5. از سلمان فارسى نقل شده است كه گفت: من از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىفرمود: من و على بن ابىطالب از نور خدا از جانب راست عرش هستيم، خدا را تسبيح و تقديس مىكرديم، از چهارده هزار سال پيش از اينكه خدا آدم را بيافريند، آنگاه كه خدا آدم را آفريد، به اصلاب مردان و رحمهاى زنان پاك منتقل شديم؛ سپس به صلب عبد المطّلب منتقل شده و دو نيمه شديم، نيم آن در صلب عبداللّه و نيم ديگر در صلب عمويم ابوطالب قرار داده شد، من از آن نيمه آفريده شدم و على از نيمه ديگر آفريده شد، خداوند نامهاى ما را از نامهاى خود برگرفت، خداوند محمود و من محمدم، خدا عالى و برادرم على، خدا فاطر و دخترم فاطمه، خدا محسن و دو پسرم حسن و حسيناند، نام من در رسالت و نبوت و نام او در خلافت و شجاعت بود، من پيامبر خدا و على ولىّ خدا است.(فرائد السمطين، ج 1، ص 41، ح 5). (ادامه دارد)
هدایت شده از معرفت
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شاهکار استاد قرائتی
وقتی مولوی عبدالحمید جوابی برای گفتن نداشت.
🌷کانال معرفت
👇👇👇
🆔@marefatkade
#ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ_ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ
گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ
ﺍﺳﺖ!!!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای
ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ
ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ
ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ،
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ...!
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
صبح بخیر❤️
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی ازخاک دردوست نشانی بمن آر
درکمینگاه نظر بادل خویشم جنگست
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکرانرا هم ازاین می دوسه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
دلم ازدست بشد دوش چوحافظ میگفت
کای صبا نکهتی ازکوی فلانی بمن آر
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۱ بهمن ۱۴۰۱
میلادی: Tuesday - 31 January 2023
قمری: الثلاثاء، 9 رجب 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت امام جواد علیه السلام
▪️4 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️6 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️16 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️17 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
لبخند کعبه (قسمت دوم) (احمد باقریان ساروی)
على (ع)، داراى نَسَب پاك و عالى
نَسَب، نطفه پاك، شايسته، داشتن پدر، مادر و اجداد صالح نزد همه ملّتها و اقوام يكى از موجبات شايستگى براى تصدّى مقام رهبرى جامعه است، به ويژه در مكتب حياتبخش اسلام كه رهبر آن بايد هدايتگر دين و ايمان مردم نيز باشد، از اينرو بايد شخصيتى با نسب پاك، صالح و دور از هر گونه آلودگى به گناه شرك و بت پرستى باشد.
از نگاه روانشناسان و علماى اخلاق نيز نسب، خون پاك و سالم در رشد و پيشرفت و برترى فرزندان و نسل انسان تأثير بسيار خوب دارد، چنانكه از پيامبر صلىاللهعليهوآله روايت شده است كه فرمود: «مردم معادنى مانند معادن طلا و نقره هستند، بهترين آنان در جاهليت بهترين آنان در اسلام است، اگر عقل و انديشه خود را به كار بيندازند».( صلابى، «أسمى المطالب فى سيرة علىّ بن أبى طالب كرّماللّهوجهَه، ج 1، ص 27، از مسند أحمد، ج 2، ص 539؛ در منابع شيعه با تفاوت اندك از امام صادق عليهالسلام روايت شده است. ر.ك: الكافى، ج 8، ص 177، ح 197؛ من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 380)
ظاهرا مقصود اين است كه مردم در شرافت حسب و نسب همانند معادن هستند، هر كس در جاهليت از اهل بيت شرف و بلند مرتبه بود، در صورت ايمان به خدا و تسليم شدن در برابر او و دارا بودن اخلاق پسنديده، در اسلام نيز از آن شرافت و رفعت برخوردار است.
