eitaa logo
معارف الشیعه
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
636 ویدیو
301 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
" زنی که شیر نداشت.... " مردى حصير باف مى گفت : عيال من پس از وضع حمل تا هشت ماه ، قطره اى شير در سينه نداشت كه به بچه خود بنوشاند و از اين بابت بسيار در زحمت و اندوهگين بودم . تا آنكه يكى از دوستان مرا به حضور حاج دلالت كرد. بامدادى بود كه به خدمتش رفتم و جماعتى پيش از من در انتظار نوبت بودند، اما ناگهان مرحوم شيخ با صداى بلند فرمودند: آن كس كه عيالش شير ندارد بيايد. به حضورش رفتم سه دانه انجير مرحمت كردند و فرمودند: عيالت هر روز يك دانه از اينها را با قرائت سه قل هوالله احد و سه صلوات بخورد. مستقيما به خانه آمدم و يكى از آن سه انجير را به عيال خود دادم ، ساعتى نكشيد كه اطلاع داد، سينه هايش از شير پر شده است و شير خود به خود خارج مى شده و پيراهن او را خيس كرده است . قبول اين ماجراى شگفت انگيز براى زنان همسايه مشكل بود، اما چون از نزديك ديدند، به صحت گفته او اذعان كردند. خلاصه عيال من با آنكه هشت ماه بود كه قطره اى شير در سينه نداشت ، بعد از آن ، چنان صاحب شير شد كه علاوه از فرزند خود، كودكان ديگر را هم شير ميداد. کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabzdi
ملاقات مرحوم حاج ره با امام زمان " سلام الله علیه " به نقل از فرزند ایشان 👇👇 https://www.google.com/amp/s/article.tebyan.net/Article/AmpShow/268995 کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
" مرحوم نخودکی و مردی که........ " آقای انتظام کاشمری - واعظ - نقل می کرد که: به خدمت حاج عرض کردم: دستوری مرحمت فرما که توفیق تهجد یابم و گشایشی در کارم حاصل شود. فرمودند: « هر صبح، از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً (سوره یس) غفلت منما، انشاء الله توفیق رفیق خواهد گشت. » به کاشمر بازگشتم و هر بامداد، در حین راه رفتن، به قرائت سوره یاسین مداومت می کردم، اما نتیجه ای به دست نمی آمد. سال دیگر در ایام عید به مشهد مشرف شدم و در یک شب بارانی برای اصلاح کاری به خانه یکی از علماء شهر رفتم چون در آن شب آقا به بیرونی نیامده بود، دست خالی بیرون آمدم و اندیشیدم: خوب است به خدمت حاج شیخ حسنعلی شرفیاب شوم و ازعدم حصول نتیجه او را آگاهی دهم. با این فکر به منزل حاج شیخ آمدم، دیدم که جماعتی در اطاقند و در بسته است و ایشان، مشغول گفتار و موعظه هستند. با خود گفتم: اگر در اینحال به اطاق روم، ممکن است که جائی برای نشستن من نباشد و دیگر آنکه شاید سخن شیخ به سبب ورود من به اطاق، قطع شود. از این رو بود که پشت در نشستم و به سخنان ایشان گوش دادم تا مجلس تمام شد و به حضورش شرفیاب شوم. در همین زمان، ناگاه شنیدم که مرحوم حاج شیخ موضوع فرمایشات خود را تغییر دادند و فرمودند: « برخی از من دعای توفیق سحری و گشایش امور می خواهند، دستور می دهم که قرآن تلاوت کنند، لیکن به جای آنکه رو به قبله و در حال توجه به قرائت پردازند، در حال راه رفتن، سوره یاسین می خوانند و بعد به قصد گله می آیند که از دستور من حاصلی نگرفته اند. تازه در شب بارانی ابتدا، به منظور انجام کار دنیایی خود، به در خانه دیگران می روند و چون به مقصد نمی رسند، به فکر آخرت افتاده، سری هم به منزل من می زنند؛ این که شرط انصاف نیست، خوب است بروند و هر بامداد رو به قبله با توجه و تدبر و نه بالقلقه لسان، به تلاوت کلام الله پردازند آنگاه اگر مقصود شان حاصل نشد گله مند گردند. » پس از این سخنان، باز به موضوع اصلی سخن خود پرداختند. و پس از پایان گفتار، در باز شد و من داخل شدم. جناب شیخ محبت فرمودند و پرسیدند حاجتی داری؟ عرضه داشتم: جواب خود را شنیدم فرمودند: پس معطل چه هستی؟ برخاستم و خداحافظی کردم و مجدداً پس از چند روز به خدمتش رسیدم. از من خواستند که ظهر در آنجا بمانم، عرض کردم: امروز مهمانم و قرار شده است که برای من آش ترشی فراهم سازند، زیرا که مزاجم احتیاج به مسهلی داشته است. گفتند: امروز در آنجا خبری نیست. گفتم: وعده کرده ام، چگونه ممکن است خبری نباشد؟ فرمودند: همان است که گفتم: در آنجا خبری نیست. به اطاعت فرمان ایشان ظهر ماندم، ولی همه فکرم متوجه محل وعده بود که تخلف کرده بودم. باری، جناب شیخ از اندرون برای ناهار من قدری گردوی کوبیده و پنیر و نان آوردند. چون از خوردن غذا فارغ شدم فرمودند: « زودتر برخیز و برو که مقصودت حاصل شده است. » من ناراحت از اینکه با صراحت، عذر مرا می خواستند، از آنجا بیرون آمدم، ولی به مجرد آنکه به منزل رسیدم، مانند کسی که مسهلی خورده باشد، مزاجم اجابت کرد و راحت شدم و آنگاه معلومم گردید به چه سبب به من فرمودند: زود برخیز و برو. بعد از آن مطلع شدم، میزبان آن روز، پیش از ظهر به محل سکنای من مراجعه کرده و به علت پیدایش مانعی از پذیرائی عذر خواسته بود.» کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
" تنبیه مار " آقای گلبیدی از قول آقا سید حسین موسویان نقل کرد: « آقا سید حسین برای من نقل کردند که به واسطه آقای حاج سید حسین موسوی امام جماعت مسجد سید اصفهان به مرحوم حاج معرفی شدم. ایشان مرا به گرمی‌پذیرفتند و در هر سفر که به مشهد مشرف می‌شدم خدمت ایشان می‌رسیدم. در سفر دوم یا سوم بود که روزی در مدرسه خیرات خان واقع در بست پائین خیابان مشهد در طبقه فوقانی مدرسه در حجره ایشان بودم که از طبقه هم کف سر و صدائی بلند شد. مرحوم حاج شیخ فرمودند چه خبر است. گفتند طلبه ای را مار زده است. فرمودند او را بیاورید بالا. گفتند نمی‌تواند بیاید. فرمودند خودم می‌آیم. بلند شدند و به راه افتادند. من هم به دنبال ایشان از پله‌ها پائین آمدم و به اتفاق حاج شیخ وارد اطاق طلبه شدیم دیدیم که طلبه دارد روی زمین می‌غلطد. آقا پرسیدند کجا را زده است؟ شست پای خود را نشان داد. مرحوم حاج شیخ انگشت مبارک را با آب دهان تر کرده به محل گزیدگی مالیدند فی الفور درد ساکت شد. بعد فرمودند مار کجاست؟ مار در گوشه حجره بود نشانش دادند. مرحوم حاج شیخ رو به مار کرده فرمودند: « می‌خواهی ترا تنبیه کنم؟ چرا اذیت کردی؟ » سپس رو کردند به شخصی که قیافه و کسوت رعایا و کشاورزان را داشت و جوالی همراهش بود که به پشت می‌بست. فرمودند جوال را بیاور. آورد به مار فرمودند برو توی آن توبره. مار حرکت کرد و وارد آن جوال شد. بعد به مار فرمودند: « دیگر کسی را اذیت نکن والا ترا تنبیه خواهم کرد. » و به آن مرد فرمودند آنرا بردار و بیرون دروازه رهایش کن و در راه هم آن را آزار منما. » کانال عرفانی(دانای اسرار) @allamezarabadi
" پسر من برای خودم ؛ پول او هم برای او " حاجى ميرزا على نقى قزوينى حكايت مى كرد كه : يكى از بزرگان شاهرود از من خواهش كرد كه از حاج قدس سره دعايى بگيرم كه به بركت آن ، خداوند فرزند پسرى به وى عطا فرمايد. حاج شيخ فرمودند: نذر كند، پس از آنكه داراى پسر شد، مبلغ سى تومان بدهد. پس از اندك زمانى ، خداوند پسرى به آن مرد عنايت كرد، ولى وى از دادن آن مبلغ استنكاف ورزيد. خواستم از پول خود نذر آن مرد را ادا كنم ، اما حاج شيخ از نيت قلبى من آگاه شدند و فرمودند: هر كه پسر خواسته بايد پول را بدهد. به تو ارتباطى ندارد يكبار ديگر كه به آن مرد يادآورى كردم گفت : خواست پروردگار بوده كه فرزندى به من مرحمت كند، به كسى مربوط نمى شود، تا يكروز كه حاج شيخ براى امرى به تجارتخانه من تشريف آورده بودند جريان را به ايشان عرض كردم فرمودند: مانعى ندارد، پسر من از خودم و پول او هم متعلق به خود او باشد. چند روزى گذشت ، نامه اى از آن شخص دريافت داشتم كه نوشته بود: پسرم پيش از ظهر فلان روز در دامن نشسته بود، ناگهان و بدون هيچ مقدمه اى ، به زمين افتاد و مرد..... چون دقت كردم متوجه شدم درست در همان ساعت كه حاج شيخ آن مطلب را فرمودند، فرزند آن مرد نيز افتاده و مرده است ..... کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
" دستی کشید و غصه ز دستان ما کشید ...." نقل است که از پيرزنى می گفت گاوى داشتم كه در ابتداء شير بسيار مى داد، اما رفته رفته شيرش رو به كاستى گذاشت . به خدمت حاج كه در آن هنگام در جاغرق (از بيلاقات مشهد مقدس ) مشغول رياضت بودند، رفتم و ماجراى گاو را براى ايشان نقل كردم فرمودند: فردا صبح پيش از آنكه گاو را بدوشى مرا خبر كن . فردایش بنا به وعده آمدند و ايستادند و دست مباركشان را بر پشت گاو مى كشيدند و من مشغول دوشيدن شير شدم ؛ آنقدر شير آمد كه دلو گاو دوشى پر شد. آنگاه فرمودند: بس است ؟ عرض كردم : آرى و بعد از آن هم هر روز دلو خود را از شير آن گاو پر مى كردم ..... انسان اگر عبد شد منشاء اثر می شود ..... کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
#شیخ_حسنعلی_نخودکی_اصفهانی کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
" اذن عامی از سوی مرحوم نخودکی " مرحوم حاج (رحمة الله علیه ) اجازه عامه داده اند بر اینکه... _انجیر یا نبات را گرفته. _بر آن دوازده مرتبه آیة الکرسی بخوانند . _به مریض بدهند. یکی از دو راحتی (مرگ یا شفا) برای مریض حاصل خواهد شد. منبع : سر المستتر ص 143 کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi
عارف کامل مرحوم #شیخ_حسنعلی_نخودکی_اصفهانی (ره) در توصیه به فرزندشان فرموده اند : ریاضت تو خدمت به خلق خداست . 📕افلاکیان خاک نشین ، ص ۱۰۷ @allamezarabadi
آیت الله فاطمی نیا (دام ظله) : شنیده ام از مرحوم آیت الله حاج #شیخ_حسنعلی_نخودکی_اصفهانی سوال کرده اند ؛ چگونه به این مقام رسیده اید !؟ فرمود : گره گشایی از کار مردم . @allamezarabadi
" مکافات قضا شدن نماز "   مرحوم حاج در وصیت خود به فرزندش می گوید:  اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا خواهد شد.  فرزندم! بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد. سحرگاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.  اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.  سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید:  پسرم! ترا سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آنجا که می توانی غفلت مکن.  از آقای نظام التولیه سرکشیک آستان قدس رضوی نقل است:  شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید، آخرهای شب دستور دادم که تمام درهای حرم را ببندد. خادمی خبر داد که حاج شیخ حسنعلی در بالای بام در کنار گنبد مشغول نماز است و مدتی است که در حال رکوع می باشد و هر چند بار که مراجعه کردم، در همان حال رکوع بود. گفتم با حاج شیخ کاری نداشته باش، فقط کمی آتش هیزم در اتاق پشت بام بگذار که وقتی نمازش تمام شد، گرم شود.  آن شب برف سنگینی در مشهد بارید. هنگام سحر که برای بازکردن درهای حرم آمدیم، به آن خادم گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حال است. خادم رفت و پس از چند لحظه برگشت و گفت: حاج شیخ هنوز در حال رکوع است و پشتش از برف پوشیده شده.  معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده است و سرمای شدید را اصلا احساس نکرده بود. (۱)   ۱- نشان از بی نشانها / ص 33   بهترین پناهگاه حکایات و داستانهای نماز نویسنده : گردآوری مطالب:رحیم کارگر محمدیاری مترجم : بازنویس نثر:عین الله کاوندی کانال عرفانی (دانای اسرار) @allamezarabadi