eitaa logo
جبهه علمی، پژوهشی معارف قرآن کریم
179 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
727 ویدیو
64 فایل
آیه های قرآن، تجلی کلام خداست بر دل و جان و معارفش جام شراب طهور است که باید آن را قطره قطره نوشید تا عشق به معبود بجوشد در رگ رگ وجودمان،چرا که مشتاق وصالیم. @maarefquran13951
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری 💝منزل چهارم  :استغنا 👈قسمت بیست و یکم:   استغنا عبارت  از  « توانگری ، بی نیازی  و قــطع علاقه  »  را  گویند  . در  وادی  « استغنا » سالك  چنان  به « حـق تعالی  » متكی می گـردد  كه از هـمه چــيز و هـمه  كس  جــز آن  خـداوند مهربان ، بی نياز می گردد و خود را در كوه امن  و رجا مستغنی  می يابد  و از هــمه مـال ، مقام و جــلوه های وسوسه انگيز زندگی به يكباره گی  دل و امیدش را قطع میکند .                      به عبارت دیگر "استغنا" یعنی بی نیازی یا رسیدن نفس به حالت بدون خواستن دنیوی .ترک اعراض دنيوي است ظاهراً و نفي اعراض اخروي و دنيوي باطنا. ً و تفصيل اين جمله آنست که بی نیاز  حقيقي آن کسي بود که در بی نیازی خود  دنيا طالب عوض نباشد بلکه فقط و فقط  قصدش  تقرب بر حضرت الهي بود. خالي شدن قلب و سر سالک است از ماسوي الله و بحکم "فاخلع نعليک" بايد آنچه موجب بُعد (دوري) بنده است از حق از خود دور کند . بعد ازین، وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود هفت دریا، یک شمر اینجا بود هفت اخگر، یک شرر اینجا بود هشت جنت، نیز اینجا مرده‌ای‌ست هفت دوزخ، همچو یخ افسرده‌ای‌ست هست موری را هم اینجا ای عجب هر نفس صد پیل اجری بی سبب تا کلاغی را شود پر حوصله کس نماند زنده، در صد قافله گر درین دریا هزاران جان فتاد شبنمی در بحر بی‌پایان فتاد (منطق الطیر) در وادی استغنا حالتی برای عارف یا سالک حاصل می شود که بی نیاز از هر چیز و هر کس جز خدا می شود . چنان که حافظ گفته است :  « فاش می گویم و از گفته ی خود دل شادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم » ادامه دارد... https://eitaa.com/maarefquran13951
🍀شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری 💝منزل چهارم  :استغنا 👈قسمت بیست و دوم: سالک در شگفت می شود که آخر این چگونه معشوق است که همه را نادیده ،عاشق خود کرده و آستین بر روی و نقشی در میان افکنده و چگونه این همه نوا و ناله و سرود و گریه را نادیده می گیرد: این چه استغناست یارب و چه قادر حکمتست کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست و این چه طوفان است که این همه دریای اشک در آن شبنمی به شمار نمی آید .همین طوفان سالک را از شهر معرفت به وادی استغنا می برد و همه معرفت های او در یک معرفت خلاصه میشود که در آن آستان هزاران طاعت به نیم جو نخرند و تعینات عالم هستی را هیچ قدر و منزلت ننهند از آنکه همه چون حباب بر سر دریای هستی محو می شوند . موج و حباب عین نیازند به آب،و آب عین بی نیازی است از موج و حباب .پس در این حال سالک همه صورت ها و ماهیات را ،که امواج بی کران ابدیتند ،از نظر محو میکند و همه را مرده می انگارد و چهار تکبیر بر سر کائنات می زند و آفتاب و ماه و ستارگان را چون سایه در شعاع آن خورشید حقیقی گم می کند که : آفتاب از روی او شد در حجاب سایه را باشد حجاب آفتاب پس در این وادی نسیمی از کبریایی حق به سالک می رسد که به بوی آن از بیم و امید دو عالم رها می شود و همه قدرتها را به هیچ می گیرد و به باد درویشی و باده استغنا غرور عالمیان را در هم می شکند  و می گوید : گر چه آلوده فقرم شرم باد از همتم گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم 📚مقالات استاد حسین الهی قمشه ای ادامه دارد... https://eitaa.com/maarefquran13951