#جمعه
📙#کتاب یاران ابراهیم
چهل حکایت از آن ها که عاشق شهید #ابراهیم_هادی بودند و با شهادت از دنیا رفتند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤|●°
#کلیپ
#شهدا🕊
شهید#مصطفی_صدرزاده ،ارادت خاصی به شهید #ابراهیم_هادی داشت
📒🥀زندگی نامه شهدا را از اول تا آخر می خواند مثلاً میگفت شهید ابراهیمهادی فلان خصوصیت را داشت. شهید همت فلان کار را میکرد یا مثلاً شهید آبشناسان کسی است که انواع دوره های تکاوری دورههای چتربازی غواصی و اینها را دیده است. یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت.
هر وقت با مصطفی #زیارت_عاشورا می خواندم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم مصطفی گفت ابراهیم هادی را در خواب دیدم که به من گفت: «شما هم می آیی پیش ما.»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تاسوعا
⭕ خاطراتی از شهید ابراهیم هادی :
عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.
ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه
شهید #ابراهیم_هادی