على عليهالسلام از نژاد و دودمان پاك پيامبر صلىاللهعليهوآله و نزديكترين خويشاوند پيامبر صلىاللهعليهوآله بود (اگرچه عباس و حمزه دو عموى پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم از خويشاوندان بسيار نزديك او هستند؛ ولى سبقت اسلام على عليهالسلام از يك سو و سجده نكردن او بر بتها و نداشتن سابقه شرك از موجبات برترى او بر دو عمويش شده بود، به گونهاى كه عباس به آن ملتزم بوده و با وجود على عليهالسلام، داعيهاى براى خود و فرزندانش نداشت)؛ چون او عليهالسلام پسر عموى پيامبر صلىاللهعليهوآله بود و جدّ نزديك آن دو، عبد المطّلب است، پيامبر صلىاللهعليهوآله فرزند عبد اللّه بن عبد المطّلب و على عليهالسلام فرزند ابوطالب بن عبد المطّلب و عبد المطّلب از قريش و از ميان قريش از بنى هاشم بود.
پدر على عليهالسلام
پدر على عليهالسلام، ابوطالب پسر عبد المطّلب و عموى صادق و باوفاى پيامبر صلىاللهعليهوآله و مدافع سرسخت او در برابر مشركان بود كه به اعتراف همه راويان و مورّخان اهل سنّت، ابوطالب پس از رحلت عبد المطّلب طبق وصيت او، پيامبر صلىاللهعليهوآله را به خانه خود برد و او و همسرش فاطمه بنت اسد از هيچ تلاشى براى دفاع و حمايت از حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله دريغ نورزيدند.
دست هاى خائنانهاى كه حاضر نشدند به فرمان خدا و وصيت پيامبر صلىاللهعليهوآله عمل نمايند و پس از او على عليهالسلام را به رهبرى سياسى و جانشينى پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم برنگزيدند، تلاش كردند ابوطالب را مشرك معرفى كنند. راز اين مطلب نخست بغض و دشمنى نويسندگان و مورّخان و راويان دربارى أموى و عباسى و نيز پنهان بودن اسلام و ايمان ابوطالب بود كه به صورت تقيّه و براى اينكه با تظاهر به هم عقيده بودن با مشركان بتواند از پيامبر صلىاللهعليهوآله بهتر دفاع كند، اسلام خود را آشكار نكرده بود، در حالى كه اين نكته دليل نمىشود كه به استناد احاديث مجعول به كفر و شرك او حكم شود؛ چون آن همه حمايت ابوطالب از پيامبر صلىاللهعليهوآله و دريغ نداشتن از هر چيزى در دفاع از وى، خود بهترين گواه بر ايمان راسخ او است.
با اين حال، برخى از مورّخان و راويان نكاتى را آوردهاند كه بيانگر ايمان ابوطالب است و در قسمت بعدی تقدیم میشود:
خارج فقه کتاب خمس درس 19 سه شنبه یازدهم بهمن
فرع چهارم: حکم آنجا که معادن متعدد باشد
متن عروه: نعم لو كان هناك معادن متعددة اعتبر في الخارج من كل منها بلوغ النصاب دون المجموع |1|.
|1| شرح: در این فرع میگوییم: معادن متعدد یا دور از هم و یا نزدیک هم هستند، و در صورت دوم یا به گونه ای است که نزد عرف یک معدن شمرده میشود و یا این گونه نیست، در همه صورتها یا جنسهای انها یکی و یا محتلف است.
و پیش از این بیان شد که تعدد جنس در باب معادن به هیچ وجه موجب تعدد موضوع نمیشود، و نزدیک بودن دو معدن به یکدیگر نیز اگر به اندازه ای نباشد که یک معدن شمرده شوند موجب تفاوت در حكم نمیشود، در این صورت میگوییم: اگر دو معدن نزد عرف یکی شمرده شوند، در ضمیمه شدن به یکدیگر و كافی بودن بلوغ مجموع نصاب اشکالی وجود ندارد.
