eitaa logo
معارف اسلامی مسجد چهارده معصوم علیهم السلام
55 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
175 فایل
هدف از ساخت کانال تقویت معارف دینی اخلاقی سیاسی و شرعی است
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 نام علی علیه‌السلام در قران به اعتراف اهل‌تسنن 👈🏼 پيامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: آن شب كه مرا به معراج بردند، جبرئيل مرا با بال راست خود حمل كرد به من گفته شد كه چه كسى را جانشين خود براى اهل زمين قرار دادى؟ گفتم: بهترين اهل آن على بن ابى‌طالب علیه‌السلام برادرم و دوستم و دامادم و پسر عمويم را. ➖ گفته شد: اى محمد آيا او را دوست دارى؟ گفتم: آرى اى پروردگار جهانيان. ➖ به من گفته شد: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر كن، همانا من على اعلى هستم و نام او را از نام‌هاى خود مشتق كردم و او را على ناميدم، ➖ پس جبرئيل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى‌رساند و به تو مى‌گويد: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «ووهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق عليا». 📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حاكم الحسكانی، ج۱، ص۴۶۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🍃 نام علی علیه‌السلام در قران به اعتراف اهل‌تسنن 👈🏼 پيامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: آن شب كه مرا به معراج بردند، جبرئيل مرا با بال راست خود حمل كرد به من گفته شد كه چه كسى را جانشين خود براى اهل زمين قرار دادى؟ گفتم: بهترين اهل آن على بن ابى‌طالب علیه‌السلام برادرم و دوستم و دامادم و پسر عمويم را. ➖ گفته شد: اى محمد آيا او را دوست دارى؟ گفتم: آرى اى پروردگار جهانيان. ➖ به من گفته شد: او را دوست بدار و امت خود را به دوست داشتن او امر كن، همانا من على اعلى هستم و نام او را از نام‌هاى خود مشتق كردم و او را على ناميدم، ➖ پس جبرئيل فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى‌رساند و به تو مى‌گويد: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «ووهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق عليا». 📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حاكم الحسكانی، ج۱، ص۴۶۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب خویش از برخی علمای بزرگ حوزه علمیه نجف آورده است که: در آنجا یک طلبه‌ای بود، بنام: که از سه مشکل بزرگ رنج می‌برد. این سه مشکل عبارت بودند از: ١) دچار درد سینه وبیماری سختی بود که خون از سینه‌اش می‌آمد. ٢) به آفت فقر وتهیدستی گرفتار بود. ٣) دل در گرو مهر دختری نهاده بود، امّا خانواده دختر، به دلیل فقر و بیماریش با ازدواج او موافقت نمی‌کردند. ➖ هنگامی که از همه جا مأیوس و نومید گردید با خود عهد بست که به برای عبادت و نیایش برود چرا که میان مؤمنان مشهور بود که اگر کسی چنین کند، به‌خواست خدا به دیدار امام‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مفتخر خواهد شد. ➖ براین اساس بود که این مرد، بدین برنامه همّت گماشت بدان امید که به دیدار حضرت مهدی صلوات الله و سلامه علیه نایل آید وسه مشکل خویشتن را با آن مشکل گشا وچاره ساز در میان بگذارد. آخرین شب چهارشنبه بود، شبی بسیار تیره وتار وسرد وطوفانی. باد تندی می‌وزید و او بر سکوی مسجد کوفه نشسته و غرق در غم و اندوه بود، چراکه به.خاطر جریان خون از سینه‌اش به هنگام سرفه، نمی‌توانست در داخل مسجد توقّف کند واحترام طهارت مسجد وآن مکان مقدّس را می‌نمود و نیز در این اندیشه بود که آخرین چهارشنبه که چهلمین هفته بود فرا رسید و او نتوانسته به دیدار آن کعبه مقصود نایل آید و این محرومیت نیز غمی بزرگ بر غمهایش می‌افزود. ➖ او به‌نوشیدن قهوه عادت داشت به‌همین دلیل آتشی برافروخت تا قهوه را ردیف کند که بناگاه در آن شب تاریک وخلوت، مردی را دید که به‌سوی او می.