریست. [2] .
📚پی نوشت ها:
▪️[1] مقتل خوارزمی، ج 2، ص 60.
▪️[2] تسلیة المجالس، ج 2، ص 382؛ (این مطلب را سید محمد بن ابیطالب در ضمن رویدادهای شام آورده است).
#محرم
#نوحوا_علی_الحسین
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
آیت الله حاج مهدی مروارید042-tanbihat.mp3
زمان:
حجم:
7.09M
#معارف_وحیانی
#تدریس کتاب شریف #تنبیهات_حول_المبدا_والمعاد
توسط عالم ربانی حضرت آیت الله حاج #شیخ_مهدی_مروارید حفظه الله تعالی
{جلسه چهل و دوم }
#تدریس_تنبیهات
⭐️عرفان صحیح معصومین علیهم السلام و معارف حقیقی را در اینجا ببینید ↙️
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
آیت الله حاج مهدی مروارید043-tanbihat.mp3
زمان:
حجم:
5.32M
#معارف_وحیانی
#تدریس کتاب شریف #تنبیهات_حول_المبدا_والمعاد
توسط عالم ربانی حضرت آیت الله حاج #شیخ_مهدی_مروارید حفظه الله تعالی
{جلسه چهل و سوم }
#تدریس_تنبیهات
⭐️عرفان صحیح معصومین علیهم السلام و معارف حقیقی را در اینجا ببینید ↙️
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
018-osol-toohidi.mp3
زمان:
حجم:
2.13M
#معارف_وحیانی
🔴 #تبیین_اصول_توحیدی
از منظر قرآن و روایات
🔹 توسط عالم ربانی و فقیه اهل البیت حضرت علامه آیت الله حاج #سید_جعفر_سیدان ادام الله ظله الوارف
🔸(جلسه هجدهم)
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
019-osol-toohidi.mp3
زمان:
حجم:
2.63M
#معارف_وحیانی
🔴 #تبیین_اصول_توحیدی
از منظر قرآن و روایات
🔹 توسط عالم ربانی و فقیه اهل البیت حضرت علامه آیت الله حاج #سید_جعفر_سیدان ادام الله ظله الوارف
🔸(جلسه نوزدهم)
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
دعای هر روز ماه صفر
🔻بتصریح روایات #ماه_صفر دارای نحوست است ، نماز اول ماه و صدقه اول ماه فراموش نشود ان شاالله تعالی ...
📚مفاتیح الجنان
#تقویم_شیعه
🔴 اول #ماه_صفر سالروز #جنگ_صفین
پس از بی نتیجه ماندن نامه ها و موعظه های امیر المؤمنین " سلام الله علیه " به معاویه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال 38 ه’ لشکر امیر المؤمنین در مقابل لشکر شام صف کشیدند. لشکر حضرت 90 هزار نفر و لشکر معاویه 85 هزار نفر بودند.
لشکر کفر، آب را بر لشکر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بستند، ولی پس از گرفتن و باز نمودن آب توسط امام حسین علیه السّلام لشکر حضرت مانع از رسیدن آب به لشکر معاویه نشدند.
حضرت پس از شهادت تعدادی از اصحابشان یکباره با ده هزار نفر از طائفه ربیعه به لشکر معاویه حمله کردند و صفوف آنان را بر هم ریختند و تا قبّه معاویه رسیدند و فرمودند: ای معاویه، برای چه مردم را به کشتن می دهی؟ بیا با من مبارزه کن تا هر کدام از ما کشته شود خلافت از دیگری باشد!
عمروعاص به معاویه گفت: علی با تو به انصاف سخن گفت. معاویه گفت: اما تو در این مشورت انصاف ندادی، چه اینکه هر کس به مصاف او بیرون رود به سلامت باز نگردد! از اینجا بود که معاویه عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد. حضرت همینکه او را شناخت شمشیر را بلند کرد تا او را به درک بفرستد، ولی عمروعاص حیله کرد و عورت خود را مکشوف ساخت. آن حضرت رو از آن بی حیا برگردانید و آن خبیث فرار کرد.
سرانجام با حیله چند برگ از قرآن بر سر نیزه کردند، و ماجرای حکمین پیش آمد.
.📚قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 339.
📚 توضیح المقاصد: ص 5.
📚 تتمه المنتهی: ص 29 24.
📚فیض العلام: ص 176
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
radio.aghigh.ir4_5800020838354780482.mp3
زمان:
حجم:
14.65M
🔻هر صبح با امام زمان گریه می کنیم...
روضه شهر #شام
🔈 #حاج_محمود_کریمی
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
#مقتل_مستند
🔴روز دوم ماه #صفر به آل الله چه گذشت در مجلس یزید
🔹دوم ماه صفر همان روزی است که اهل بیت پیامبر(ص) و سَر مبارک امام حسین(ع) را به مجلس یزید وارد میکنند
🔸و امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود ابطال اعمال یزید بن معاویه و حقانیت قیام عاشورا را آشکار میسازند.
