eitaa logo
معارف تشیع
93 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با ادمین @ahmadbagherian
مشاهده در ایتا
دانلود
کمال اسلام رسول الله صلّي الله عليه و آله : 🌸 أربَعٌ مَن يَکُن فِيهِ کَمَلَ إسلاَمُهُ: اَلصِّدقُ وَ الشُّکرُ وَ الحَيَاءُ وَ حُسنُ الخُلقِ.🌸 ¤¤¤¤¤¤¤ 🍀چهار چيز است که در هر [ مسلمانی ] که باشد اسلامش کامل است : ✨ صداقت، ✨سپاسگزاری، ✨حيا و ✨ اخلاق نيکو.🍀 📚بحارالانوار، ج۷۴، ص ۶۶
💠 دانلود رایگان مجموعه آثار شیخ مفید (عربی) 🔹 ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید، متکلم و فقیه و از چهره‌های برجسته شیعه در جهان اسلام در قرن چهارم هجری قمری بود. 🔸 از جمله اساتید وی ابن‌ قولویه قمی، شیخ صدوق، ابن‌ ولید قمی، ابوغالب زراری و برخی از شاگردان او سید مرتضی علم‌الهدی، سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی است. 🔹 از ایشان تالیفات بسیاری در علوم مختلف بر جای مانده که تا ۲۰۰ کتاب ذکر شده است. ❇️ «موسوعة الشیخ المفید» یک دوره مجموعه آثار شیخ مفید است که در ۱۵ جلد و به زبان عربی برای شما محققان و پژوهشگران گرامی آماده شده است. 💠 برای دانلود این مجموعه ارزشمند از لینکهای زیر استفاده کنید: 🔹 جلد ۰ ( حیاة الشیخ المفید ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱ ( الجَمَل ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۲ ( الفصول المختارة ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۳ ( المسائل الصاغانية / الفصول العشرة / رسالة حول خبر ماریة / المسائل التى سألها الشيخ الطوسى عن الشيخ المفيد ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۴ (اوائل المقالات / تعلیقات فضل الله زنجانی و واعظ چرندابی بر این کتاب / تعلیقات شیخ ابراهیم انصاری زنجانی خوئینی بر اوائل المقالات) 👈 دانلود 🔹 جلد ۵ ( الإعتقادات صدوق / تصحیح الإعتقادات / المزار ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۶ ( المسائل العُکبَرِیة / الکافئة / العویص / رسالة المتعة / خلاصة الإیجاز ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۷ ( مسارّ الشیعة / تفضیل امیر المومنین / المسائل السرویة / المسائل الجارودیة / مسألة فی النص علی علي (ع) / مسألة أخری فی النص علی علي (ع) / اربع رسالات فی الغیبة ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۸ (الإفصاح / اقسام المولی فی اللسان / رسالة فی معنی المولی / شرح المنام ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۹ ( التذکرة بأصول الفقه / الإشراف / أحکام النساء / ذبائح اهل الکتاب / المسح علی الرجلین / رسالة فی المهر / جوابات اهل الموصل ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱۰ ( النکت الإعتقادیة / النکت فی مقدمات الاصول / الحکایات / مسألة فی الإرادة / عدم سهو النبی / ایمان ابی طالب / رسالة حول حدیث «نحن معاشر الأنبیاء» ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱۱ ( الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد «معروف به ارشاد» ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱۲ ( الاختصاص ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱۳ ( الأمالی ) 👈 دانلود 🔹 جلد ۱۴ ( المقنعة ) 👈 دانلود ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا ♻️ شما هم این مجموعه ارزشمند را به اهل تحقیق و پژوهش برسانید تسنیم، بزرگترین کتابخانه علوم اسلامی در بستر ایتا 👈 عضو شوید 🆔 @tasnim_pdf
