eitaa logo
معارف الشیعه
2.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
624 ویدیو
301 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 مقتل به روایت اول 🔹هنگامى که امام حسین علیه‌السلام شهادت خاندان و فرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش- امام سجّاد علیه‌السلام- نماند، ندا داد: ◾️«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ ◾️هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ ◾️هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ ◾️هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟» 🔻 آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ 🔻 آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏‌شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ 🔻آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ 🔻 آیا یارى کننده‌‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟». 🔶با طنین‌افکن شدن نداى استغاثه امام علیه‌السلام، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. 🔷امام علیه‌السلام به خیمه‏‌ها نزدیک شد و فرمود: ◾️«ناوِلُونی عَلِیّاً ابْنی الطِّفْلَ حَتّى‏ اوَدِّعَهُ»  🔻فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم. 🔶 فرزندش را نزد امام آوردند. امام علیه‌‌السلام در حالى که طفلش را مى‏‌‌بوسید، خطاب به او فرمود: ◾️«وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ» 🔻وای به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه و آله با آنان به مخاصمه برخیزد. 🔷 هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرملة بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد. 🔶امام علیه‌السلام دست‏ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون‏ها را به سوى آسمان پاشید و به خدا عرض کرد: 🔻«اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا» 🔷بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما». 🔶 بعد از شهادت آن طفل، امام علیه‌‌السلام از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود).  📚(مقتل خوارزمی، ج 2 ص 32 ؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 46 ؛ عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، ص 497) ✳️ علّامه مجلسى میافزاید: امام فرمود:  ◾️«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ» 🔻این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست. 🔶امام باقر علیه‌السلام فرمود:  ◾️«فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ»  🔻از خون گلوى على اصغر که امام آنها را به آسمان پاشید، قطره‌‏اى به زمین برنگشت.  🔷در روایت دیگرى آمده است که امام حسین علیه‌السلام فرمود:  ◾️«لا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصیلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا» 🔻 خدایا! فرزندم نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح پیامبر نیست. خدایا! اگر پیروزى (ظاهرى) را از ما دریغ داشته‏‌اى بهتر از آن را روزى ما فرما. 📚(بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 46) کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 مقتل به روایت دوم 📚معالى السبطین از قول ابومخنف شهادت طفل شیرخوار را به گونه دیگرى آورده است، 🔷می‏گوید: امام علیه‌السلام پس از شهادت على اکبر به خواهرش فرمود:  ◾️«یا اخْتاهُ اوُصیکِ بِوَلَدی الصَّغیرَ خَیْراً، فَانَّهُ طِفْلٌ صَغیرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ»  🔻خواهرم! به فرزند خردسالم نیکى کن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد». 🔶خواهر عرض کرد: ✳️«برادرجان! این طفل به مدّت سه روز است که جرعه آبى ننوشیده است، از این گروه کمى آب بطلب!». 🔶امام علیه‌السلام با شنیدن این سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود: ◾️«یا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخی وَ أَوْلادی وَ أَنْصارِی وَ ما بَقِی غَیْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ یَتَلَظّى‏ عَطَشَاً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ اتاهُ إِلَیْکُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ» 🔻اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بى هیچ گناهى از تشنگى مى‏‌سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید.  📚(معالی السبطین، ج 1 ص 418) 🔷و به تعبیر «نفس المهموم» امام علیه‌السلام فرمود:  ◾️«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»  🔻اى مردم اگر به من رحم نمى‌‏کنید به این طفل خردسال رحم کنید. 