آید، از این رخداد، آزرده خاطر شد وبا خود گفت: «اندکی قهوه به همراه دارم آن را هم این بنده خدا خواهد نوشید وبرایم چیزی نخواهد ماند». ➖ خودش می‌گوید: در این فکر بودم که آن مرد رسید ومرا با نام ونشان صدا زد وبه من سلام گفت، از شناخت او که مرا با نام صدا زد تعجّب کردم و گفتم: «شما از کدام قبیله می‌باشید؟ از قبیله فلان هستید؟» گفت: «خیر!» ومن نام بسیاری از قبایل را آوردم و او مرتب گفت: «خیر!» واز هیچ یک از این عشیره‌ها نبود. ➖ آنگاه او پرسید: «چه مشکل وخواسته‌ای تو را به اینجا آورده است؟» گفتم: «شما چرا از من در این مورد می‌پرسی؟» گفت: «اگر به من بگویی چه زیانی به تو خواهد رسید؟» فنجانی پر از قهوه کردم وبه او تقدیم داشتم و او کمی از آن نوشید، سپس فنجان را بازگردانید و گفت: «شما بنوشید». فنجان را گرفتم و تا آخرین قطره آن را نوشیدم، آنگاه گفتم: «حقیقت این است که من دچار فقر و تنگدستی بسیار سختی هستم، از سوی دیگر به‌بیماری علاج ناپذیری گرفتارم که به هنگام سرفه، خون از سینه‌ام می‌آید ودیگر اینکه به بانویی دل بسته‌ام ومی‌خواهم با او پیمان زندگی مشترک ببندم، امّا به‌خاطر دو مشکلم خانواده‌اش موافقت نمی‌کنند. برخی از روحانیون مرا سرگرم ساختند وگفتند: اگر چهل هفته و هر هفته شب چهارشنبه به مسجد کوفه بیایم وخواسته‌هایم را به بارگاه خدا برم ودست توسّل به دامان پر برکت امام عصر (علیه‌السلام) بزنم، خواسته‌هایم برآورده شده ومشکلات سخت زندگیم، حلّ خواهد شد. من نیز رنج و خستگی این چهل شب را به‌جان خریدم و اینک آخرین شب فرا رسیده است، امّا نه آن گرامی را دیده‌ام ونه به خواسته‌های خود رسیده‌ام»‌. ➖ من گله می‌کردم و در اوج بی‌توجّهی به‌آن بزرگوار بودم که رو به‌من کرد و فرمود: «أمّا صدرك فقد برأ، وأمّا الإمرأة فتاخذها عن قریب، وأمّا فقرك فيبقي على حاله حتّی تموت». یعنی: شیخ محمّد! اینک سینه‌ات خوب شده ودیگر از بیماریت اثری نخواهی یافت و آن بانوی مورد علاقه ات نیز، بزودی به وصالش خواهی رسید، امّا فقر وتهیدستی همراهت خواهد بود.شگفتا! وقتی به خود آمدم دیدم سینه‌ام شفا یافته، و پس از یک هفته با بانوی مورد علاقه‌ام ازدواج کردم، امّا همان‌گونه که فرمود، تهیدستی هنوز همراه من است، مصلحت آن را نمی‌دانم. 📚 منابع: ۱‌. امام مهدی (علیه‌السلام) از ولادت تا ظهور، ص۴۲۱ ۲. بحارالأنوار، ج۵٣، ص٢۴٠ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 از رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل مي كند كه حضرتش فرمودند: اگر مردم می‌دانستند [حضرت] على [عليه‌السلام] چه زماني به لقب ناميده شد، ديگر فضل او را انكار نمي كردند. او به اين لقب ناميده شد در حالي كه [حضرت] بين روح و جسد بود و خداوند فرمود: (و به ياد آور زماني را كه پروردگارت از بنی‌آدم عهد و پيمان گرفت و آنها را بر اين پيمان گواه قرار داد كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آری)! و ملائكه نيز گفتند: آري! و خداوند تبارك و تعالي فرمود: من پروردگار شما و محمد پيامبرتان و علی امير و سرپرستتان. 📝 عن حذيفة بن اليمان، قال: قال رسول الله صلي الله عليه [وآله] وسلم: لو يعلم الناس متي سمي علي أميرالمؤمنين ما أنكروا فضله. سمي أميرالمؤمنين وآدم بين الروح والجسد، قال تعالي: (وإذ أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم وأشهدهم علي أنفسهم ألست بربكم قالوا بلي شهدنا أن تقولوا) قالت الملائكة: بلي. فقال تبارك وتعالي: أنا ربكم ومحمد نبيكم وعلي أميركم». 📚 منابع: ۱. فردوس الأخبار، شیرویه دیلمی (۵۰۹ق)، ج۳، ص۳۹۹ ۲. ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ج۲، ص۲۴۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @sibtayn