eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
💣تصاویری از ناآرامی های امروز کرج! 🔺رئیس کل دادگستری استان البرز: 🔹 امروز با فراخوانی که از قبل داده شده بود عده‌ای در اطراف بهشت سکینه کرج تجمع کردند و با ریختن سنگ و نخاله ساختمانی اقدام به بستن اتوبان و تهدید راننده‌های عبوری کردند و با تهدید راننده‌های عبوری، آنها را مجبور به توقف می‌کردند و در صورت عدم توقف خودرو با سنگ، چوب و سلاح سرد به خودروها آسیب می‌زدند، همچنین در کمال شهر عده‌ای نسبت به تخریب اموال عمومی و حمله به مردم اقدام کردند. 🔹تعدادی از مخلان امنیت بازداشت شده‌اند که اقدامات قضایی نسبت به آنها در حال انجام است. 🔹در حوادث امروز کرج حداقل  ۱۰ مامور نیروی انتظامی مجروح شده‌اند که حال تعدادی از آنها وخیم است و یک نیروی بسیج نیز به شهادت رسیده است
هشتگ زدیم: الان دیگه فکر می کنیم همگان کاملا همنظر باشند با ما... _______________ ضمن عرض پوزش از بانوان محترم حاضر در کانال برای این شعار زن، زندگی، آزادی که سر داده میشه و آن چیزی که برخی از فریب خوردگان به دنبال آن هستن مغز بنده نمی فهمه و هنگ می کنه🤯 بنده از هر زاویه که نگاه می کنم در این شرایط پیش اومده تنها مرد هست که نهایت لذت رو می بره و اتفاقاً زن به عنوان ابزار برای ارضای شهوت مرد استفاده میشه و خودشون رو محدود در شهوات جنسی مرد می کنند...
باسمه تعالی حضور محترم ریاست قوه قضاییه، آقای محسنی اژه ای سلام علیکم این مختصر، چند کلمه ای است از یک شهروند ایرانی خطاب به حضرتعالی به عنوان قاضی القضات از آنچه امروز عدّه ای از اراذل و اوباش در کف خیابان انجام می دهند نباید تعجب کرد. قابل پیش بینی بود. چرکی است که از زخمی کهنه بیرون می آید. وقتی شما سال هاست اراذل و اوباش را در جامعه رها کرده اید؛ باید هم انتظار چنین روزی را داشته باشید. سال هاست سلاح را از دست نیروهای بسیجی گرفته اید و به اراذل و اوباش داده اید. سال هاست با سهل انگاری از کنار زورگیری، حمل سلاح و جولان اراذل و اوباش در کوچه و خیابان گذشته اید؛ باید هم روزی برسد و چاقو زیر گلوی حافظان امنیت بگذارند. تعجب نکنید. آنچه امروز مشاهده می کنید نتیجه سالها مماشات قوه قضاییه با برهم زنندگان امنیت مردم است. هنوز هم درس نگرفته اید. آیا می دانید چرا با گذشت بیش از چهل روز از آغاز اغتشاشات هنوز هم اراذل و اوباش بدون هیچ ترسی آشکارا در خیابان دست به جنایت می زنند؟ چون دیگر از شما نمی ترسند. می دانند که کاری نمی کنید. می دانند که فقط شعار می دهید. آقای محسنی اژه ای هنوز صدای مطالبه مردم را نشنیده اید؟ مردم با چه زبانی باید به شما بگویند خواهان برخورد سخت با اراذل و اوباش هستند. آیا صدای جمعیت شرکت کننده در تشییع جنازه شهید را نشنیدید؟ تشییع جنازه شهدای و تشییع جنازه شهدای مظلوم تأمین امنیت چطور؟ راهپیمایی های میلیونی مردم در سرتاسر کشور را ندیدید؟ مردم از شما فقط یک چیز می خواهند؛ برخورد سخت و قاطع با برهم زنندگان امنیت تمام. والسلام این صدای همه ماست
✍ راه را بند آورده به اموال عمومی آسیب زده رخ کابوی هم گرفته!فردا هم که دستگیر شود میگوید فریب خوردم یک تعهد نامه میدهد و آزاد میشود.! این شده داستانشون