🔶امام علیه‌السلام در حال گفتن این سخنان بود که بناگاه تیرى از سوى ستمگرى سیاه دل- حرملة بن کامل اسدى- حلقوم طفل را پاره کرد و از گوش تا گوش را درید. 🔷امام علیه‌السلام کف دستش را زیر گلوى بریده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشید 🔶و در روایت دیگر آمده است، امام دستانش را زیر گلوى طفل گرفت و گفت:  ◾️«یا نَفْسُ اصْبِری فیما أَصابَکِ، الهی تَرى‏ ما حَلَّ بِنا فی الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِکَ ذَخیرَةً لَنا فی الْاجِلِ»  🔻اى نفس! در برابر این همه مصیبت شکیبا باش! خدایا! تو مى‌‏بینى که در این دنیاى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخیزمان ذخیره ساز. 📚(نفس المهموم، ص 349) 🔷در روایت دیگرى آمده است که امام علیه‌السلام به خدا عرض کرد:  ◾️«اللَّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِیَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَیْنا، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَکاتِکَ، اللَّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فی الدُّنْیا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِی الْآخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔻خدایا! تو مى‌‏‌دانى که اینان ما را دعوت کردند تا به یارى‏‌‌مان بشتابند ولى ما را رها کردند و در برابر ما بپاخاستند، خدایا! باران آسمان را از آنان دریغ‌‌‏دار و آنان را از برکاتت محروم کن. خدایا هرگز از آنان خشنود مشو. 🔻 خدایا اگر در دنیا، پیروزى را از ما دریغ داشته‌‌‏اى، آن را ذخیره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمکاران انتقام ما را بستان». 📚(عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص 497) کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 خراب کردن منزل سلام الله علیها ▪️سعید بن عاص ( لعنت الله علیه ) فرماندار مدینه بود، وقتی خبر شهادت حسین را شنید خانه علی بن ابیطالب و خانه عقیل و خانه رباب مادر سکینه را خراب کرد. 📚. لباب الانساب، بیهقی، ج 1، ص 351. کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸چرا از بین تمام شهدای کربلا، سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، فقط بدن مبارک علی‌اصغر علیه‌السلام را به خاک سپرد؟! عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض ‌القدس» و همچنین مرحوم شبه جعفر شوشتری در «الخصائص الحسینه» می‌نویسند: 📝 اینکه سیدالشهداء علیه‌السلام طفل رضیع را دفن کرد و سایر شهدا را دفن ننمود، چند جهت می‌تواند داشته باشد: 🥀 اول: به جهت آنکه به تنهایی امکان داشت آن طفل را به خاک بسپارد (اما پیکر دیگر شهدا را تنها نمی‌توانست) 🥀 دوم: آن که مبادا سر آن طفل را مثل سایر سرها بِبُرند. 🥀 سوم: دفن کرد تا بدن وی مثل سایر ابدان سه شبانه روز برهنه نماند. 🥀 چهارم: دفن کرد که مبادا بدن نازک او زیر سم اسبها نابود شود. 🥀 پنجم: دفن کرد تا مبادا دفعه دیگر چشم خود آن حضرت و دیگر مخدّرات به قنداقه پر خون او بیفتد و داغ دلشان تازه شود. 📚ریاض القدس ج۴ ص۱۹۵ 📚الخصائص الحسینیه،ص۱۱۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به خیمه‌ها برمی‌گشت در حالی که خون گلوی شش‌ماهه بر سینه اش روان بود … در نقل‌ها آمده است: 📋 ثُمَّ رَجَعَ بِالطَّفْلِ مَذْبُوحاً وَ دَمُهُ يَجْرِي عَلَى صَدْرِهِ، ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه همراه با طفل ذبح‌شده‌اش از میدان برمی‌گشت در حالی خون آن طفل بر سینه‌اش جاری بود. 📚مقتل ابومخنف، ص۹۱ 📚تذکره الشهداء، ص۲۷۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸به واسطه یک جرعه آب، بر حسین «علیه‌السّلام» منت بگذارید! من که یک عمر به پیش احدی رو نزدم رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها وارد شهر شام شدند، برخی از مصائب روز عاشورا را بر مردم شام بیان می‌نمودند؛ تا اینکه رسیدند به اینجا که فرمودند: برادرم حسین علیه‌السلام در روز عاشورا در برابر آن لشگر نانجیب ایستاد و فرمود: 📋 مُنُّوا علی ابْنِ المصطفی بِشْرٍبة یُحییٰ بِهَا / أطفالنا مِنْ الظَّمَا حَيْثُ الْفُرَاتِ سَائِلٍ ▪️به واسطه یک جرعه آب بر پسر مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله منّت بگذارید. تا بچه‌های‌مان که از تشنگی نزدیک است بمیرند، کمی جان بگیرند. فرات جاری است و چیزی از شما کم نمی‌شود! 📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۲۸۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸آه … از وقتی که بدن نازنین علیه‌السلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند ‌و‌بر نیزه زدند … در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که حرمله (و یا نقلی دیگر ابوخلیق) را به نزد مختار آوردند، گفت، مختار از نحوه شهادت علی اصغر علیه‌السلام سوال نمود که در آخر حرمله نانجیب گفت: 🥀 به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر شهیدی به سرداری دادند که جهت افتخار بر نیزه کُنَد و به کوفه نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیر. 