" حکایتی بسیار جالب....."
جناب استاد قنبری قائم ( #نباتی ) می فرمودند :
یک روز خدمت مرحوم استادم_مرحوم حضرت استاد علامه #سید_ابوالحسن_حافظیان ( رضوان الله علیه_) خیلی با احترام عرض کردم،آقا یک دستورالعملی مرحمت فرمایید تا چشمم کمی باز شود که بتوانم ببینم،ناگهان با تغیر و عصبانیت فرمودند:
می خواهم نبینی...
من همان طور که دو زانو نشسته بودم،در خودم فرو رفتم.خیلی ناراحت شده بودم.قرار بود بعد از ملاقات به اداره بروم اما با حرف ایشان دیگر حالی برایم باقی نمانده بود.چند دقیقه ای بر همین منوال گذشت که پرسیدند: نمی خواهی به اداره بروی؟ عرض کردم نه آقا.. فرمودند:پس بلند شو برویم بازار،قدری کار دارم.
من که هم چنان ناراحت بودم،به اتفاق ایشان از منزلشان بیرون آمدم ،در حال عبور از بازار سرشور(یکی از بازارهای مشهد) بودیم که ایشان متوجه حال من شدند.با لحنی پدرانه فرمودند: جوان که بودم مثل شما از مرحوم آیت الله حاج #شیخ_حسنعلی_نخودکی_اصفهانی رضوان الله علیه درخواستی کردم که قدری بفهمم..ایشان با تغییر گفتند:
می خواهم 70 سال نفهمی...
(یعنی این که من خیلی گذشت کردم که نگفتم 70 سال)
خلاصه آن که وقتی به منزل استاد حافظیان برگشتیم.ایشان دستورالعملی عنایت کردند و فرمودند: فردا که چشمت باز شد،یک حرف هایی زدی که به مذاق بعضی ها خوش نیامد ،مثلا بگویی طوفان خواهد شد،می گویند هوا به این خوبی،کجا طوفان خواهد شد،آن وقت می گویند دیوانه است.... حضرت استاد قنبری قائم (حفظه الله ) فرمودند:
آن روزی که گفتم این بنی صدر خائن است،همه می گفتند: نه آقا! مورد تایید فلانی و فلانی است،بعد دیدید که با لباس زنانه فرار کرد و آن روز که گفتم :افضلی فرمانده نیروی دریایی یک خائن است.این موجود پست و کثیف،نیروی دریایی را باد می دهد و خودش نقشه ها را به دشمن می دهد تا بداند کجا را باید بزند،همه می گفتند:از محالات است ! چه کسانی این ها را تایید کرده اند و مسئولیتی به این مهمی را به او واگذار کرده اند،چطور فلانی رد می کند... و دیدید سرنوشتش به کجا رسید،با آن قیافه و ریش منافقانه اش،گفتند که کمونیست است و اعدامش کرده اند.
حالا می فهمم که می خواهم 70 سال نبینی یعنی چه؟که نگویند فلانی دیوانه است.........
منبع : سایت رسمی استاد قنبری قایم (نباتی)
کانال عرفانی (دانای اسرار)
@allamezarabadi