تصاویری از یک لات بی سروپا و دائم الخمر بنام ماهان صدرات که شده قهرمان براندازان. ‏مشتی فاحشه و لات... ‏ دو فرد عادی را به گمان بسیجی بودن با چاقو زده و موتورشان را آتش زده. ببینید تا بدانيد فردا ها برای چه زالو هایی حنجره خواهند درید... @arman_80
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| 🏷️ ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• ┅───────────────┅ ☜ ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸تقسیم🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت دوم»» روستای مرزی - پشت بامِ منزل کاک رسول نیمه های شب بود. کاک رسول که مردی پنجاه و پنج ساله و جا افتاده با سیبیلی بزرگ و چهار شانه و ستبر بود، از پله های کنار حیاط خونش بالا رفت و به پشت بام رسید. دسته کلیدش را درآورد و کلیدی را انتخاب کرد. اندکی با احتیاط، در حالی که پشت سرش را میپایید، در را باز کرد و وارد پشت بام شد. چند قدمی راه رفت و این طرف و اون طرف را با احتیاط نگاه کرد. وقتی خیالش راحت شد، با دهانش صدایی شبیه صدای سوت درآورد. چند لحظه بعد، سر و کله دو نفر با سر و روی پوشیده از پشت بام یکی از منازل مجاور پیدا شد که با یکی دو حرکت، روی پشت بام کاک رسول پریدند. صورت پوشیده اول فورا گفت: سلام کاک رسول. کاک رسول گفت: سلام. تو مهدی نیستی! صورت پوشیده دوم گفت: سلام کاک. مهدی منم. این رفیقمه. کاک رسول گفت: خیلی لفظ قلم سلام کرد. اما الان که صدای خودت شُنفتم فهمیدم تو خودِ مهدی هستی. صورت پوشیده1 گفت: ببخشید صورتم پوشیده است. قصد جسارت ندارم. کاک رسول جواب داد: اگه پوشیده نبود شک میکردم. راستی خوب شد دیگه پیام نمیدین. دفعه قبل هم داشت دردسر میشد. هر کاری دارین فقط حضوری.کارتو بگو! مهدی گفت: یکی از کفترای ما نیست. تازه پَر هست و احتمالا گیر افتاده. تو برنامه نبود اینجوری زود بد بیاره. کاک رسول پرسید: کجاست؟ جاش مشخصه؟ اونا خبر نداشتند که در اون لحظه، بابک بی جون و بی حال، کف اتاق شکنجه افتاده. دستاشو از پشت سر بسته بودند. اطرافش خون زیادی ریخته شده بود و شلاق و چوب و میلگرد و سرنگ و ... دور و برش افتاده و صحنه وحشتناکی به وجود آورده بود. صورت پوشیده1 به کاک رسول گفت: همین دیگه! جاشو نمیدونیم که مزاحم تو شدیم. مهدی گفت: کاک رسول خیلی وقت نداریم. بالاخره امشب یا قصد جونش میکنن یا نگهش نمیدارن و فردا صبح میفرستنش یه جای دیگه و دسترسی ما بهش سخت تر میشه. کاک رسول: اگه جنازش پیدا کردیم چی؟ به دردتون میخوره؟ صورت پوشیده1: گفتن باید زنده بمونه. درباره مُردش حرفی نزدن. مهدی گفت: پُشتِشَن. باید زنده بمونه. کاک رسول: خب حالا اگه به تورمون خورد کجا تحویلش بدیم؟ مهدی گفت: هیچی. ردش کنین بره. بقیش با خودش. اونا خدافظی کردند و رفتند و کاک رسول با احتیاط به اتاقش برگشت. چراغا خاموش بود و توی تاریکی داشت با گوشی همراهش کار میکرد. همین طور که وارد یه گروه تلگرامی شد و شروع به چت کردن کرد. کاک رسول: کوتر(کبوتر در زبان کردی) رفیق ما خونه شما نپریده؟ اکانت1: سلام کاک. جَلد بوده؟ کاک رسول: سلام. اره. اکانت2: سلام کاک. ما ندیدیم. اکانت3: سلام کاک. ما ندیدم. اکانت4: سلام. ما هم ندیدیم. اکانت5: سلام. ندیدیم. اکانت6: ندیدیم. کاک رسول: سالوادور کجاست؟ سالوادور: سلام کاک. زیر سایه ات. 🔸🔹🔸🔹 محمد نشسته بود روی صندلیش و با دقت داشت به صفحه کامپیوترش نگاه میکرد. گوشی را برداشت. محمد: مجید همه دیتاهای اون طرفو بفرست روی صفحه خودم. مجید: چشم. داشتم چک میکردم. محمد: خوبه. به چیزی هم رسیدی؟ مجید: طرف خودمون نه. تحلیل دیتای خونه همسایه هم زمان میبره. ولی بچه ها مشغولن. محمد: سعید رفته یا هست؟ مجید: مادرش ناخوشه و سعید مجبور بود امشب بیمارستان بالا سرش باشه. محمد: همشو بفرست رو سیستم خودم. مجید: چشم. اما زیاده. بگم بچه های فنی نیروی بیشتری بذارن؟ محمد: نگفتی تا الان؟ مجید: نه هنوز. منتظر دستور شما بودم. 🔸🔹🔸🔹 کاک رسول فورا از گروه خارج شد و وارد صفحه شخصی سالوادور شد. کاک رسول: زیر سایه ام؟ سالوادور: بله کاک. کاک رسول: نزدیکه؟ سالوادور: دور نیست. کاک رسول: دیدیش؟ سالوادور: خودم نه. کاک رسول: چیزی هم گفته؟ سالوادور: نمیدونم. نشنیدم. کاک رسول: نگفتن اسمش چیه؟ سالوادور: چرا. بابک! 🔸🔹🔸🔹 این طرف همه سرگرم کار خودشون بودند. مجید سرش تو مانیوتور روبروش بود که یهو گوشیشو برداشت و ارتباط گرفت. محمد: چی شد؟ مجید: قربان آماده است. لطفا همین حالا تشریف بیارین. محمد پاشد رفت اتاق کنترل. تا وارد شد همه جلوش بلند شدند. دستور داد راحت باشن و به کارشون برسن. محمد: مجید چه خبر؟ مجید: آقا پیام جدید داریم. رییس: کدنویسی شده؟ مجید: آره. از طرف مهدیه. محمد: بفرستش رو مانیتور 1 مجید پیام را فرستاد روی مانیتور 1. نوشته بود: هست ولی خسته است. محمد نفس عمیقی کشید و اخماش باز شد و روی صندلیش لم داد و گفت: خب خدا را شکر. حیف بود. نباید اینجوری تموم میشد. مجبور شدیم اینجوری بفرستیمش. وگرنه انتخاب من اینجوری نبود. مجید براش بنویس ردش کنن. مجید شروع به کدنویسی کرد و بعدش هم اینتر زد.
چند لحظه بعد، بغل اتاق شکنجه ای که بابک توش بود، چهره ای که تو تاریکی معلوم نبود کی هست، نتِ گوشیشو روشن کرد و وارد تلگرام شد. سراغ پیامهای شخصی رفت و از بین همه اش، صفحه شخصی سالوادور را باز کرد. سالوادور: گفتی اسمش چیه؟ نوشت: گفت اسمم بابک هست. استعلام کردیم و دیدیم واقعا بابکه. سالوادور پرسید: زنده است؟ نوشت: آره فکر کنم. سالوادور: میخوانِش. نوشت: سخته! سالوادور: میدونم. نوشت: میان دنبالش؟ سالوادور: معلومه که نه! نوشت: باشه. ببینم حالا. سالوادور: ردش کن. نوشت: من مشکلی ندارم اما این نمیتونه. جون نداره. سالوادور: ردیفش کن. نوشت: کدوم وَر؟ سالوادور: سمت خودمون. نوشت: اوکی. نیمه های شب، در اتاق شکنجه باز شد. صدای پارس سگ ها از دور و بر میومد. دو تا پا از تاریکی ها در حال عبور بود و به طرف بدن بی هوش بابک رفت. خیلی با احتیاط مسیر را طی کرد. تا رسید به بدن بابک. خم شد و نشست بالای سر بابک. از اندک نوری که اونجا بود، نمیشد تشخیص داد چه کسی هست که نشسته بالا سر بابک و داره با چاقوی ضامن دارش، پاهاشو باز میکنه! بابک رو برگردوند و صورتشو گرفت کنار سینه اش. قمقمش درآورد و چند قطره آب ریخت تو دهن و گلوی خشک بابک. دستمالش درآورد و صورت بابک رو یه کم تمیز کرد. هنوز صورت بابک طبیعی نبود و اثر خون و زخم، بیشتر از این حرفا وجود داشت. بعد از چند لحظه