دعوت به وفاق (همدلی)، غیر از کثرت وفاق باسمه تعالی از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «كثرة الوفاق‏ نفاق، كثرة الخلاف شقاق‏». [غرر الحکم، ص 524، ح 4 و 5]. «کثرت موافقت نشانه نفاق و کثرت اختلاف موجب دوری است». از جمله اول این حدیث برخی برای تضعیف دولت به خاطر شعار وفاق ملی سوء استفاده کرده و این شعار را نفاق می خوانند، نگارنده به خاطر دفاع از معنای حدیث و مقصود امام علیه السلام ناچار شدم حدیث را به شرح در آورم، ولی پیش از آن ناچارم به این نکته توچه بدهم که این نوع تفسیر و برداشت نادرست و سوء استفاده آشکار و عوام پسند از حدیث بیانگر تجاهل و غرضورزی تفسیر کنندگان آن است و حقیقت این است که مقصود از حدیث روشن است و آن عبارت از کثرت هماهنگی و توافق دو نفر است، به گونه ای که هر یک از دو تظاهر کند که طرف مقابل هیچ عیب و ایرادی ندارد و بر یکدیگر هیچ گونه انتقاد و اشکالی نداشته باشند. به بیان دیگر: این حدیث دلالت دارد که تعریف و تمجید بیش از اندازه دو تن نسبت به یکدیگر از مصادیق چاپلوسی و نشانه نفاق است و این حدیث بر مذمت از چاپلوسی و تملق و تعریف و تمجید بیش از اندازه دلالت دارد. و اینک برای روشن شدن حدیث دو واژه وفاق و نفاق از نگاه اهل لغت معنی می شود: واژه شناسی اهل لغت درباره واژه «وفاق» گفته اند: «وِفَاق یعنی: موَافقت» [جوهری، صحاح اللغه، ج 4، ص 1517 و طریحی، مجمع البحرین، ج 5، ص 247]، «وَافَقْتُ‏ فلانا على أمر كذا»، یعنی: من با فلانی بر آن چیز اتفاق کردیم. [فراهیدی، العین، ج 5، ص 226]. و واژه «نفاق» به معنای إظهار ايمان با پنهان نگاه داشتن كفر است. [ابو هلال عسکری، الفروق فی اللغه، ص 223]، حدِيثُ‏: «أَكْثرُ مُنافِقِي‏ هذه الأُمة قُرَّاؤُها» [بیشترین منافقان امت قاریان آن هستند]. مقصود از نفاق‏ در این حدیث ريا و خودنمایی است؛ زیرا هر دو [ریا و نفاق] به معنای اظهار چیزی است که در باطن وجود نداردِ. [زبیدی، تاج العروس، ج 13، ص 413]. با توجه به معنای دو واژه، آقا جمال خونساری در شرح حدیث «كثرة الوفاق‏ نفاق» نوشته است: بسيارى موافقت نفاق است، «نقاق» موافق نبودن باطن است با ظاهر، و مراد اينست كه بسيارى موافقت كردن دو كس با يكديگر بى نفاق نمى‏شود زيرا كه بحسب عادت نمى‏شود كه دو كس در واقع در أكثر قصدها و اراده‏ها و خواهشها با هم موافق باشند پس هر گاه با هم چنين موافقت كنند بى اين نمى‏شود كه يكى نفاق كرده باشد و در باطن در بعضى از آنها موافق نباشد. [آقا جمال خونساری، شرح غرر الحکم، ج 4، ص 577 - 578]. جالب است که امام علیه السلام در جمله بعدی فرمود «كثرة الخلاف شقاق» یعنی «کثرت اختلاف موجب دوری از یکدیگر است» و این جمله خود تایید بر این است که مقصود از «وفاق» در جمله اول توافق و همدلی بیش از اندازه است و مقصود از دو جمله این است که دو نفر نسبت به یکدیگر نه آن اندازه همراه و هماهنگ باشند که هیچ گونه اشکالی در خود نبینند و همواره از یکدیگ تعریف کنند و یکدیگر را نقد نکنند و نه اختلاف فراوان داشته باشند که در این صورت آن اختلاف موجب دوریشان از یکدیگر می شود، بلکه دوستی معتدل بینشان وجود داشته باشد به گونه ای که اشکالات یکدیگر را هم بگویند تا موجب اصلاح هم بشوند و با یکدیگر منافقانه رفتار نکنند. بنا براین حدیث از چاپلوسی و تعریف و تمجیبد بیش از اندازه دو نفر از یکدیگر مذمت نموده و آن را نشانه نفاق می داند، زیرا به گونه ای از یکدیگر تعریف و تمجید می کنند که گویا هیچ عیب و ایرادی ندارند و از هر خطا و گناه و لغزش مصونند، در حالی خود در درون خود چنان باوری را که اظهار می کنند ندارند، زبان آن دو چیزی میگوید که دلشان آن را باور ندارد، نه اینکه حدیث دعوت به اتفاق و دوری از تفرقه را نشانه نفاق بداند، چگونه چنین دلالتی داشته باشد در حالی که این نوع دعوت همان دعوت خدا در قرآن است که فرمود (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) [آل عمران: 103] «و همگى به رشته (دين) خدا چنگ زده و به راه هاى پراکنده نرويد». و مقصود رئیس جمهور دعوت به وحدت و دوری از تفرقه در میان احزاب، اقوام، و مذاهب داخل کشور بر محور ملت ایران و دین اسلام است، نه اینکه بگوید من موافق انچه احزاب و اقوام و... میگویند هستم، یعنی دعوت به وحدت کلمه و دوری از تفرقه و دامن زدن به اختلافات. و کسانی که مقصود از حدیث را میف همند و با این حال طوری آن را تفسیر می کنند که دعوت فراوان به وحدت ایمانی را نفی کند، کارشان تجاهل و فریب خلق و پیرایه بستن بر معصوم علیه السلام و خلاف قرآن است و اگر در روز ماه رمضان باشد روزه را باطل می کند. البته ممکن است کسانی بر صغرای ادعای وفاق اشکال داشته باشند و بگویند شعار بدون عمل است، ولی این اشکال ربطی به تفسیر نادرست حدیث ندارد.
خارج زکات درس 96.MP3
47.02M
خارج فقه کتاب زکات درس 96 شنبه
خارج فقه کتاب زکات درس 96 شنبه استحباب اخراج زکات از چهار نوع دیگر متن عروه: نعم يستحب اخراجها من أربعة أنواع أخر: أحدها: الحبوب مما يكال أو يوزن كالارز و الحمص و الماش و العدس و نحوها [1]. |1| شرح: چنانکه شيخان [مفید و طوسی] و أكثر من تأخر عنهما به آن فتوا داده اند، بر خلاف يونس بن عبدالرحمن و ابن الجنيد که قائل به وجوب شدند، بلکه ما نیز آن را از كليني استظهار کردیم و أحوط قرار دادیم، و بر خلاف سيد مرتضي و صاحب حدائق و صاحب وافي که أخبار مسأله را بر تقيه حمل کردند، در دیدگاه آنان وجوب و استحبابی تحقق ندارد. تفصيل مسأله و نیز أخبار آن یعنی أخبار طائفه ثالثه و رابعه پیش از نقل شد. آری در موضوع مسأله اشکال واقع میشود، که آیا حبوب است یا هرچیزی که با کیل وزن بشود و یا به اضافه وزن نیز و یا آنچه از زمین روییده شود، جز آنچه استثنا شد از خضر و بقول و ما يفسد من يومه؟ در مكاتبه عبدالله بن محمد آمده است: «الزكاة علي كل ما كيل بالصاع».[وسائل ج 9: 56، الباب 8 من أبواب ما تجب فيه الزكاة حدیث 6]. و در صحيحة محمد بن اسماعيل: «من كل ما كلت بالصاع» او قال: «و كيل بالمكيال». و في رواية أبي مريم "كل ما كيل بالصاع فبلغ الاوساق" و نحوها موثقة زرارة نعم فيها ذكر الحبوب أيضا و لعلها أخص مما كيل بالصاع». [وسائل ج 9: 62، الباب 9 من أبواب ما تجب فيه الزكاة حدیث 2 و 3]. و في صحيحة محمد بن مسلم سألته عن الحبوب ما يزكي منها قال (ع): البر و الشعير و الذرة و الدخن و الارز و السلت و العدس و السمسم كل هذا يزكي و أشياهه . و في صحيحة زرارة عن أبي عبدالله (ع) مثله، و قال : كل ما كيل بالصاع فبلغ الاوساق فعليه الزكاة و قال: جعل رسول الله (ص) الصدقة في كل شئ أنبتت الارض الا ما كان في الخضر و البقول و كل شئ يفسد من يومه». [وسائل ج 9: 62، الباب 9 من أبواب ما تجب فيه الزكاة حدیث 4 و 6]. پس در حقيقت جمع در صحيحه زراره بين حبوب و مكيل و ما انبتت الارض است جز ما استثني، و احتمال اول أخص از دو تای اخير است، و بين دو احتمال اخير عموم من وجه است، و قائده در مثبتات مخصوصا در مستحبات گرچه عدم حمل مطلق بر مقيد است بهه خاطر عدم احراز وحدت حكم، بنا براین بین آن دو تنافي وجود ندارد، ولی ظاهر در این مقام این است که سائل گرچه از حبوب پرسید، ولی امام (ع) بعد از جواب به آن فرمود: «كل ما كيل بالصاع ...» برای بيان چیزی که حقیقتا موضوع حكم است، سپس فرمود: «جعل رسول الله (ص)» برای بيان علت حكم و چیزی که موضوع در لسان رسول الله (ص) است، از این دانسته میشود که مراد از ما كيل، ما كيل من النباتات است، نه مطلقا بنا براین موضوعات ثلاثه به موضوع واحد بازمیگردد، و آن چیزی است که رسول الله (ص) ذکر فرمود: از «كل شئ انبتت الارض الا ما كان في الخضر و البقول و كل شئ يفسد من يومه». هذا. و اما وزن دليلی بر اعتبار آن در این مقام وجود ندارد، گرچه مصنف آن را ذکر کرد، مگر اینکه استشهاد کند به الغاء خصوصيت بلکه به اولويت، زیرا این وزن اصل در اعتبار اشياء است، و كيل فرع بر آن است، و یا برای آن استدلال بشود به خبر زيد زراد عن أبي عبدالله (ع) انه قال: كل شئ يدخل فيه القفزان و الميزان ففيه الزكاة اذا حال عليه الحول الا ما انفسد الي الحول و لم يمكن حبسه».[المستدرك ج7: 40، الباب 10 من أبواب ما تجب فيه الزكاة، الحديث 4]. ولی اولويت قطعيه ممنوع است و اولویت ظنيه مفيد نیست، و عدم اعتبار خصوصيت نیز ممنوع است، بلکه شاید كيل برای استثناء خضر و بقول و ما يفسد ذکر شده باشد،ۀ به خاطر اعتبار أكثر آنها با وزن نه كيل، و خبر زيد مربوط به زكات مال التجاره است، به قرينه قوله: «اذا حال عليه الحول». فتدبر. زکات میوجات متن عروه: و كذا الثمار كالتفاح و المشمش و نحوهما|1| |1| شرح: این قول به مشهور نسبت داده شد، به خاطر دخول آن در ما يكال بالصاع و در ما أنبتت الارض، زیرا مثل مشمش و مانند ان تجفيف و ابقاء ان ممکن است، مثل زبيب بنا براین از ما يفسد من يومه نیست. ولی در جواهر الکلام از یک موضع از كشف الغطاء عدم استحباب در ان را نقل کرد، و از الدروس و الروضه نیز نسبت آن به روايت نقل شده است، و شاید این مقتضای جمع بين اخبار باشد، زیرا عنوان مكيل با صاع و نیز ما أنبتت الارض گرچه ان را شامل میشود، ولی در اینجا روايات مخصص این دو عنوان وجود دارد: في صحيحة محمد بن مسلم عن أبي جعفر (أ) و أبي عبدالله (ع) في البستان يكون فيه الثمار ما لوبيع كان مالا هل فيه الصدقة؟ قال: لا». [وسائل ج 9: 67، الباب 11 من أبواب ما تجب فيه الزكاة، الحديث 3].
و في صحيحة الحلبي قال: قلت لابي عبدالله (ع): ما في الخضر؟ قال: و ما هي؟ قلت القضب و البطيخ و مثله من الخضر، قال: ليس عليه شئ الا أن يباع مثله بمال فيحول عليه الحول ففيه الصدقة، و عن الغضاة من الفرسك و أشباهه فيه زكاة؟ قال: لا، قلت: فثمنه؟ قال: ما حال عليه الحول من ثمنه فزكه».[وسائل ج 9: 67، الباب 11 من أبواب ما تجب فيه الزكاة، حديث 2]. و الغضاة جمع غض بمعني الطري و في الوافي: "العضاه: جمع عضهة كل شجرله شوك" و الفرسك كزبرج الخوخ او نوع منه.