🥀 به ابو ایوب غنوی که سرکرده بیل‌داران بود سری از شهدا نرسید. لذا به بیل‌داران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند و جسد آن طفل را یافتند و بیرون آورده و سرش را بریدند و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند. 🔖 مقتل "مُبکِی العیون" نوشته است: 🥀 چون سر های شهدا را به نزد عمر ابن سعد ملعون آوردند،گفت یک سر دیگر باقیست. گفتند آن سر شیرخوار حسین علیه‌السلام است که او را به دست خود دفن کرده است. 🥀 آن ملعون گفت: بروید به دنبال او و هر نحوی شده سر او را به نزد من بیاورید. پس جمعی پیاده آمدند و با بیل و نیزه دنبال پیکر مطهر آن طفل گشتند و در نهایت آن پیکر مطهر را پیدا کرده و نعش او را از خاک بیرون آورده و سرش را جدا کردند و نزد ابن سعد لعین آوردند و با سرهای شهدا به شام بردند. 📚 مُبکی العیون،ص۱۹۲ (نسخه خطی) 📚 ریاض القدس ج٢ ص١٠۴ (نسخه خطی) 📚 سفینة النجاة ج٢ ص٢٧٣ 📚 بحرالمصائب ج۴ ص٣۵۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
⚫️ با انتشار مطالب بالا در نشر مصائب اهلبیت « سلام الله علیهم اجمعین» سهیم باشیم
41.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اخلاق حسنه زینب کبری "سلام الله علیها" 🎙 حجت الاسلام و المسلمین استاد " حفظه الله تعالی " ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ @ostad_ghasemi_podcast ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیه‌السلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…» در نقل‌ها آمده است: 📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ ▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیه‌السلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیه‌السلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن. 🔖 "مقتل الحسين علیه‌السلام" بحرالعلوم اضافه می‌کند: 📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء ▪️قلب سیدالشهداء علیه‌السلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان می‌داد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود: 📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ ▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان‌ رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت می‌شد به او نظر میکردیم. 📚لهوف ص١۶٣ 📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸از داغ علی اکبر علیه‌السلام، چشمان سیدالشهدا علیه السلام در حدقه می‌چرخید ... در نقلی، جابر بن عبدالله انصاری گوید: 📋 لَمَّا قُتِلَ عَلِيُّ بنُ الْحسينِ عليهماالسّلامُ دَخَلَ الْحسينُ إلىٰ الْفُسطاطِ باكِياً حَزيناً مَأیُوساً عَن نَفسِهِ. ▪️وقتی که علی اکبر علیه‌السلام به شهادت رسیده بود، سیدالشهدا علیه‌السلام در حالی که گریه میکرد و از خودش ناامید شده بود به خیمه‌ها آمد. 📋 فَقالَتْ سكينةُ: مالِي أراكَ تَنعَيٰ بِنَفسِكَ، و تُديرَ طَرفَكَ؟ أينَ أخِي عَليّ؟ ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: پدرجان! دارم میبینم که جان می‌کَنید و چشمانتان در حدقه دارد می‌چرخد! برادرم علی کجاست؟! 🥀 امام علیه السلام فرمود: نانجیبان، او را کشتند! 📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذٰلِكَ صَاحَتْ: وا أخاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ! ▪️وقتی که حضرت سکینه علیهاالسلام این را شنید، فریادی برآوردکه ای وای برادرم! ای وای از پاره قلبم! 🥀 امام علیه‌السلام او را وصیت به صبر نمود و حضرت سیکنه سلام‌الله‌علیها عرضه داشت: 📋 يا أبَتاهُ كَيفَ تَصبِرُ مَنْ قُتِلَ أخوها و شُرِّدَ أبُوها؟! ▪️ای پدرجان! چگونه صبر کند کسی که برادرش کشته و پدرش تنها شده است؟! 🥀 در این هنگام امام علیه السلام فرمودند: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون. 📚 الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۳۲۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
shafaalsodor-softgozar.com.pdf
15.9M