بابک رو بلند کرد و در حالی که رو دستش بی هوش بود، با احتیاط و قدم قدم از اونجا خارج شد. مرد داشت تو تاریکی و با چراغ خاموش رانندگی میکرد ولی از بابک روی صندلی های ماشینش خبری نبود! گوشیش رو درآورد و متن پیامکی را نوشت و برای کسی فرستاد که به جای اسمش، سه تا نقطه ذخیره کرده بود. متن پیامک این بود: جونوری که امروز با کابل افتادم به جونش به صبح نکشید و تموم کرد. میترسم اگه جنازه اش اینجا باشه، دردسر بشه. اینو نوشت و گوشیشو گذاشت روی صندلی بغلیش. بعد از چند دقیقه صدای پیامک اومد. برداشت و بازش کرد و دید نوشته: به درک! دفنش کن و خلاص. مرد که همون شکنجه گر3 بود، لبخندی زد و سیگاری از جیبش درآورد و روشنش کرد و یه آهنگ بی کلام گذاشت و به مسیرش ادامه داد. ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
📢 یعنی قبل از دشمن شما محتوای صحیح را درست کنید 🔻 رهبر انقلاب: این همه دروغ، خلاف واقع، حرفهای انحرافی، تهمت، برای این است که دشمن برای این ذهنِ فعّال [جوان] محتوا درست کند. اینکه من مدام میگویم «جهاد تبیین، جهاد تبیین» برای این است... قبل از اینکه دشمن، محتوای غلط و انحرافی و دروغ درست کند، شما محتوای دارای حقیقت و صحیح را درست کنید. ۱۴۰۱/۸/۱۱ 🏷 🔍 مروری بر متن کامل بیانات روز گذشته👇 https://khl.ink/f/51259
🔻امشب یکی از دوستان شهید آرمان علی وردی را دیدم. توضیحات جدیدی درباره نحوه شکنجه وحشیانه این شهید توسط اوباش در اکباتان داد و فیلم منتشر نشده ای از لحظات ضرب و شتم غریبانه اش را پخش کرد. این همه حیوانیت باور کردنی نیست. رسما با جماعتی طرف هستیم که ادامه نسل شمر و یزید هستند، هتاک؛ وحشی؛ سنگدل و حرام لقمه. 🔻این روزها هرکس از خشونت پلیس و بسیج حرف زد اما نسبت به نماد تام و تمام خشونت (شکنجه و شهادت آرمان) صحبت نکرد تردید نکنید دروغ میگوید، و با خشونت هیچ مشکلی ندارد. مگر میشود کسی به خاطر یک ضربه باتوم اضافه پلیس به یک نفر برنجد اما در برابر ده ها ضربه چاقو و سنگ و پنجه بوکس به سر و صورت یک آدم بی سلاح که به تدریج در حال جان دادن بوده، ساکت باشد؟ 🚨 کاش آرمان یک آقازاده بود تا به واسطه نفوذ پدرش، این همه مماشات و تسامح با اوباش ِ کف خیابان به پایان برسد... 👤امیرحسین ثابتی @arman_80
🔴 فصل شکار هدف سرویس‌های دشمن از خلق خشونت‌های افسارگسیخته در کشور که ماهیتی جز جنایات حقیرانه و ضریب‌دهی گسترده رسانه‌ای ندارد، دلسرد و هراسان کردن مردم و نیروهای انقلاب است؛ همچنانکه ارعاب و پیش‌روی، راهبرد شناخته شده داعش در شام بود. امروز اوباش وحشی و مسلح، دست به جنایتی حقیرانه زدند و به طور نمادین چند روحانی، بسیجی و نیروی پلیس را تکه‌پاره کردند تا به خیال خود پایه‌های قدرت جمهوری اسلامی را سست جلوه دهند. گریزی از درگیری نیست. با همه هزینه‌هایی که دارد، برای دفاع از ایران باید را جامه عمل پوشاند و این جانیان را به ضرب گلوله از پای درآورد، پیش از آنکه دیگر عناصر ضدانقلاب نیز جرأت جنایت پیدا کنند. هرکس وارد معرکه جنگ شود، خونش گردن خود اوست. ملت پشتیبان نیروهای حافظ امنیت است. در تارومار کردن هسته‌های پرتعداد آشوب و اغتشاش تردید و تعلل جایز نیست. فصل، فصل شکار کفتارهاست. ۱۴۰۱/۸/۱۲ احمد قدیری