تنهایی علی و فاطمه (ع) چرا؟ (احمد باقریان ساروی) [قسمت هشتم] فراز چهاردهم: پیشگویی پیامبر (ص) از ارتداد بسیاری از صحابه در منابع اهل سنت، در احاديثى از پيامبر )صلی الله علیه وآله) فتنه‏گرى و ارتداد بسیارى از اصحاب بيان گرديده و پيامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) از اين‏كه در روز قيامت آنان را از خود جدا مى‏بيند نگرانى خود را ابراز كرده است: از انس نقل شده است كه پيامبر(صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) فرمود: «در حوض كوثر حتما مردانى از كسانى كه مرا مصاحبت مى‏كرده‏اند بر من وارد مى‏شوند، تا آنجا كه آن‏گاه كه آنان را ببينم و نزد من آورده شوند در حضور من پاره پاره مى‏شوند، من حتما خواهم گفت: اى پروردگار من! يارانك من! يارانك من! به من گفته مى‏شود: «اِنَّكَ لاتَدْرى ما اَحْدَثُوا بَعْدَكَ». )صحيح مسلم بشرح النَّوَوى، ج 15، ص 63، ح 40/2304، نيز: با سندى از عبداللّه در صفحه 60، ح 32/2297؛ مسند احمد حنبل، ج 6، با سندى از ابوبكره در ص 33، ح 19981 و با سندى از حُذيفه در ص 536، ح 22779 و ص 544، ح 22826 و ص 554، ح 22884(. یعنی: «تو نمى‏دانى كه آنان پس از تو چه كرده‏اند». متقى هندى از ابو هريره نقل كرده است كه پيامبر خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) فرمود: «در روز رستاخيز گروهى از اصحاب من بر من وارد و از كنار حوض كوثر دور رانده مى‏شوند، من مى‏گويم: اى پروردگار من اصحاب من‏اند! پروردگار مى‏گويد: «يَرِدُ عَلَىَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ رَهْطٌ مِنْ اَصْحابى فَيُحَلُّونَ عَلَى الْحَوْضِ فَاَقُولُ اَىْ رَبِّ اَصْحابى؟ فَيَقُولُ: اِنَّكَ لاعِلْمَ لَكَ بِما اَحْدَثُوا بَعْدَكَ، وَ اِنَّهُمْ إرْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلى أدْبارِهِم الْقَهْقَهْرا». )كنز العمّال ج 14، ص 417، ح 39124(. یعنی: «تو نمى‏دانى آنان پس از تو چه پديد آورده‏اند، آنان پس از تو مرتد شدند و به قهقرا بازگشتند» نظير اين حديث از ابن عباس، حذيفه، ابن مسعود و انس نيز وارد شده و در همه آنها اين نكته آمده است كه به پيامبر صلی الله علیه وآله گفته مى‏شود: «إنَّكَ لا تَدْرى ما أَحْدَثُوا بَعْدَكَ» (صحيح البخارى، ج 5، ص 228، ح 4625 با سندى از ابن عباس؛ مسند احمد حنبل، ج 2، مسند عبداللّه بن مسعود، ص 35، ح 4320؛ كنز العمّال، ج 14، ص 417، ح 39125؛ ص 418، ح 39126، ص 419، ح 39131، ص 433، ح 39184 و 39185؛ ثعلبى، الكشف والبيان، ج 4، ص 79 نقل از صحيح بخارى؛ يعنى: «تو نمى‏دانى كه آنان پس از تو چه حوادثى پديد آورده‏اند»). و در حديث بخارى از ابن عباس در آخر آن آمده است: [به پيامبر(صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله)] گفته مى‏شود: «إنَّ هؤُلاءِ لَمْ يَزالُوا مُرْتَدّينَ عَلى أَعْقابِهِمْ مُنْذُ فارَقْتَهُمْ». )صحيح البخارى، ج 5، ص 228، ح 4625، ص 286، ح 4740(. یعنی: «آنان از آن هنگام كه از آنان جدا شده‏اى همواره به پيشينيان خود باز گشته‏اند». و در روايت بخارى از ابو هريره در آخر آن آمده است كه به پيامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله گفته مى‏شود: «إنَّكَ لا عِلْمَ لَكَ بِما أَحْدَثُوا بَعْدَكَ؟ إنَّهُمْ إرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِم الْقَهْقَرى». )صحيح البخارى، ج 7، ص 265، حديث 6586(. یعنی: «تو نمى‏دانى آنان پس از تو چه كردند؟ آنان مرتد شده و به قهقرا باز گشتند». و در روايت ديگر بخارى از ابو هريره آمده است كه پيامبر(صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله فرمود: «من [در روز رستاخيز] ايستاده‏ام، در آن حال گروهى آورده مى‏شوند، تا آنجا كه آنان را مى‏شناسم، مردى از ميان من و آنان بيرون مى‏آيد و [به آن گروه] مى‏گويد بياييد، من مى‏گويم كجا؟ مى‏گويد به خواست خداوند به سوى آتش دوزخ، مى‏گويم: چه كرده‏اند؟ مى‏گويد: «بَيْنا أَنَا قائِمٌ فَاِذا زُمْرَةٌ حَتّى اِذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ فَقالَ هَلُمَّ، فَقُلْتُ أَيْنَ؟ قالَ إلَى النّارِ وَاللّهِ، قُلْتُ وَ ما شأْنُهُمْ؟ قالَ إنَّهُم اِرْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلى أَدْبارِهِم الْقَهْقَرى... فَلا أَراهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إلاّ مِثْلَ هَمَلِ النَّعَمِ». )صحيح البخارى، ج 7، ص 265، ح 6587(. یعنی: «آنان پس از تو مرتد گرديده و به قهقرا باز گشتند... من نمى‏بينم از آنان كسانى رهايى پيدا كنند، جز به اندازه شتران رها شده بى چوپان».
3. از سهل بن سعد نقل شده است كه گفت: من از پيامبر(صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) شنيدم فرمود: «أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ، مَنْ وَرَدَهُ شَرِبَ مِنْهُ، وَ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ لَمْ يَظْمَأْ بَعْدَهُ اَبَدا، لَيَرِدُنَّ عَلَىَّ اَقْوامٌ أَعْرِفُهُمْ، وَ يَعْرِفُونَنى، ثُمَّ يُحالُ بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ». [یعنی: «من زودتر از شما به حوض كوثر مى‏رسم، هر كس در آن وارد شود از آن مى‏آشامد و هر كس از آن بياشامد پس از آن هرگز تشنه نمى‏شود. اقوامى بر من وارد مى‏شوند كه من آنان را مى‏شناسم و آنان مرا مى‏شناسند؛ سپس ميان من و آنان جدايى پديد مى‏آيد»]، ابو حازم گفت: آن‏گاه كه من اين حديث را نقل مى‏كردم نعمان بن ابى عيّاش آن را از من شنيد و من براى او حديث مى‏خواندم، از من پرسيد: «اى سهل آيا اين‏گونه شنيدى؟»، گفتم: «آرى»، گفت: من گواهى مى‏دهم كه از ابو سعيد خدرى شنيدم كه از سخن پيامبر(صلی الله علیه وآله) اين افزوده را داشت كه فرمود: من مى‏گويم: «آنان از من هستند، [در پاسخ به من] گفته مى‏شود: «إنَّهُمْ مِنّى، فَيُقالُ: اِنَّكَ لاتَدْرى ما أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ: سُحْقا لِمَنْ بَدَّلَ دينى». (صحيح البخارى، ج 8، ص 111، ح 7050 7051(. یعنی: «تو نمى‏دانى كه آنان پس از تو چه كرده‏اند، پس من مى‏گويم: «دور باد كسى كه دين مرا وارونه كرده است». 4. طبرانى از عبداللّه بن رافع از امّ سلمه نقل كرده است كه گفت: من از پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله) شنيدم كه فرمود: «إنّى لَكُمْ فَرَطٌ عَلَى الْحَوضِ، فَإيّاىَ أَنْ لاْ يَأْتِىَ أَحَدُكُمْ فَيُذَبّ كَما يُذَبُّ الْبَعيرُ الضّالُّ، فَأَقُولُ فيمَ هذا؟ فَيُقالُ إنَّكَ لاتَدْرى ما أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ سُحْقا».( المعجم الكبير، ج 23، ص 297، ح 661) . از بزّاز و حاكم در حديث صحيح از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر(ص) فرمود: «لَتَرْكَبُنَّ سُنَنَ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ شِبْرا بِشِبْرٍ، وَ ذِراعا بِذِراعٍ، وَ باعا بِباعٍ، حَتّى لَوْ أَنَّ اَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمْ، وَ حَتّى أَنَّ أَحَدَهُمْ جامَعَ أَمَّهُ لَفَعَلْتُمْ». سيوطى، الخصائص الكبرى، ج 2، ص 249. [یعنی: «شما سنّت‏ها و روش‏هاى پيشينيانتان را خواهيد پيمود، وجب به وجب، ذراع به ذراع و باع به باع»]، تا آنجا كه اگر يكى از آنان به سوراخ سوسمارى داخل گردد شما نيز داخل مى‏شويد و تا آنجا كه اگر يكى از شما با مادر خود همبستر گردد شما نيز انجام مى‏دهيد بخارى آن را از ابو سعيد خدرى، سيوطى آن را از ابو هريره نيز روايت كرده است. (صحيح البخارى، ج 8، ص 189، ح 7311 و ص 191، ح 1320؛ الخصائص الكبراى، ج 2، ص 249 - 250). شيخ محمد صالح غرسى - كه در كتاب خود در دفاع از مطلق صحابه ضدّيت، كينه و عناد خود به شيعه را نشان داده است - پس از نقل يكى از اين احاديث نوشته است: اكثر علما گفته‏اند مقصود از «اصحاب» [در اين احاديث] كسانى هستند كه مصاحب پيامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) بوده‏اند، چنان‏كه ظاهر متواتر چنين است.