🔹پس از اینکه اسرای کربلا و خاندان امام حسین (ع) را وارد شهر دمشق کردند، سر حسین (ع) را بر رمح بلندی زده بودند و خولی آن رمح را میکشید و به آواز بلند میگفت:
▪️«منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم»
🔸امکلثوم با چشم گریان گفت:
«ای دشمن خدا فخر میکنی به کشتن کسی که جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میکائیل ذکر خواب گوینده و اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتمالانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشرکین است».
🔹سرهای جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از 1⃣سر حسین 2⃣سر علی اکبر را آوردند پس از او 3⃣سر عباس بن علی بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفی بود بعد از او 4⃣سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعی بود همین نحو سرها را پشت سر هم وارد میکردند.
✳️پشت سرها اسیران وارد شدند پیشاپیش آنها زین العابدین بود.
🔸 مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آنها آمدند، ابتدا به خرابه ای در شام برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود!
🔹فردای آن روز ماموران یزید برای بردن اسیران به مجلس وی به خرابه آمدند و چنان شیونی در مرد و زن اسیران افتاد که ناله شان به آسمان رفت .
🔸آن ها را با زنجير و ريسمان بيرون آوردند همه را به يك ريسمان بسته بودند. ✳️حضرت امام زين العابدين (ع) میفرمايد يكسر ريسمان به گردن من بود و سر ديگر به بازوى عمه ام زينب.
🔹هر وقت ما كوتاهى در رفتن میكرديم كعب ني و تازيانه میخورديم زيرا كه در ميان خيل اسيران هم دختران كوچك بودند و هم زنهاى بلند قامت زنها قدمها را بلند و اطفال كوچك بر میداشتند زنها كه میايستادند كعب نيزه و تازيانه میخوردند صداى ناله ايشان بلند میشد و چون زنان و محترمات حركت میكردند اطفال به روى هم میريختند و روى زمين میافتادند در اين وقت سنگدلان و دژخيمان آن پليد با تازيانه و كعب نی بچه ها را از روى زمين بلند میكردند و با اين وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پيغمبر (ص) را وارد مجلس آن زنديق نمودند.
🔸 یزید دستور داده بود تا برایش تختی مرصع آراسته کنند، اشراف و سران کوفه به دربار او بیایند و مجلس عیش و نوش برای او پهن شود.بهترین لباس هایش را پوشیده بود.
🔹چون سرهاى مبارك را بر يزيد وارد كردند، اهل بيت (ع) در حالتى كه به يك رشته بسته شده بودند و حضرت على بن الحسين عليه السّلام را در (غُل جامعه ) بود به مجلس یزید آوردند.
🔸چون يزيد ايشان را به آن هيئت ديد گفت، خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بين شما و او قرابت و خويشى بود ملاحظه شما ها را مى نمود و اين نحو بد رفتارى با شما نمى نمود و به اين هيئت و حال شما را براى من روانه نمى كرد.
🔹مرحوم محدث نورى قدس سره از دعوات راوندى نقل كرده: هنگامى كه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام را بر يزيد وارد كردند يزيد با حضرت سخن مى گفت و در صدد بود بهانه اى بدست آورد تا او را شهيد كند.
🔸امام سجاد علیه السلام هم پاسخ مى داد در حالي كه تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را مى چرخانيد.
يزيد گفت: اين چه كارى است كه من با تو سخن مى گويم و تو با تسبيح بازى مى كنى؟
يعنى مى خواست بگويد: ادب مجلس و سخن را رعايت نمى كنى.
🔹حضرت فرمود: پدرم از جدم برايم روايت كرد كه چون نماز صبح را انجام مى داد تسبيح را بدست مى گرفت و مى گفت:
▪️اللهم انى اصبحت اسبحك و احمّدك و اهلّلك و اكبّرك و امجّدك بعدد ما ادير به سبحتى؛
و تسبيح را با دست مى چرخانيد و سخن مى گفت و كارش را انجام مى داد بدون آن كه ذكرى بگويد و مى فرمود: چرخيدن تسبيح ذكر به حساب مى آيد و آن امان است تا در رختخواب جاى گيرد و چون در رختخواب مى رفت همين اذكار را تكرار مى كرد و تسبيح را زير سر قرار مى داد و مى فرمود تا صبح تسبيح ذكر مى كند و من از جدم پيروى مى كنم.
🔸يزيد گفت: با هر يك از شما سخن مى گويم پاسخى مى دهد كه در گفتار پيروز مى گردد.
🔹مرحوم طريحى در منتخب مینویسد :
در اين حال كه اسراء را با سرهاى بريده در دارالاماره نگاه داشته بودند مروان حكم ملعون پيدا شد چشمش كه به سر بريده امام (ع) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدكنان، پاى طرب كوبان از روى تكبر به اطراف دامن خود نظر میكرد و ناسزا میگفت و میرفت ولى برادرش كه مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى كه آمد و چشمش به سر بريده آقا افتاد زار زار گريست و رو كرد به مردم و گفت:
🔸اى ظالمان شما كه ديگر روى پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نخواهيد ديد مگر آنكه گريبان شما را بگيرد و با شما