🔴 کتاب شریف شفاء الصدور فی شرح زیارت عاشور ▪️جامع ترین کتاب در شرح زیارت عاشورا کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 اعتراف ملعون بر فضائل حضرت " سلام الله علیه " ▪️ روزی معاويه لعنة الله علیه از اطرافيانش پرسيد: در این زمان سزاوارتر از همه به خلافت مسلمین كيست؟ ▪️ اطرافیان متملق به ستايش معاویه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفی كردند. ▪️ ولی معاويه گفت: «خير، سزاوارترين مردم به خلافت، على بن حسين عليه السّلام است كه جدّش رسول خداست و شجاعت و دلاورى بنى هاشم، سخاوت بنى اميّه‏ و شکوه و جلال قبیله ثقيف در او جمع است». 📚 بحارالانوار، ج ۴۵ ص ۴۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ مقتل حضرت عباس علیه السلام از کتاب شریف"بحارالانوار" علامه مجلسی "رحمه الله" می‌نویسد: لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟ ▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟ فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً  ▪️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد. ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین. ▪️حضرت عباس علیه السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ ▪️امام حسين عليه السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم  ▪️اباالفضل العباس علیه السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ ▪️عباس به سوى امام حسين مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.  فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ ▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!  فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ ▪️حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.  فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ ▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم ▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت . و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ. ▪️و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ ▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ ▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.  فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ ▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها ▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ ▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ ▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.  فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها ▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ ▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ ▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني ▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.  فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ ▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. ▪️امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و بی چاره شدم. 📚بحارالانوار ج۴۵ص۴١ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ... حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند : تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا ▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند. وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ ▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیف‌شدهٔ غریب! کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◼️ چرا شیخ کاظم،روضه ي مرا نمیخواند؟! مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در «مقتل الحسين علیه السلام» نقل میکند: دانشمندبزرگ،شیخ کاظم سبتی، براي من نقل کردکه، یکی از علماي برجسته و مورد اطمینان نزد من آمدوگفت: من رسول و فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام از سوي او هستم، و افزود: من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود: چراشیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمیخواند؟! عرض کردم: من همواره می‌شنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را میخواند. فرمود: به شـیخ کاظم بگو این مصـیبت را بخوان، و آن اینکه، هرگاه سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند، بِماذا یَتَلَقِّی الْأرض؟! ▪️چگونه و باچه سختی یی، به زمین برخورد خواهدکرد؟! 📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ج١ص٣٣۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک می‌کرد... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمی‌گشت ، نوشته اند: و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ. ▪️ او به خیمه بازمی‌گشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک می‌کرد. فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟ ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟ می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟ فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ. ▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود: عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است. 📚أسرار الشّهادة، /ص۳۳۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 لعنت امام زمان بر قاتلان حضرت عباس سلام الله علیهما... ▪️ در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه، درباره حضرت عباس علیه‌السلام چنین آمده است: «السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ» «سلام بر عباس فرزند امیرمومنان علیه‌السلام، که جان خویش را در راه برادرش داد؛ از دیروزش برای فردایش توشه برگرفت؛ در راه برادر جانبازی کرد و خود را فدایش کرد؛ از او حفاظت و خود را سپر بلایش کرد؛ سعی نمود برای او آب آورد؛ دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند.» 📗اقبال الأعمال، ص ۴۷ 🔽 کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
⚫️ صحنه‌ای جانسوز در عصر 💢 ...و حسين جالس أمام بيته محتبيا بسيفه إذ خفق برأسه على ركبتيه و سمعت أخته زينب الصيحة فدنت من أخيها فقالت يا أخى أما تسمع الاصوات قد اقتربت قال فرفع الحسين رأسه فقال إنى رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم في المنام فقال لى إنك تروح إلينا قال فلطمت أخته وجهها و قالت يا ويلتا.... ✍🏻 در عصر تاسوعا، امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت: برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود: هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. بمن فرمود: تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد. 📚 الإرشاد، مفید رحمه الله، ۲/۹۰ 📚 تاریخ طبری، ۴/۳۱۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ اَما فیکُم مسلمٌ ... نوشته اند: و بَقِیَ وَحدَهُ و قد أثخَنَ بِالْجِراحِ في رأسِهِ و بَدَنِهِ، فجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ و هُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَميناً و شِمالاً. ▪️امام، تنها ماند و زخمهاى گران كه بر سر و بدنش رسيده بود، او را سنگين كرده بود.پس با شمشير، آن بى شرمان را مى زد و آنان از برابر شمشيرش به راست و چپ پراكنده مى شدند. فقالَ حميدُ بنُ مُسلمٍ : فَوَ اللّهِ ما رأيتُ مَكثوراً قَطُّ قد قُتِلَ وَلَدُهُ و أهلُ بَيتِهِ و أصحابِهِ أربَطَ جَأشاً، و لا أمضَىٰ جِناناً مِنهُ عليه السّلامُ، إن كانَتِ الرَّجَّالَةُ لِتَشُدَّ عَلَيْهِ، فَيَشُدُّ عَلَيْها بِسَيفِهِ، فَيَنكَشِفُ عن يَمينِهِ و عن شِمالِهِ اِنكِشافَ الْمَعزَىٰ إذا شَدَّ فيها الذِّئبُ ▪️حميد بن مسلم گويد: «به خدا، مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد؛ چون پيادگان بر او حمله مى افكندند، او با شمشير بدانان حمله مى كرد و آنان از راست و چپش مى گريختند؛ چنانچه گله گوسفند از برابر گرگى فرار كنند. فَلَمَّا رَأى ذٰلكَ شِمرُ بنُ ذِي الْجوشَنِ اِستَدعىٰ الْفُرسانَ، فصاروا في ظَهورِ الرَّجَّالَةِ، و أَمَرَ الرُّماةَ أن يَرموهُ، فَرَشَقوهُ بِالسِّهامِ حَتَّىٰ صارَ كَالْقُنفُذِ، فأحجَمَ عَنهُم، فَوَقَفوا بِإزائِهِ ▪️شمر بن ذى الجوشن كه چنان ديد، سوارگان را پيش خواند و آنان در پشت پيادگان قرار گرفتند.سپس بر تيراندازان دستور داد او را تيرباران كنند.پس تيرها را به سوى آن مظلوم رها كردند (آن قدر تير بر بدن شريفش نشست) كه مانند خارپشت شد.پس آن حضرت از جنگ با آن بى شرمان بازايستاد و مردم در برابرش صف زدند. و خَرَجَتْ اُختُهُ زينبُ إلىٰ بابِ الْفُسطاطِ، فنادَتْ عُمَرَ بنُ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ: وَيلَكَ يا عُمَر! أ يَقتُلُ أبو عبدِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيْهِ؟ فَلَم يَجِبْها عُمَرٌ بِشَيءٍ، فنادَتْ: وَيحَكُم! أما فيكُم مُسلِمٌ؟ فَلَم يَجِبْها أحَدٌ بِشَيءٍ. ▪️خواهرش زينب به در خيمه آمد و رو به عمر بن سعد بن ابى وقاص كرد و فرياد زد: «واى بر تو اى عمر! آيا ابو عبد اللّه را مى كشند و تو نگاه مى كنى؟ » عمر پاسخ زينب را نگفت.زينب فرياد زد: «واى بر شما! آيا يك مسلمان ميان شما مردم نيست؟ اما كسى پاسخش را نداد. 📚الارشاد ج٢ص١١۵ 📚نفس المهموم ص٣۶١ 📚لواعج الاشجان ص١٨۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ گریه های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام بین گودال... ▪️باید سه دسته شویم و با تیر و سنگ و شمشیر، حسین را از پا در بیاوریم... نوشته اند: ثُمَّ حَمَلَ، و جَعَلَ يَضرِبُ فيهم يَميناً و شِمالاً، حَتّىٰ قَتَلَ مِنهُم خَلقاً كثيراً، فَلَمَّا نَظَرَ الشِّمرُ (لَعَنَهُ اللّهُ) إلىٰ ذٰلكَ أقبَلَ إلىٰ عُمَرِ بنِ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) و قالَ: أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرِنا مُبارِزَةً ▪️سپس امام حسین علیه السلام حمله کرد و گاهی به میمنه و گاهی به میسره لشگر می زد تا اینکه بسیاری از آنان را به درک واصل کرد. وقتی که شمر ملعون این را دید، رو به عمربن سعد کرد و گفت: ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. عمر گفت:چه کنیم؟ 🔹شمر گفت: نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثُ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده ای تیر بیاندازند عده ای با شمشیر و نیزه او را بزنند عده ای نیز، پاره های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند و بر او باید شتاب کنیم. فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ، ▪️پس تیر ها را به سمت امام علیه السلام پرتاب کردند و با نیزه به او ضربه زدند يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️و حضرت تیر ها با دست از بدن مطهرش در می آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می کرد و می فرمود : هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي.و خَرَّ صَريعاً مَغشياً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می کنم؛ اینگونه جدم را می بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می برم و در همین حال بی هوش روی زمین افتاد. فَلَمَّا أفاقَ مِن غَشيَتِهِ وَثَبَ لِيَقومَ لِلْقِتالِ، فَلَمْ يَقدِرْ، فَبَكَىٰ بُكاءً شَديداً ▪️و وقتی که به هوش آمد، خواست که برای قتال از جا برخیزد اما نتوانست و به شدت گریه کرد و فریاد زد: وا جَدَّاهُ! وا مُحَمَّداهُ! وا أبَتاهُ! وا عَلِيّاهُ! وا أخاهُ! وا حَسَناهُ! وا غُربَتاهُ! وا عَطَشاهُ! وا غَوْثاهُ! وا قِلَّةَ ناصِراهُ! أ اُقتَلُ مَظلوماً و جَدِّيَ الْمُصطَفىٰ، و اُذبَحُ عَطشاناً و أبي عَلِيٌّ الْمُرتَضَىٰ، و اُترَكُ مَهتوكاً و اُمِّي فاطِمةُ الزَّهراءِ . ▪️من مظلوم کشته شوم در حالی که جدم رسول خداست؟! و تشنه ذبح شوم در حالی که پدرم علی مرتضاست! و حرمتم را بشکنند در حالی که مادرم فاطمه زهراست؟! 📚مقتل ابی مخنف ص٨٨ 📚اسرارالشهاده ص ۴٢۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ گوشه ای از حال زینب کبری علیها السلام، در بالای تل زینبیه... … و هنگامي كه امام حسين سلام الله علیه به زمين افتاد، حضرت زينب سلام الله علیها از درب خيمه خارج شد، در حالي كه ندا سر مي‌داد: واي از مصيبت برادرم! واي از مصيبت آقا و بزرگم! و رَكَضَتْ نَحوَ الْمَعرِكَةِ و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها و تارَةً تَسقُطُ عَلیٰ وَجهِها مِن عِظمِ دِهشَتِها ▪️و دوان دوان به سمت معركه می رفت و در اين حال گاهي پايش به پايين لباسش گير مي‌كرد و زمین می خورد و گاهي از شدت مصيبت و دهشت، اختیار دست و پایش را از دست می داد و با صورت بر زمين مي‌افتاد. تا وقتي كه به آنجا رسيد.در آن لحظه شروع كرد به نگاه كردن به سمت چپ و راست و برادر خود امام حسين سلام الله علیه را ديد كه بر روي زمين افتاده است. 📚معالي السبطين ج٢ص٣٧ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ صحنه‌ای جانسوز در شب عاشورا... شیخ مفید رحمة الله می‌نویسد: و حسينٌ جالسٌ أمامَ بَيتِهِ مُحتَبياً بِسَيفِهِ إذ خَفِقَ بِرأسِهِ عَلىٰ رُكبَتَيْهِ و سَمِعَتْ اُختُهُ زينبُ الصَيحَةَ فَدَنَتْ مِن أخِيها فقَالَتْ يا أخى أمَا تَسمَعُ الْاَصواتَ قَد اقْتَرَبَتْ قالَ فَرَفَعَ الْحسينُ رأسَهُ فقالَ إنِّى رَأَيتُ رَسولَ اللهِ صَلّىٰ اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّم في الِمَنامِ فقالَ لى إنَّكَ تَروحُ إلَيْنا قالَ فَلَطِمَتْ اُختُه ُوَجهَها و قالَتْ يا وَيلَتا.... ▪️ غروب تاسوعا بود که امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب کبری سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت: برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود: هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. به من فرمود: تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب کبری علیها السلام این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد... 📚 الإرشاد، ج٢ص٩٠ 📚 تاریخ طبری، ۴ ص٣١۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa