eitaa logo
معارف الشیعه
3.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
791 ویدیو
311 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی اسدآبادی @valiyollah14
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ سیدالشهداء علیه‌السلام در لحظات احتضار إمام حسن علیه‌السلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ... در نقلی آمده است: امام حسن علیه‌السلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود: ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند. ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه ▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت. هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیه‌السلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است. 📚معالی السبطین؛ ص۴۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◾️«زهر» با جگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام چه کرد ... 🩸راوی گوید: من به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در خانه بودم. امام حسن علیه‌السلام از اتاق خارج شدند؛ وقتی که بازگشتند، فرمودند: لَقَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً مَا سُقِیتُهُ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ لَقَدْ لَفَظَت قِطْعَةٌ مِنْ کَبِدِی فَجَعَلْتُ أَقْلِبُهَا بِعُودٍ مَعِی. ▪️من چند بار مسموم شده‌ام، ولی هیچ کدام نظیر این بار نبود؛ این مرتبه یک قطعه از کبدم خارج شد و با چوبی که در دست داشتم آن را زیر و رو کردم. 📚بحارالانوار ج۴۴ ص۱۵۶ 🩸 إبن خزّاز قُمی در «کفایة الأثر» لحظات آخر امام مجتبی علیه‌السلام را اینگونه شرح می‌دهد: و بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ ▪️جلوی آن إمام، طشتی بود؛ خونی را که بالا می‌آورد در میان آن طشت می‌ریخت، و نیز قطعات کبدش به وسیله آن زهر، خارج می‌شد. 📚کفایه الاثر,ابن خزّاز قمی، ص۲۲۲ 🩸 در گزارشی دیگر نیز آمده است: و أحَسَّ بِأمعائهِ کأنّها تُقَطّعُ بِالسّکّاکین و الطّشتُ یُرفعُ مِن بینِ یَدَیه مُمتَلئً بِالدّمِ عِدّةَ مرّاتٍ بالیَوم ▪️آن زهر، چنان اثری در بدن آن حضرت گذاشت که گویا امعاء و احشاء او را با چاقو، قطعه قطعه کرده باشند؛ آن طشتی را که در مقابل آن حضرت گذاشته بودند، در آن روز آخر، چند مرتبه پُر از خون و قطعات کبد آن حضرت شد و آن را برداشتند و دوباره گذاشتند. 📚العبرة الساکتة ج۱ ص۱۱۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 وصایا، نماز، غسل، تکفین و تدفین امام مجتبی سلام الله علیه ▪️ کلینى به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر علیه‌السّلام روایت کرده است که چون وقت احتضار حضرت امام حسن علیه‌السّلام شد، حضرت امام حسین علیه‌السّلام را طلبید گفت: اى برادر گرامى! تو را وصیت مى‏ کنم به وصیتى چند، پس حفظ کن وصیت هاى مرا، چون من از دنیا بروم مرا غسل ده و کفن کن، ببر مرا به نزد جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که او را زیارت کنم و عهد خود را با او تازه کنم، پس ببر مرا به نزد قبر مادرم فاطمه علیها السّلام پس مرا برگردان به قبرستان بقیع و در آنجا دفن کن. پس حضرت امام حسن علیه‌السّلام از دنیا رفت، آن حضرت را غسل دادند و کفن کردند، بردند به جائى که بر مردگان نماز مى‏ کردند، حضرت امام حسین علیه‌السّلام بر آن حضرت نماز کرد. چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند داخل مسجد کردند به نزدیک حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بردند بازداشتند، پس کسى رفت عایشه را خبر کرد که امام حسن را آوردند و مى‏خواهند که در پهلوى جدّ خود دفن کنند، او از شنیدن این سخن در خشم شد و بر استر زین کرده سوار شد، اوّل زنى که در اسلام بر زین سوار شد او بود، به سرعت آمد تا به نزد آن حضرت گفت: برادر خود را دور کنید از خانه من که نمى‏ گذارم او در خانه من دفن شود و پرده رسول خدا دریده شود. پس امام حسین علیه‌السّلام جنازه آن حضرت را به نزدیک قبر فاطمه برد، و از آنجا به قبرستان بقیع برده دفن کرد. 📚 كافى ج۱ ص۳۰۲ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◾️ مأمون ملعون، آن‌قدر امام رضا علیه‌السلام را اذیت می‌کرد که آن حضرت همانند مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها تمنّای رفتن از دنیا را می‌نمود... در آمده است: به قدری از ناحیه مأمون به آن حضرت ناراحتی روحی وارد شد که روز جمعه در مسجد جامع دست به دعا بلند می‌کرد و می‌فرمود: اَللّهُم اِنْ کانَ فَرَجِی مِمّا اَنَا فِیهِ بِالْمَوْت فَعَجِّلْ لِیَ السّاعَةَ ▪️خدایا اگر گشایش کار من در چنین وضع ناگواری که هستم با مرگ انجام می‌شود، هم اکنون در مرگ من شتاب کن. 📚منتخب التواریخ ص۵۸۱ ✍ این دعای «عَجِّلْ وَفَاتِی» دل یک دلسوخته را به همان روزهایی می‌کشاند که یک مادر هجده ساله پهلوشکسته ، دائماً با خدای خود اینگونه نجوا می‌کرد: یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً ؛ فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی ▪️ای خدای من! مرگ مرا به سرعت برسان که دیگر زندگانی در این دنیا برای تیره و تار گشته است. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۷۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔻 تعیین محل دفن " سلام الله علیه" توسط خود حضرت اباصلت هروى روایت کرده است که چون امام مظلوم به سناباد طوس رسید، داخل قبّه‏ اى شد که قبر هارون در آنجا بود، و در پیش قبر او خطّى کشید و فرمود: این تربت من است، و من در اینجا مدفون خواهم گردید، و حق تعالى این مکان را محلّ ورود شیعیان و دوستان من خواهد گردانید، به خدا سوگند که هر که از ایشان مرا در این مکان زیارت کند یا بر من سلام کند، البتّه حق تعالى مغفرت و رحمت خود را به شفاعت ما اهل بیت براى او واجب گرداند... 📚امالى شیخ صدوق ص۶۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🔴 یکم سالروز هجوم اول به درب خانه " سلام الله علیه " 🔻در این روز اولین هجوم به خانه امیر المؤمنین علیه السّلام صورت گرفت. هنگامی که امیر المؤمنین علیه السّلام متوجه غسل و کفن و دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله شد و غاصبین خلافت در سقیفه بودند، در شب چهارشنبه که اول ربیع الاول بود بدن مبارک آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصیت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله متوجه جمع آوری قرآن شد. آن حضرت فرموده بودند: «علی جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوری کن. ..». در این ایام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند: بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده ام که تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین شبها صدیقه طاهره و حسنین علیهم السّلام را بر در منازل اصحاب می بردند و طلب یاری می نمودند. 🔻بار دوم هفت روز بعد از دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بود که زبیر و عده ای دیگر در منزل امیر المؤمنین علیه السّلام جمع شده بودند . آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد. 🔻بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها و کشتن حضرت محسن علیه السّلام، امیر المؤمنین علیه السّلام را با دست بسته بیرون بردند. 📚تفسیر فرات: ص 398. 📚 توحید صدوق: ص 73 هفت روز و 📚 امالی طوسی: ج 1، ص 263 نه روز است 📚کتاب سلیم: ص 128. 📚احتجاج: ص 75 ،190 📚توحید صدوق: ص 73. 📚 احتجاج: ج 1، ص 111 _95. 📚بحار الانوار: ج 28، ص 321 📚کتاب سلیم: ص 249_ 82. 📚الکوکب الدری: ج 1، ص 194. 📚الجمل: ص 117. 📚کامل ابن اثیر: ج 2، ص 326. 📚تاریخ طبری: ج 3، ص 203) کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
⚫️ پنجم ماه سالروز وفات " سلام الله علیها " 🔻 سلام اللَّه علیها دختر سلام الله علیه 56 سال پس از واقعه کربلا، در شب پنجم ربیع الاول سال 117 ه’ در مدینه وفات کرد. مادر ایشان " سلام اللَّه علیها " است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همراه با اسرا به کوفه و شام رفتند. در صبح روز رحلتش محمد بن عبداللَّه (نفس زکیه) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق انداختن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهر جسارت شود، گفت: «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم»، ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن " سلام الله علیه " و به قولی یحیی بن حسن علیه السّلام و به قولی محمد بن عبداللَّه نفس زکیه بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند . 📚 قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص 26. 📚 فیض العلام: ص 206. 📚مستدرک سفینه البحار: ج 4، ص 67. 📚مستدکات علم رجال الحدیث: ج 8، ص 580. 