(فصل الخطاب فى مواقف الاصحاب، ص 37). اين روايات که فراوان در منابع اهل سنت آمده است به اندازه‏اى از قطعيت برخوردار است كه طرفداران نظريه عدالت صحابه را به تكاپو وا داشت تا آن را توجيه كنند، آنان در مقام توجيه، بدون هيچ شاهد و قرينه‏اى گفته‏اند مقصود مرتدّان زمان ابوبكر يا منافقان مرتدّ و اصحاب كبائر هستند.(ر.ك: فصل الخطاب فى مواقف الاصحاب، ص 37). در حالى كه پيامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) در برخى از احاديث با كلمه «مِن» تبعيضيه فرمود «آنان برخى از اصحاب من هستند» و در برخى فرمود «رهطٌ» و در بعضى فرمود: «من نمى‏بينم از آنان كسانى رهايى پيدا كنند، جز به اندازه شتران رها شده بى چوپان».(«بَيْنا أَنَا قائِمٌ فَإذا زُمْرَةٌ حَتّى إذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ فَقالَ هَلُمَّ، فَقُلْتُ أَيْنَ؟ قالَ إلَى النّارِ وَاللّهِ، قُلْتُ وَ ما شأْنُهُمْ؟ قالَ إنَّهُم إرْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلى أَدْبارِهِم الْقَهْقَرى... فَلا أَراهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إلاّ مِثْلَ هَمَلِ النَّعَمِ». صحيح البخارى، ج 7، ص 265، ح 6587). درست است كه اين اكثريت اصحاب كبائر و منافقان هستند؛ ولى مى‏گوييم در رأس آنان كودتاچيان سقيفه، فتنه‏گران جنگ‏هاى جمل، صفين و نهروان قرار دارند، اگرچه مرتدان رسمى نيز از آنان هستند و اگر بخواهید اکثریت صحابه با معنای درک کنندگان پیامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) در حال اسلام را از مصادیق این روایات خارج بدانید تخصیص اکثر لازم میآید و با صریح روایات منافات پیدا میکند.
این احادیث از منابع اهل سنت نقل شده است نه از منابع و امامان شیعه و درست همان چیزی را بیان میکند که در منابع شیعه از امامان معصوم علیهم‌السلام نقل شده است، ولی مقصود از ارتداد در این روایات نیز ارتداد اعتقادی و بازگشت به شرک و بت پرستی نیست، زحمنها و تلاشهای پیامبر (صلي ‌الله ‌عليه ‌وآله) بطور کلی از بین نرفت، ولی چه باید کرد که عهد با او را شکاندند و ولایت و امامت را از دست علی علیه‌السلام گرفتند و کردند آنچه را که نباید انجام بدهند و به قول سلمان پاک «کردید و نکردید» [ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 6: 43]. و علی علیه ‌السلام برای حفظ و بقای اساس اسلام و قرآن و بازنگشتن امت به بت پرستی و کفر و شرک دست به اسلحه نبرد و صبر و تحمل پیشه کرد [چنانکه در خطبه سوم نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه بیان کرده است]، تا اینکه پس از واقعه یوم الدار و قتل خلیفه سوم بیدار شدند و به سوی علی علیه السلام هجوم بردند و با او به عنوان خلیفه چهارم بیعت کردند.