#ترجمه فراز سوم ؛
آنها محل اسرار خدايند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جايگاه حفظ کتابهاى (آسمانى) او هستند و کوه هاى استوار دينند. به وسيله آنان قامت دين را راست نمود و لرزش و تزلزل و وحشت آن را از ميان برد.
┅───────────
مطالعه شرح این فراز ؛
https://eitaa.com/ghararemotalee/10954
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
مباحث
📼 جلسه پنجاه و ششم ... 🎧 |||||━━━━━●──────| ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم https:/
📼 جلسه پنجاه و هفتم ...
🎧 |||||━━━━━●──────|
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم
https://eitaa.com/mabaheeth/121938
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
57_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
11.55M
🏷️ جلسه پنجاه و هفتم
🔊 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
▨ چه کسانی #شفاعت میکنند؟!
▨ چه چیز هایی فشار قبر ایجاد میکند؟
▨ آیا در بهشت شفاعت و ارتقاء معنا دارد؟
▨ چه کسی بیشترین زمینه شفاعت رو دارد؟
⏰ مدت زمان : ۴۷:۴۰
📅 ۱۳۹۹/۰۱/..
@Aminikhaah_Media
📖 متن کتاب ← صفحه
https://eitaa.com/mabaheeth/78510
🏷 فهرست جلسات
https://eitaa.com/mabaheeth/78511
⏪ مستند صوتی شنود
https://eitaa.com/mabaheeth/45666
⏪ آن سوی مرگ
https://eitaa.com/mabaheeth/43072
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 #نماهنگ | برای طلوع خورشید
🎥 قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظله العالی از فرازهای آن
✏️ رهبر انقلاب: یاد #امام_زمان علیهالسلام نشاندهندهی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد.
🎧 نسخه صوتی زیارت آل یاسین
🔗 سایت | آپارات
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #مهدویت | #عدالت؛ برجستهترین شعار مهدویت
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰๛- - - -
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتقاد از وضعیت آموزش و پرورش؛ بشارت باد بر شما که در این کشور سفارتخانهها مدرسه دایر میکنند!
🔹 ۱.۵ میلیارد تومان، شهریه برخی از این مدارس است !
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓چرا پروندهی رسیدگی به متهمان انفجار دفتر نخست وزیری که منجر به شهادت رجائی و باهنر شد، ناتمام ماند!؟
متهمان آزاد شدند و بعدها در دستگاه های تصمیمساز و تصمیمگیر، مشغول به کار شدند!
فریب نخورید! کشمیری را سوزاندند چون مهرههای بزرگتر داشتند!
مشاهده مستند پرونده ناتمام:
http://mustdl.ir/files/doc/events/iran/revolution/Parvande/ParvandehNatama.mp4
🔰 *به خاطر پنج دقیقه خواب، توفیق شهادت نداشتم...*
روزهای یکشنبه جلسهی شورای امنیت ملّی با حضور مسئولین لشکری و کشوری در نخستوزیری تشکیل میشد.
رئیس جمهور، نخستوزیر، وزیر کشور و فرماندهی سپاه و فرماندهی نیروی انتظامی و ژاندارمری، مقامات ارتشی و دیگر سران نیروها در آن جلسه حضور داشتند و من به عنوان وزیر کشور در آن شرکت میکردم.
کشمیری هم مدتی بود که توسط آقای بهزاد نبوی و آقای قنبری به عنوان منشی و دبیر جلسه معرفی شده بود. من اطلاع از سابقهی ایشان نداشتم، ولی بعدها گفتند که او از توابین است و قبلاً از اعضای منافقین بوده و توبه کرده و بعد هم در گزینش نیروی هوایی مشغول به کار شده و از او تعریف میکردند.
او ظاهرِ خیلی آرامی داشت و دبیر جلسهی شورای امنیت بود. همیشه در دفتری که همراه داشت چیزهایی مینوشت. گاهی از فلاکسی که در آنجا بود برای اعضا چای میریخت. در جریان جلسه هم هیچ حرفی نمیزد. ضبط صوتی هم همراه داشت که جلسات را به وسیلهی آن ضبط میکرد. خیلی آرام به نظر میرسید و نشان میداد که پسر آرام و نجیبی است.
در آنجا یک میز مستطیل شکلی بود. آقای رجایی و دکتر باهنر کنار هم مینشستند. بنده هم به عنوان وزیر کشور پهلوی ایشان مینشستم. کشمیری هم رو به روی دکتر باهنر و آقای رجایی مینشست. یک کیف هم همیشه داشت که آن را زیر میز میگذاشت. ضبط صوت را هم بالا میگذاشت.
در وزارت کشور هرگاه خسته میشدم قدری استراحت میکردم. روز انفجار پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار در اتاق بالا کمی استراحت کردم. وقتی بلند شدم ساعت 2:25 دقیقه بود.
جلسهی شورای امنیت ملی قرار بود حدود ساعت 2:30 در محل نخستوزیری تشکیل شود، خیلی خسته بودم، گفتم پنج دقیقهی دیگر هم بخوابم بعد بلند میشوم. ساعت 2:35 دقیقه بلند شدم و پایین آمدم و سوار ماشین زرهی شدم که در آن ماشین بیسیم و تلفن و وسائل ارتباطی وجود داشت.
از خیابان بهشت که وزارت کشور قبلاً آنجا بود به طرف خیابان حافظ حرکت کردیم. همین که وارد خیابان حافظ شدیم، شنیدم بیسیم داد میزند: مرکز، مرکز! نخستوزیری، انفجار، انفجار در نخستوزیری!
در آن وقت هر چه خواستم با نخستوزیری تماس بگیرم نتوانستم. من به بچههایی که همراهم بودند گفتم به وزارت کشور برگردیم تماس بگیریم ببینیم جریان چیست؟ به وزارت کشور برگشتیم و به دفتر خودم آمدم. روبهروی نخستوزیری هم بود. اتفاقاً من نگاه کردم، دیدم از همان اتاق دارد آتش بالا میآید. بعد هم با کمیته تماس گرفتم، گفتند بله، آنجا انفجار رخ داده و آقایان را به بیمارستان بردند، نگفتند که اینها شهید شدهاند.
*به خاطر پنج دقیقه خواب جزء شهدا نبودم*
من توفیق نداشتم شهید بشوم. همین پنج دقیقه خواب بنده سبب شد که از این شهادت بینصیب شوم. آنها گفتند باهنر و رجایی را به بیمارستان بردند، آقای خسرو تهرانی هم در بیمارستان است. ایشان هم یک مقداری مجروح شده بود. آقای بهزاد نبوی هم در جلسه شرکت نکرده بود.
💥 بمبی که در این جنایت به کار رفت آتش زا بود.
در حقیقت میخواستند با آتش این عزیزان ما را بسوزانند.
میز و دستگاههایی که آنجا بود همه سوخته بود.
بدن این دو بزرگوار رجایی و باهنر را هم که به بیمارستان برده بودند سوخته شده بود و مثل ذغال شده بود.
شناساییشان تنها به وسیلهی بعضی از علایمی که داشتند، مثل دندان و امثال اینها، امکانپذیر بود. من جنازههای آنها را دیدم.
ضمناً آنجا میگفتند که از کشمیری خبری نیست.
🔸 دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله مهدویکنی ره