📚ریاحین الشریعه: ج 3، ص 280 🔴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین و علی آبائک و امهاتک الطاهرین و ازواجک و اولادک و اخوانک و اخواتک و اصحابک المظلومین المقربین و علی محبیک و علی من بکی و من ابکی علیک یا مولای و رحمت الله و برکاته کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات احتضار خود، آب طلبید و به دستان فرزند دلبندش، سیراب شد؛ امّا... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که به «عقید»، خادم خود فرمودند: «ای عقید! قدری آبِ مَصطکی برای من بجوشان! » عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل(نام دیگر حضرت نرجس) مادر امام زمان علیه‌السلام، آن را به خدمت حضرت آورد. فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ ▪️ آن حضرت، کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندا‌نهای نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت. آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را می‌بینی که در سجده است، او را نزد من بیاور.» 🩸عقید گوید: «وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده می‌کند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. » سپس گفتم: «آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی.» در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ ▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریه کردند و فرمودند: «ای آقای این خاندان! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود می‌روم. إمام زمان علیه‌السلام، کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت، تا آن را نوشید. 📚کتاب الغیبهٔ،شیخ طوسی،ص۲۷۱ ✍ آه یا أباالحُجه، یا حسن بن علی... در لحظات آخر عمْر شریف‌تان آب طلب کردید و به دستان مبارک فرزند دلبندتان سیراب شدید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🩸... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود: اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ ▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید! و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم ▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهان مبارکش برمی‌گرفت. برگرفته از: 📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰ 📚انوار الشهاده، ص۷۸ 📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸ کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در اثر سَمّ، ساعتی از هوش می‌رفتند و ساعتی به هوش می‌آمدند... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه در روز اول ربیع‌الاول(۱) ، معتمد عباسی ملعون در قالب یک طعامی به امام حسن عسکری علیه‌السلام ، سمّ خوراند، هشت روز طول کشید تا امام علیه‌السلام به واسطه آن سمّ به شهادت رسیدند. در این مدتی که سمّ در بدن مبارک آن حضرت اثر کرده بود، نوشته‌اند: وَ جِسمُهُ یَزدادُ ضَعفاً و الآلامُ تُشتَدُّ عَلَیه ▪️جسم مبارک آن حضرت روز به روز ضعیف‌تر می‌گشت و دردهای بدن مبارک بیش از پیش می‌شد. فَیُغشٰی عَلَیهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ ▪️آن حضرت ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی دیگر به هوش می‌آمد.(۲) 📚(۱) الإرشاد ج۲ص۳۳۶ 📚(۲)العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۸۱ کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔘 به فدای آن آقایی که بسیار او را در زندان، اذیت و آزار دادند و به میان حیوانات وحشی انداختند‌... در ادعیه ساعات هر روز که مرحوم شیخ بهایی در «مفتاح الفلاح» آن‌ ادعیه و توسّلات را نقل کرده است، در ساعت یازدهم هر روز اینگونه به درگاه الهی عرضه می‌داریم: وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ علیه‌السلام اَلَّذی طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِهاوَامْتُحِنَ بِالدَّوآبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراکِبَها؛ 🔹یا الهی! متوسل شدم به امام حسن عسکری علیه السلام؛ آن آقایی که او را افکندند در میان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بیرون آوردی، و آن حضرت به جنبدگان سرکش و حیوانات چموش امتحان شد پس رام کردی برای او سوار شدن بر آن ها را. 📚مفتاح الفلاح ص۱۳۴ 🩸خلفای وقت، مکرّر امام حسن عسکری علیه‌السلام را به بهانه های مختلف به زندان می‌انداختند تا اینکه یک روز، آن حضرت را به شخص سنگ‌دل و نانجیبی به نام «نِحریر» سپردند. به روایت «کافی» و «ارشاد»: سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام إِلَی نِحْرِیرٍ وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ ▪️امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نِحریر که مردی بد جنس بود، تحویل دادند. او خیلی بر آقا سخت می‌گرفت و آن حضرت را اذیت می‌کرد. 🔻یک روز زنش به او گفت: از خدا بترس! می‌دانی چه شخصی در زندان تو است؟ آن زن عبادت و پرهیزگاری امام علی را برایش نقل کرده و گفت: من می‌ترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوی. نحریر در جواب زن خود گفت: به خدا او را پیش درندگان می‌اندازم. در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیه‌السلام را پیش درندگان انداخت. هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره می‌کنند. فَوَجَدُوهُ علیه السلام قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَی دَارِهِ ▪️از بالا نگاه کردند، دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطرافش را گرفته اند. دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه اش ببرند. 📚الارشاد،ص ۳۲۴ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۱۳. کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
⚫️ لحظات آخر عمر شریف سلام الله علیه ▪️ ابوسهل گوید: داخل شدم بر امام حسن عسكرى عليه السلام در حالی که مسموم بود و در نزد آن حضرت بودم. امر فرمودند خادم خود عقيد را و فرمودند: اى عقيد! بجوشان از براى من آب را با مصطكى. پس جوشانيد و صيقل جاريه آن آب را براى امام حسن عسكرى عليه السلام آورد. پس همين كه قدح را به دست آن حضرت داد و خواست بياشامد و دست مباركش لرزيد و قدح به دندانهاى ثناياى نازنينش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقيد فرمود: داخل اين اطاق مى شوى مى بينى كودكى را به حال سجده، او را بياور نزد من. ابوسهل گويد كه عقيد گفت من داخل شدم به جهت پيدا كردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوى آسمان بلند كرده بود. پس سلام كردم بر آن جناب. آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه سيد من مى فرمايد تو را كه نزد او بروى. پس در اين هنگام مادرش دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش. ابوسهل مى گويد: چون آن كودك به خدمت امام حسن عسکری عليه السلام رسيد سلام كرد، نگاه كردم بر او و ديدم كه رنگ مباركش روشنايى و تلألو دارد و موى سرش به هم پيچيده و مجعد است و مابين دندانهايش گشاده است. همين كه امام عليه السلام نگاهش به كودكش افتاد بگريست و فرمود: «اى سيد اهل بيت»! مرا آب بده همانا من مى روم به سوى پروردگار خود پس آن آقازاده آن قدح آب جوشانيده با مصطكى را گرفت به دست خويش و حركت داد لبهايش را و سيرابش كرد. چون امام عليه السلام آب را آشاميد فرمود: مرا مهيا كنيد از براى نماز و رمق برخاستن و وضو گرفتن نداشت. آن طفل وضو داد پدر خود را و مسح كرد بر سر و قدمهاى او. پس امام حسن عليه السلام به وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسر من! تويى صاحب الزمان و تويى مهدى و حجت خدا بر روى زمين و تويى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تويى محمّد بن الحسن بن على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام و پدر تو است رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و تويى خاتم ائمه طاهرين و بشارت داد به تو رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و نام و كنيه داد تو را و اين عهدى است به سوى من از پدرم و از پدرهاى طاهرين تو. 📚منتهی الامال، نشر مبین اندیشه، ۲/۲۰۱۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
🩸 به خانهٔ سلام الله علیه🩸 🥀 در خبر است، هنگامی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام در سراسر سامراء پخش شد. 🥀 فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا» 🥀 سامراء، یکپارچه عزادار گردید؛ ضجه و فریاد، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله می‌زدند: «ابن الرضا علیه‌السلام از دنیا رفت» 🥀 وَ بَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ. 🥀 حاکم شهر مأمورانی را فرستاد تا با ، خانه امام علیه‌السلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اتاق‌ها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند. 🥀 وَ جَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ. 🥀 چند زن را که وارد به حمل و بارداری زنان بودند آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن جناب باردار است! 📕 کمال‌الدین، صدوق، جلد ۱، صفحه ۱۲۰ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa