eitaa logo
چهارده معصوم علیه السلام
598 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
113 فایل
🌹﷽🌹 🍃🌺امــام جعفر صادق(علیه السلام)↓ { اگر مهدے را درڪ میڪردم تمام عمر به او خدمت میڪـردم.} ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅ کپی حلال☘️
مشاهده در ایتا
دانلود
نمازهایت را عاشـقانـه بخوان.  حتی اگـر خستـه ای یا حـوصله نداری، قبلش فکر کـن چـرا داری نمـاز میخوانی  و با چـه کسی قـرارِ ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت میبری  از کلماتی که در تمـامِ عمـر داری تـکرارشـان می کنی. تکـرار هیـچ چیز جز نمـاز در ایـن دنیـا قـشنگ نیست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در دنیا آدم‌هایۍ هستند کھ‌ بھ‌ ظاهر زنده‌اند نفس مےکشند، زندگے مۍکنند اما در حقیقت اسیر دنیا برده‌ۍ زندگے و ذلیل حوادث هستند!
در دنیا آدم‌هایۍ هستند کھ‌ بھ‌ ظاهر زنده‌اند نفس مےکشند، زندگے مۍکنند اما در حقیقت اسیر دنیا برده‌ۍ زندگے و ذلیل حوادث هستند!
در دنیا آدم‌هایۍ هستند کھ‌ بھ‌ ظاهر زنده‌اند نفس مےکشند، زندگے مۍکنند اما در حقیقت اسیر دنیا برده‌ۍ زندگے و ذلیل حوادث هستند!
خدايا! از آنچه كرده‏‌ام اجر نمی‌خواهم و به خاطر فداكاری‌های خود بر تو فخر نمی‌فروشم. آنچه داشته‏‌ام تو داده‏‌ای، و آنچه كرده‏‌ام تو ميسر نموده‏‌ای، همه استعدادهای من، همه قدرت‏‌های من، همه وجود من زاده اراده توست، من از خود چيزی ندارم كه ارائه دهم، از خود كاری نكرده‏‌ام كه پاداشی بخواهم.
نهیب مردانگی و شرف، لحظه ای که مرد را از نامرد تشخیص میدهند، من ، من ازجهان دست شسته ام، من از مرگ وحشتی ندارم و با بساطت به آغوش مرگ فرو می روم.
رفته بودم بعلبک تا دکتر را ببینم. آن‌جا هتلی بود که در اختیار امام موسی صدر بود. امام موسی به من گفت: برو ببین دکتر مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیار امام موسی صدر بود، من درِ اتاق‌ها را باز می‌کردم، و حتی می‌رفتم بالای سر آن‌هایی که خواب بودند تا دکتر را پیدا کنم. هرچه گشتم او را پیدا نکردم. برگشتم و گفتم: خبری از او نیست. امام موسی گفت: کجاها رو گشتی؟ گفتم: اتاق‌ها رو دیگه. گفت: اون که توی اتاق نمی‌خوابه، برو روی نیمکت‌ها رو بگرد، یا بین اون‌هایی که روی زمین خوابیدن‌. آمدم توی سالن را دیدم. او را روی یکی از نیمکت‌ها پیدا کردم که خوابیده بود و کتش را هم روی سرش کشیده بود. بیدارش کردم و گفتم: دکتر پاشو، کارت دارن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رفته بودم بعلبک تا دکتر را ببینم. آن‌جا هتلی بود که در اختیار امام موسی صدر بود. امام موسی به من گفت: برو ببین دکتر مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیار امام موسی صدر بود، من درِ اتاق‌ها را باز می‌کردم، و حتی می‌رفتم بالای سر آن‌هایی که خواب بودند تا دکتر را پیدا کنم. هرچه گشتم او را پیدا نکردم. برگشتم و گفتم: خبری از او نیست. امام موسی گفت: کجاها رو گشتی؟ گفتم: اتاق‌ها رو دیگه. گفت: اون که توی اتاق نمی‌خوابه، برو روی نیمکت‌ها رو بگرد، یا بین اون‌هایی که روی زمین خوابیدن‌. آمدم توی سالن را دیدم. او را روی یکی از نیمکت‌ها پیدا کردم که خوابیده بود و کتش را هم روی سرش کشیده بود. بیدارش کردم و گفتم: دکتر پاشو، کارت دارن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 دکتر چمران وقتی به کسی مسئولیت می‌داد، همه‌ی کارها را به عهده‌ی او می‌گذاشت. بهش خط نمی‌داد که این را بکن، آن کار را نکن. فقط نظارت و راهنمایی می‌کرد. ابتکار عمل و رزم و رزق و روزی، به عهده‌ی خودم بود. آنجا، خودم را پیدا کردم. سعی کردم فکرم را به کار بزنم و خودم را نشان بدهم. نیرو هم می‌دانست که من عددی هستم و حرفم را می‌خرید. دکتر همیشه می‌گفت: تبعیت، یک بحث است؛ استقلال ذهنی، یک حرف دیگر.