ولی اگر نزد عرف متعدد شمرده شوند، در این صورت آیا یکی به دیگری ضمیمه میشود؟ ممكن است گفته شود: موضوع برای خمس معدن است و در موضوع وحدت اعتبار دارد، بنا براین هر یک از آن دو موضوع مستقل شمرده میشود، و این ظاهر صحيحه و مانند آن است.
چنانکه ممكن است گفته شود: موضوع خود معدن به عنوان چیزی که در زمین قرار دارد نیست، بلکه موضوع در باب خمس استخراج معدن و استغنام از آن است در مقابل استغنام از كنز یا از تجارت، پس چیزی که موضوع در باب معدن است استغنام معدني است، پس کسی که استغنام معدني داشته باشد اگر مقدار استغنام او به بیست دینار برسد خمس به او تعلق میگیرد، بنا براین در این موضوع وحدت معدن و تعددش فرق نمیکند، نظير آنچه در باب زكات مشاهده میکنید، از اینکه آنچه از غلات در یک روستا فراهم گردد به آنچه در روستای دیگر فراهم شده اگر مجموع آن دو به بیست درهم برسد، در این صورت نظر در این مقام نیز به جنس معدن و طبيعت آن است، نه به فرد فرد آن.
متن عروه: «و ان كان الاحوط كفاية بلوغ المجموع خصوصا مع اتحاد جنس المخرج منها سيما مع تقاربها بل لا يخلو عن قوة مع الاتحاد و التقارب» |1|
[1] شرح: پیش از این بیان شد که اتحاد جنس و تعدد آن و نیز تقارب دو معدن موجب تفاوت در حكم نمیشود، بنا براین اگر تقارب موجب شود که ان دو یک معدن شمرده شوند در ضمیمه کردن یکی به دیگری اشکالی وجود ندارد، و در غير این صورت احوط ضمیمه کردن ان دو و كافي بودن بلوغ مجموع آن دو به حد نصاب است، گرچه موجهتر عدم انضمام است، به دلیل تبادر وحدت محصوصا از صحيحه نصاب..
عدم اعتبار استمرار تکوّن
متن عروه: و كذا لا يعتبر استمرار التكون و دوامه فلو كان معدن فيه مقدار ما يبلغ النصاب فاخرجه ثم انقطع جري عليه الحكم بعد صدق كونه معدنا. |1|
|1| شرح: دلیل بر عدم لزوم استمرار تکوّن اطلاق ادله است، و در کتاب جواهر از كشف الغطاء اشكال بر ان را نقل کرده است، و گویا این اشکال با ادعای انصراف است. و اشکال بر ادعای انصراف این است که بدوي و بلا وجه است.
حکم اداء خمس از خاگ معدن
متن عروه: مسألة 6): لو اخرج خمس تراب المعدن قبل التصفية فان علم بتساوي الاجزاء في الاشتمال علي الجوهر او بالزيادة فيما اخرجه خمسا اجزء |1| و الافلا لاحتمال زيادة الجوهر فيما يبقي عنده».
|[1] در مدارك الاحکام آمده است: «لو اخرج خمس تراب المعدن لم يجزه لجواز اختلافه في الجواهر و لو علم التساوي جاز». (مدارک الاحکام5: 368).
صاحب جواهر بر حکم جواز اشکال کرد ،به این دلیل که ذيل صحيحه زراره ظهور دارد در تعلق خمس بعد از تصفيه، در انجا که امام (ع) فرمود: «ما عالجته بمالك ففيه ما اخرج الله - سبحانه - منه من حجارته مصفي الخمس» (وسائل الشیعه 9: 492، کتاب الحمس، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب3، حدیث 3). او گفت: «و لذا صرح الاستاذ في «كشفه» بعدم الاجزاء». (جواهر الکلام16: 21)
و در کتاب خمس شيخ انصاری نیز امده است: «الظاهر ان اول وقته بعد التصفية فيما يحتاج اليها لظاهر الصحيحة».(کتاب الحمس، ضمن تراث الشیخ ئالاعظم 11: 36).
