16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹داستانی زیبا و عجیب در مورد حق الناس
🔸آیت الله ناصری ره
سخنرانی های برتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی_آنلاین_ایمان_افراد_درجات_مختلف_دارد_حجت_الاسلام_قرائتی.mp3
2.79M
🎬ایمان افراد درجات مختلف دارد!
🎙حجت الاسلام #قرائتی
سخنرانی های برتر
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خواب عجیب شاگرد شیخ مرتضی انصاری
#امام_حسین ع
استاد عالی
سخنرانی های برتر #عضویت👇
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️هنگامی که امیرالمومنین علیهالسلام به خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند، حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر عرض کردند:
اگر مهریه من هم درهم و دینار باشد چه فرقی با دختران دیگر دارم؟!
از خدا میخواهم مهریه مرا شفاعت گنهکاران امت قرار دهد.
جبرئیل همان لحظه نازل شد.
در دستش حریری بود که در آن نوشته بود:
جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى شَفَاعَةَ أُمَّتِهِ الْعَاصِينَ
«خداوند، مهریه فاطمۀ زهرا دختر محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را شفاعت گنهکاران امّت قرار داد».
حضرت زهرا سلام الله علیها وصیّت نمود تا آن حریر در کفنش گذاشته شود و فرمود:
وقتی روز قیامت محشور شوم این حریر را برمیدارم و گنهکاران امت پدرم را شفاعت میکنم.
📚 اخبارالدُوَل، ج۱، ص۲۵۸.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💐الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج💐
سخنرانی های برتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والله عالمی فرزانه و سرآمدتر از آیت الله العظمی امام خامنه ای ندیدم و نیست۔
#شهید_قاسم_سلیمانی
📌 شهیدی که برای رفتن به جبهه اعتصاب غذا کرد
🔹️ پدر شهید عباس علومی در احوالات پسر شهیدش می گوید :عباس از اوایل تشکیل بسیج عضو فعال پایگاه حزبالله بود و در کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیج استعداد زیادی داشت که اثرهای مفید او باقی است.
◇ وقتی خبر قبول شدنش را شنیدم ، خیلی خوشحال شدم. گفتم عباس! حالا که دانشگاه قبول شدهای، دیگر به درسهایت برس.
◇ گفت بابا! تا زمانی که جنگ هست، دانشگاه جبهه واجبتر است.
◇ برای رفتن به جبهه و جلب رضایت من چند روز اعتصاب غذا کرده بود، اما من طاقت نیاوردم و یکی از همان شبها سر شام گفتم خانم! صدایش کن، کارش دارم.
◇ پیشم آمد. گفتم خیلی دوست داری بروی جبهه؟
◇ گفت بله، باباجان.
◇ گفتم پس برو آن کاغذ را بیاور برایت امضا کنم. با خوشحالی رضایتنامه را آورد و من زیرش را امضا کردم.
◇ کنارم نشست و غذا خورد. فردای آن روز از آن برگه چند تا کپی گرفت. وقتی علتش را که پرسیدم.
◇ گفت از این به بعد هر وقت خواستم بروم جبهه، دیگر مشکل ندارم.
◇ رویش را بوسیدم و به خداسپردم و چند وقت بعد خبر شهادت عباس را آوردند.
#شهید_دانشجو
#شهید_عباس_علومی
طبق معمول موقع عملیات کفش هایش را در آورده بود و با پای برهنه توی منطقه راه می رفت.
ازش پرسیدم:چرا با پای برهنه راه می ری سید...؟
گفت :برای پس گرفته شدن این زمین خون داده شده
این زمین احترام داره و خون بچه ها رویش ریخته شده،آدم باید با پای برهنه روش راه بره.
#شهید_سید_حمید_میرافضلی