ولی حاج آقا رضا همدانی نقیض سخن آنان را گفته است: «فعليهذا لو نقله الي آخر ببيع او صلح قبل التصفية لا يجب الخمس علي احدهما اما علي الاول فلاخراجه عن ملكه قبل تعلق الخمس به و اما علي الثاني فلانتقاله اليه بساير الاسباب غير الموجبة للخمس» (مصباح الفقیه 14: 38).
بررسی: ظاهر این است که نقض بر آنان وارد است و خمس بر مستخرج قطعا واجب است، و از این دانسته میشود که تصفيه شرط وجوب خمس نیست، و مقصود امام (ع) در صحيحه زراره این است که خمس نسبت به نفس جوهر ملاحطه بشود، نه نسبت به حاک و سنگ، یا اینکه خمس به چیزی که پس از وضع مؤونه خالص بماند تعلق میگیرد.
و شاید انچه را ما ذكر کردیم مراد شهيد ثانی در مسالك نیز باشد، که گفت: «و المعتبر اخراج خمسه مخرجا ان لم يفتقر الي سبك و تصفية و الااعتبر بعدها». (مسالک الأفهام1: 459).
ولی با این حال احوط تأخير انداختن خمس حاک معدن تا بعد از تصفيه است، زیرا قبل از تصفیه احتمال عدم صدق اغتنام وجود دارد.
حکم معدن افتاده در صحرا
متن عروه: (مسألة 7): إذا وجد مقدارا من المعدن مخرجا مطروحا في الصحراء فان علم انه خرج من مثل السيل او الريح او نحوهما او علم ان المخرج له حيوان او انسان لم يخرج خمسه |1| وجب عليه اخراج خمسه علي الاحوط اذا بلغ النصابف بل الأحوط ذلک.
|1| چه اینکه قصد حيازت و تملك آن را داشته و چه چنین قصدی نداشته باشد، و یا در ان شك داشته باشد، نهایتش این است که در صورت اول تخميس به نظر حاكم است و در باقي مانده حكم لقطه جاری میشود.
|2| در جواهر آمده است: «و في كشف الاستاد: لو وجد شيئا من المعدن مطروحا في الصحراء فاخذه فلا خمس . و لعله لظهور الادلة في اعتبار الاخراج و ان كان للنظر فيه مجال ... و قد يشهد له في الجملة ما صرح به غير واحد من الاصحاب من ان المعدن ان كان ملك مالك فاخرجه مخرجه كان المعدن لصاحب الارض و عليه الخمس ... اذ لا فرق عند التأمل بين المطروح و بين ذلک». (جواهر الکلام16: 22؛ کشف الغطاء 4: 201).
بررسی: نزد عرف بین آنجا که از معدن استخراج بشود، گرچه با کمک غاصب و بین آنجا که در صحرا به وسیله سیل و مانند ان افتاده باشد و یکی ان را پیدا کند قطعا فرق وجود دارد، محصوصا در آنجا که سیل آن را در مكان دور دست ببرد و شخصی ان را پس از فاصله شدن دور پیدا کند، این دو در نکاه عرف دو سنخ متفاوت از استفاده هستند، و انسباق دومی به ذهن از اخبار باب مثل اولی نیست، پس اگر در شمول ادله آن دومی را شک واقع شود اصل اقتضا میکند عدم ثبوت خمس در ان را به عنوان معدن، و القاء خصوصيت با احتمال دخالت آن در حکم بلا وجه است.
ولی اصل وجوب تخميس بنا بر وجوب آن در مطلق فائده بلا اشكال است، تنها اشکال در اجرای حكم معدن بر ان است، و احوط – اگر ن